داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

حس خوبی که به نفرت تبدیل شد

ســـــلام . من مسیح هستم 23 سالمه از تهران . میخوام براتون داستان سکسم با یکی از جی افام رو تعریف کنم :
یه دختری توی فیس بوک مدام بهم تلنگر میزد . من بهش توجهی نمیکردم. تا اینکه کنجکاو شدم و رفتم ادش کردم و عکساشو دیدم خیلی بچه سال بود ! بهش پی ام دادم : کاری دارید ؟؟ تا اینکه باهام صحبت کرد فهمبدم اسمش مهشیده از قزوین ! وقتی فهمیدم از قزوینه یکم خندم گرفت !!! خیلی بهش توجه نمیکردم آخه خودم یه جی اف فاب داشتم . تا اینکه با جی افم کات کردم . تقریبا کل بچه ها پیج فهمیده بودن از بس حالم خراب بود . مهشید هم از این فرصت استفاده کرد و گفت که بهم علاقه داره و به خاطر من با بی افش کات کرده . شمارشو برام گذاشت و گفت زود بهم زنگ بزن حالم خوب نیست . کم کم با هم آشنا شدیم توی اس دادنش خیلی از سکس میگفت ! فهمیدم خانم کس تشریف دارن !!! چند بار هم ازم خواست سکس تلفنی کنیم ولی من به خاطر ورزشم نمیتونستم جق بزنم خیلی هم خوشم نمیومد .
یه روز زنگ زد گفت مامانش اینا دارن میان تهران ولی خودش به خاطر امتحاناتش میمونه خونه . ازم خواست که برم پیشش . دودل مونده بودم که برم یا نرم ! آخرش دلمو به دریا زدمو رفتم …
با هزار بدبختی خونشون رو پیدا کردم .بهش زنگ زدم گفتم بیا دم در . آخه ترسیده بودم یه جورایی تله باشه !!!
در خونه رو که باز کرد یه نگاه به سرتاپاش کردم دیدم که عجب کسیه !!!
رفتیم تو خونه پرید تو بغلم … دستاشو انداخت دور گردنم و لباشو گذاشت رو لبام … از این سرعت عملش خیـــلی خوشم اومد !!!
منم دست انداختم دور کمرش و محکم فشارش میدادم … چسبوندمش به خودم … حس کردم خیلی دوسش دارم ! دستشو میکشید لای موهام … و کنار گوشم نفس میزد و میگفت : وای باورم نمیشه تو بغلمی مسیح …
حس کردم تنم خیلی داغ شده …لبامو کشیدم رو گردنشو و از دو طرف بندای تاپشو کشیدم پایین … وای چه سینه هایی داشت … حال کرده بودم …زبونمو کشیدم وسط سینه هاش … صادشو میشنیدم که میگفت : بخورشون لعنتی … منم مثل دیوونه ها میخوردمو نوکشو مک میزدم … اونم فقط میگفت : جوووون … بخورشون …
خوابوندمش رو کاناپه و از سینه هاش اومدم پایین و زبونمو کشیدم رو نافش … شلوار و شورتشو با هم کشیدم پایین … وای عجب کس تمیزی دااشت … تو چشاش نگا کردم همینجور که خمار بودم بش گفتم : این ما کیه ؟؟؟ گفت : فقط مال تو … بخورش … جرم بده …
زبونمو گذاشتم رو چوچولش و محکم با زبون بهش ضربه میزدم … آهای مهشید بلند شده بود … مدام میگفت : آره … همینه … بخورش لعنتی … همش بال خودته … کیرتو بهم عوضی …
خیلی حشری شده بودم حس کردم کیرم داره شورتمو پاره میکنه !!!
بلند شدم ایستادم … زیپ شلوارمو باز کرد شروع کرد از روی شورت کیرمو میمالوند …
وقتی کیرمو در آورد تا چشمش به کیرم افتاد گفـت : و این گونه است که مهشید مزین میشود !!! خندم گرفت !! گفت تا حالا کیر به این بزرگی ندیدم!!!
مثل وحشیا کیرمو تو دهنشو گفت : جوووووون …
دمش گرم مثل کیر ندیده ها ساک میزد … احساس کردم تمتم بدنم بی حس شده !!! یه جوری میخورد که اگه ادامه میداد آبم میومد …
خوابید رو کاناپه … پاهاشو جلوم باز کرد … گفت بکن توش …گفتم : مگه میشه ؟؟؟!!! گفت : یعنی چی مگه میشه ؟؟ اینجا بود که فهمیدم بـــهـــله !!! خانم پاره تشریف دارن !!!
خیلی بهم بر خورد که بهم دروغ گفته بود ! آخه گفته بود سکس نداشته در حد بوس و بغل بوده !!!
ولی دیدم اگه برم واسه جفتمون ضد حاله !!!گفتم بزار منم یه حالی بکنم !!!
سر کیرمو گذاشتم رو کسش و بازیش دادم … میکشیدم رو چوجولش … آخ چقد آب انداخته بود … صداش در اومد و گفت : بکن توش دیگه … جرم بده … میخوام کیر تو جرم بده …
منم دیدم اینجوری داره سگ سگ میزنه یه هو کل کیرمو کردم توش … یه جیغی کشید که گوشمو کر کرد … خیلی کسش تنگ بود … کیرم داشت خفه میشد اوووووف حال کرده بودم …
خوابید روش تند تند تلمبه میزدم … محکم لبامو میبوسید و میگفت : پارم کن کیرت فقط مال خودممه لعنتی …
این حرفاش بیشتر منو حشری میکرد …
نشستم رو به روش کیرمو در می آوردم و میکردم تو کسش … و تو چشاش نگاه میکردم … یه جور حس تنفر و عشق نسبت بهش داشتم …
داغ دلمو خالی کردمو دوباره کیرمو محکم کردم تو کسش …
این بار مثل دیوونه ها تلمبه میزدم … طوری که نفس نفس میزد و کل تنش خیس عرق شده بود و میگفت : آرزوم بود یه روز برام اینجوری وحشی بشی …
کسش خوب آب انداخته بود صدا تلمبه زدن کیرم خونه رو بر داشته بود …
محکم چندتا تکون خورد فهمیدم ارضا شده . منم نامردی نکردم و همینجور تلمبه میزدم . حس کردم آبم داره میاد . کیرمو کشیدم بیرون . پرید رو کیرم و گذاشتش تو دهنش پدر سگ ساک زن ماهری بود ! همه آبمو خالی کردم کردم تو دهنش . لش و بی حال افتادم روش و به رو خودم نیاوردم که ازش دلخورم و آروم لباشو بوسیدم . اما اون انگار فهمیده بود که ناراحتم . بهم گفت : مسیح من از روی اسب افتادم ! که پردم پاره شد !!! خیلی خوشحالم که تو اولین کسی بودی که کردی توش …
منم حرفی نزدم و فقط یه نیشخند تحویلش دادم …
خیلی اصرار کرد که شب پیشش بمونم آخه مامانش اینا فرداش میمومدن . ولی من به خاطره جریان آقا اسبه خیــــلی دلخور بودم !!!
بهانه آوردمو برگشتم تهران .
بعد از یه مدت فهمیدم با بی اف قبلیش اصن کات نکرده بوده و همزمان که با من بوده با اونم سکس میکرده !!!
منم خطامو عوض کردم و از تو لیست دوستام تو fb بلاکش کردم . و دیگه خبری ازش ندارم …

نوشته: مسیح

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها