خاطره ماندگار با نغمه

یه روز برفی سال 85 با نغمه از ماشین پیاده شدیم که بریم تو اپارتمان من وبا هم سکس کنیم –
از پله ها که بالا میرفتیم از پشت نگاه کون قمبلش میکردمو براش نقشه میریختم – وارد خونه که شدیم اونو سریع از پشت گرفتم تو بغل و شروع کردم به بوسیدن گردنش و نغمه هم کونشو به کیرم فشار میداد – اونو برگردوندم سمت خودم واز لبای نرمش شروع کردم به خوردن و نغمه هم همکاری میکرد بدون اینکه حتی یه کلمه حرف با هم بزنیم اونو توی بغلم گرفتم و بردمش سمت اطاق خواب و پرتش کردم تو تشک – پاهاشو باز کرده بود و چشماش بسته بود من هم نشستم وسط پاهاش و شروع کردم با سینه هاش بازی کردن و یواش یواش دکمه های مانتوشو باز کردم وتاپ مشکیشو از بدنش دراوردم ومحو بدن لطیف و بی مو وسفت نغمه شدم از بالای نافش شروع کردم به بوسیدن ولیس زدن ومیومدم بالا سمت سینهاش واز روی سوتینش شرع کردم به گاز گرفتن نوک سینه های خوش فرم وخوش اندازه و سفت عشقم وبا دستام سینه هاشو میمالوندم ونوک قهوه ای و برامده سینه هاشو گاز میزدم و لیس میزدم نغمه هم شروع کرده بود به اه وناله کردن – بعد برش گردوندم و سوتینشو دراوردم واز پشت شروع کردم به ماساژ دادن بدنش و از انحناو قوس کمرو برجستگی کون سیر نمیشدم و همزمان کیرمو از رو شلوارش میمالوندم به کونش و نغمه هم با تکون دادن کونش کیرمو به سمت کونش راهنمائی میکرد ومنو کمک میکرد – بعد برش گردوندم وشروع کردم به دراوردن شلوارش و شلوارشو از پاهاش کندم و از نوک پاهاش شروع کردم به بوسیدن وبوئیدن و لیس زدن وبغل کوسش و لبه های کوسشو با دندون گاز میگرفتم و اونو حشری وخودمو هیجان زده میکردم همینطور اومدم بالا تا رسیدم به کوسش و خواستم شورتشو درارم که با دستاش نذاشت ومنو بیشتر حشری کرد و اناگهان یه گاز محکم از کوسش گرفتم که جیغ نغمه بالا رفت و بهم التماس کرد که کوسشو گاز نگیرم منم بهش گفتم اگه میخوای گاز نگیرم باید شورتتو دراری واونم نامردی نکردو خودش با پاهاش شورتشو دراورد و من چشمم خورد به یه کس تپل وتمیز و خوشکل و کیرم شده بود مثل سنگ سفت و ورم کرده وداغ ومثل دیونه ها شروع کردم به خوردن کس خوشکلش ونغمه هم تو اوج لذت بود وبه من میگفت تورو خدا بکن توش – خواهش میکنم بکن توش – اونقدر کسشو خوردم که اب کسش راه افتاد و با اب کسش شروع کردم با انگشت کونشو بازی دادن که بمحض اینکه انگشتمو کردم تو کونش نغمه با صدای لرزون بهم گفت تو رو خدا مردم زودتر منو بکن خواهش میکنم کیرتو میخوام منو بکن – دیگه طاقتم طاق شد و بهش گفتم کیرمو بگیر وبکن تو کست و نغمه هم کیرمو گرفتو یواش یواش فرستاد تو کسش و با پاهاش از پشت کمرم منو فشار میداد که کیرمو بیشتر بکنم تو کوسش ومنم نامردی نکردم و کیرمو تا دسته کردم تو کوسش و شروع کردم به تلمبه زدن ونغمه هم با جبغ ودادش شهوت منو بالا میبرد و همزمان با انگشتم داشتم سوراخ کونشو باز میکردم و با یکی از دستای دیگم سینه هاشو میمالیدم -و هر دوتامون تو اوج لذت بودیم حدود 15 دقیقه با شدت هر چه تمامتر کوسشو میکردم ونغمه هم قربون صدقه کیرم میرفت و منم از کون وکوسش تعریف میکردم تا احساس کردم داره ابم میاد وازش خواستم که به شکم بخوابه تا از پشت بکنم تو کوسش که خودش پیشنهاد کرد و گفت منو از کون بکن منم کیرمو دراوردم وکونشو خیس کردم وکیرمو فرستادم تو کونش وبا گرفتن دو طرف کونش شروع کردم به تلمبه زدن وکیرمو تا دسته میکردم تو کونش و تو اوج لذت وخوشی بودم نغمه هم با دستاش چو چولشو میمالید و با داد وجیغ شهوت خودشو ومنو تکمیل میکرد بعد یهو با گفتن وای مردم مامان بدنشو سفت کرد و متوجه شدم که داره ارضاء میشه ومنم شدت تلمبه هامو بیشتر کردم وهمزمان با نغمه عزیزم ارضاء شدم مهمترین بخش این داستان که واقعیت محض هست اینه که من یه مرد 50 ساله بودم ونغمه عزیزم یه زن 24 ساله در عین زیبائی و جوانی و فکر نمیکنم که تا حالا کسی مثل من یه همچنین شانس داشته باشه که با زنی دوست باشه که حداقل نصف خودش سن داشته باشه و این دوستی تا سه سال ادامه داشته باشه و منجر به این بشه که ظرف مدت سه سال بهترین وسکسی ترین لحظه های عمر منو رقم بزنه قربون همه شما زنها ومردان سکسی – ارادتمند شما – شهرام یادش بخیر