داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

راننده اسنپ کونم گذاشت

سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه
من اسمم بردیاعه 17سالمه ساکن تهران
داستانی ک میخوام براتون تعریف کنم واسه هفته پیشه ک تولد دوستم بودو ما رفته بودیم خونشون و طبق معمول رفیقای ما تو تولد تا جا دارن عرق میخورن
اگ بخوام از خودم براتون بگم قدم 172 پوست سفید چشای رنگی با ی کون خوش فرم ک خیلی تو چشه
تاحالا تجربه دادن نداشتم و این اولین بارم بوده
آقا ماعم ک نشستیم عرق خوردیم و حسابی مست شدیم و شروع کردیم عشق و حال ک ساعت 11شب شده بود و زنگ زدنا از خونه شروع شد و باید میرفتم
یکی از دوستام اسنپ گرفت برام و اسرار میکرد ک باهام بیاد چون حالم اوکی نیست ولی نزاشتم
اسنپ رسید بالاخره ی آقای 37 8 ساله خوشتیپ با ی تیپ کلاسیک و موهای خرمایی
وقتی نشستم تو ماشینش بوی ادکلن تلخش حسابی هوش از سرم برد و چشامو قفل میکرد رو نیم رخش
جذابیت و عطر و بوی خوبش و لبایی ک موقع لبخند زدن خیلی داغم میکرد فرکانسای سکسی ب سرم میفرستاد
از خونه دوستم تا خونه خودمون تقریبا 10 دقیقه راه بود و من تو این ده دقیقه وقت داشتم ک کارو جمع کنم
شروع کردم سر صحبتو باز کردن و از اولش بهش گفتم مستم ک یموقه نگران بگایی دادن نباشه
فقطططط ازش تعریف کردم و گفتم کاش شبیه تو بودم
یلحظه گفت نقدی پرداخت میکنید یا آنلاین ک نا خواسته با ی لحن حشری گفتم نقدیییییهههه ی آهی آخرش بود ک پشماش داشت میریخت و چشمم خورد ب کیرش ک شروع کرد راست کردن‌. گفت یچیزایی تو کلته هااا، گفتم فقط بزا بهش برسم ک زد بقل و گفت چیکار کنیم؟ گفتم میخوام ساک بزنم گفت کون نمیدی گفتم اگ سیر نشدم
کیرشو در آورد، ی کیر 18سانتی سفید با کلاهک صورتی و کاملا شیو شده و تمیز
نفهمیدم چیشد ک مث برق و باد کیرشو تو دهنم دیدم کلی براش ساک زدم 4 5 دیقه خوردم ک گفت بسه آبمو نیار بزا کونت بزارم
گفتم دیگ چاره ای نیست با اینکه خوشم نمیومد کشیدم پایین و شروع کرد کردن البته 2 3دیقه ای آبش اومد و کلشو ریخت تو کونم، چون دیرم شده بود و مجبور بودیم سریع بریم برسیم تو راه هیچ حرفی نزدیم و وقتی رسوند منو پول ازم نگرفت و شمارمو برداشت گفت بازم اگ شد همو ببینیم
این بود داستان اولین تجربه دادن من
امیدوارم خوشتون بیاد بخاطر مست بودنم زیاد حرفای وسط دادن و چیزای جزئیاتیش یادم نیست

نوشته: Bardia

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها