داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

من و راننده اسنپ

سلام خدمت همه دوستان
این داستان کاملاً واقعی هستش و هیچ دروغی درکار نیست به جز اسامی
من آرمان هستم 32 سالمه قدم 180 بدن پری دارم و مجردم
یک روز با یک دختری که معرف یکی از دوستان بود ملاقات داشتم برای ازدواج قرار ما تو یک کافه دنج و خلوت بود که با هم صحبت کنیم.
لباس پوشیدم کارامو کردم اما چون جای شلوغی بود ماشین رو نبردم گفتم با اسنپ میرم.
اسنپ گرفتم دیدم خانومه 🙄 آمدم خداییش لغو کنم دیدم گوشی زنگ خورد گوشی جواب دادم دیدم همون خانومه گفت آقا لغو نکن چندتا اسنپ گرفتن تا دیدن زنم لغو کردن .
گفتم چشم منتظرم تا بیایی.
خلاصه آمد منم به رسم ادب نشستم عقب سلام و خسته نباشید حرکت کرد توی مسیر دو جا نگهش داشتم برای دسته گل برای قرار و سیگار برای خودم گرفتم گفت آقا ببخشید توقف بین راهی رو نمیزنید؟
گفتم نه بعد بگید چقدر میشه خودم میدم پول تو جیب اسنپ نره خلاصه تو مسیر تعریف کرد که منم و دخترم تنها زندگی میکنیم و از شوهرم جدا شدم و معتاد بود دارم با این راه خرج خودمو زندگیمو میگذرونم.
منم بهش گفتم مجردم یک قرار دارم برم با این خانومه صحبت کنم اگر اوکی شد منم میخوام ازدواج کنم.
خلاصه بعد از کلی صحبت نزدیک پیاده شدنم بود دست کردم تو کیفم یک تراول صدی بهش دادم.
گفت آقا این زیاده گفتم اشکال نداره گفت شمارمو سیو کن کارت تموم شد زنگ بزن بیام دنبالت اگه خواستی گفتم چشم.
اسمش اسمش معصومه بود ولی بهم گفت بهم میگن تینا.
یک خانوم 36 ساله با پوست سفید و صورت جذابی داشت.
خلاصه ما رفتیم سر قرار دیدیم اینی که معرفی کردن خیلی دماغش بالاست زبونش درازه که یک خونه و ماشین به نام بکنی و من بچه دوست ندارم اگر بچه بیارم شیر نمیدم چون سینه هامو پروتز کردم و دوست ندارم از هیکل بیفتم و غیره.
منم بهش گفتم اوکی بدرد همدیگه نمی‌خوریم ( البته تو دلم بهش گفتم برو گمشو جنده) 🤣
بعد کجاش اذیتت کرد که ما بدرد همدیگه نمی‌خوریم گفتم همش.
خلاصه باهاش خداحافظی کردم با گوشی زنگ زدم به تینا البته من قصد و قرضی به تینا نداشتم قصد کمک داشتم.
تینا گوشی جواب داد گفت بله گفتم میتونید بیایید دنبالم گفت اگه اشکالی نداره ده دقیقه دیگه منم گفتم میرم پایین تر نزدیک شدی زنگ بزن گفت اوکی.
بعد از چند دقیقه آمد منم نشستم عقب گفت میشه بیایی جلو بشینی لطفاً ؟
تو با بقیه مردا فرق داری همه میان جلو میشن تو میری عقب
خلاصه رفتم جلو دیدیم راحت تر شده بهم گفت چه کردی با خانومه گفتم اوکی نشد بدرد من نمیخورد .
دیدم گفت خو خوبه خدا رو شکر 🙄 گفتم خدا رو شکر ؟
گفت آره باورت میشه که دعا کردم نشه گفتم چرا آخه ؟
گفت صداقتانه ازت خوشم اومد هم خوشتیپی هم خیلی مهربون و خوش اخلاقی دوست دارم باهات باشم.
اولین بار تو عمرم بود یک زن یا دختر بهم پیشنهاد دوستی میده یک جوری شدم.
دیگه با هم دوست شدیم دعوتش کردم خونمون آمد گفت ماشین داری ؟
گفتم آره گفت چرا اسنپ گرفتی گفتم هم از رانندگی جای شلوغ بدم میاد و زیاد پشت فرمون نمیشیم.
آمد نشست براش چایی و میوه گذاشتم خودم شروع کردم به شراب 🍷 خوردن گفت شراب میخوری گفتم آره گفت منم میخوام.
براش ریختم دوتا لیوانی همراهیم کرد بعد شال از سرش در آورد و بعدش مانتو.
با یک تاپ صورتی خط سینه های نازش پیدا شد منم کیرم بلند شد تا دیدمش .
گفتم میخوری شراب ؟ گفت نه همین جوری رو هوام
گفتم بریم تو اتاق خواب دراز بکشیم ؟ گفت بریم
دستش گرفتم آمدیم تو اتاق خواب رو تخت دراز کشیدیم نگاهم بهم بود شروع کردیم به لب گرفتن وااااای چقدر لباش نرم بود دستم رفت رو سینه هاش چه سینه های نرمی از زیر تاپ دست کردم سینه هاشو گرفتم سوتین نبسته بود تاپ زدم بالا واقعا بدن سفیدی داشت چه سینه های البته سایز سینه هاش 75 بودن و شروع کردم به خوردن اون چشماشو بست و سرش میبرد بالا و آه میکشد توی خوردن سینه هاش دکمه شلوارش رو باز کردم با شرت با هم درش آوردم تاپش رو در آوردم اما چیزی دیدیم به خدا فقط تو عکس های سوپر دیدیم کسش فقط یک خط بود اصلأ چیز اضافه نداشت حتی یک تار مو آنقدر خوشم اومد شروع کردم به خوردن کسش اونم جیغ میزد منم دادمه دادم یک دفعه با دوتا دست سرمو محکم فشار داد سمت کسش چندتا تکون خورد آبش آمد بعد آروم شد نشستم که لباس خودم دربیارم دیدم از کسش یک آب شیری چسبناکی آمد بیرون منم کامل لخت شدم آمدم بزارمش تو کسش نزاشت گفت نه دراز بکش دوست دارم برات بخورمش و شروع کرد به ساک زدن البته همه کیرمو نمیتونست بخوره کیرم بیست سانت بود ولی بد ساک نمیزد.
بهش گفتم بسه بشن روش نشست رو کیرم هی آخ و اوخ میکرد می‌گفت خیلی بزرگه یکم بالا پایین کردن تا کامل رفت توش دو دقیقه ای این جوری زدمش بعد پوزیشن عوض کردم حالت داگ استار داشتم تلنمه میزدم اونم با دستش کسشو می‌مالید دوباره تکون خورد آبش آمد منم میدونستم وقتی آبش میاد دوست داره تا آخر فشار بدم دوباره خوابوندمش باهاش باز کردم خوابیدم تو بقلش چندتایی تلمبه زدم و بادستم با سینه هاش بازی میکردم آبم اومد با فشار تا آخر توش ریختم خوابیدم تو بقلش گفتم بیتا ببخشید آبم ریختم داخل تمام لذتش این بود نگاه کردن بوسیدم گفت اشکال نداره عزیزم بعد خندید محکم بقلم.
جالبیش این بود که این همه دوست دختر داشتم هیچ کدوم به اندازه این منو دوست نداشت.
همیشه برام غذا درست میکرد و میورد در خونه منم الان شیش ماهی هست با هم هستیم نمیزارمش بره اسنپ کار کنه خودم چهار برابر پول اسنپ رو بهش میدم.
شاید صیغش کردم برای خودم.البته اونم خیلی خودشو تو دلم جا کرده.
فعلآ که دوستیم.
ولی برای همه آرزو میکنم یک دوست اینجوری گیرتون بیاد.

نوشته: آرمان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها