خاطره بسیار بد نادر

سلام . من اسمم نادره . ۱۹ سالمه و قد ۱۸۳ سانتی متر دارم . وزنم ام ۷۰ کیلو هست . یه دوست دارم به اسم علی از بچگی کلاس اول تا الان که پایه دوازدهم هستیم . اون یه مامان داره . ازش نگم براتون عجب چیزیه . پوستش سفید و لیزر کرده و آرایش اصلا نمیکنه ولی خیلی خوشگله و ممه و کونش رو نگم براتون . کونش خیلی بزرگه و خوش فرمه جوری که یبار داشت تو آشپزخونه خم میشد تاپش پاره شد .

داستان از اینجا شروع میشه که یروز رفته بودم خونه علی اینا برای درس و فرداش امتحان داشتم و من چند روز نرفته بودم مدرسه و درس هارو نداشتم … . اول مادرش با یه تاپ بنفش و فسفری رنگ اومد پهلوی در سلام علیک کردم . و بعد گفت خوبی چخبر اینا . گفتم مرسی و اینا (همیشه بهش احترام میزاشتم ) . بعد گفت علی ۲ ساعت دیگه میاد . میخوای بمون اینجا بیاد .گفتم نه ممنون مرسی برم خونه . اومد بگید بهش بهم زنگ بزنه گفت نه صبر کن دیگه (خونمون خیلی دور بود . جوری که مجبور بودم تاکسی بگیرم چندفعه . گفتم آخه بهاره خانوم نه اینجوری زحمت میشه گفت نمونی دیگه نمیزازم علی باهات بگرده . و یه لبخند ریزی ام زد . گفتم باشه .شرمنده .
برام شربت لیمو آورد . خم شد که بهم تعارف کنه . سینه های گرد گوشتیش به چشمم خورد . بعد دیدم زیرش یه سوتین پوشیده بود که سفید رنگ بود . از اینا که ورزشکارا میپوشن . چندثانیه خیره شدم به ممه هاش . اعصابمو ریخت بهم . بهاره گفت نادر کجا رو نگاه میکنی نمیخوری ؟ گفتم چرا شربتو گرفتم و خوردم . برام میوه و شیرینی آورد . نشست روبه رو سمت راست من . و یکم حرف زدیم اینا . گفت که با درسا چی میکنی گفتم دارم برای کنکور میخونم و اینا . گفت عه علی ام همینطور . و کم کم داشت حرف میزد یه پاشو سریع انداخت رو اون یکی پاش . یه لحظه شرط نازک یا همون لا کونی شو دیدم که وای چی میگی . یه شرت سکسی بوشیده بود .
تو دلم خیلی به علی فحش دادم که مامانش چرا اینجوریه روش نظر نداشته و ناحالا نکردتش ؟؟ به خودم هم فحش دادم که تاحالا چرا به فکرم خطور نکرده بود که برم تو کفش .
نادر ؟ نادر کجایی کجا رو نگاه میکنی ؟ نادر ! .
به خودم اومدم گفتم هی هیچی . هیچجا . گفت نادر من میخوام برم دوش بگیرم علی الاناست که بیاد و اینا گفتم باشه . رفت داخل حموم . شرط و سوتینشو گذاتش جلو در . قایمکی رفتم شرت و سوتینشو برداشتم . بو میکردم . وایییی چه بویی میداد . ورداشتم و
روشون جق زدم . حالا نزن کی بزن . رو به روی آینه وایستادم جق میزدم اینقدر جق شدید شد . بیشتریش رو ریخت و پاشید تو آینه .
تا اینکه بریزه روی شرت . بعد از اون یه لحظه در رو باز کرد منو یکر به دست سوتین دید ‌‌گفت چه غلطی میکنی ؟ . با بدن لختش از حموم اومد بیرون کیرمو دید دستش گرفت و داشت برام جق میزد . من با دست کیری شق شده . تا نگاهش افتاد به کیرم فهمیدم که حشری شده . همون لحظه . پیش منی ام از کیرم سرازیر شد . و با دیدن این صحنه . بهاره منو هل داد رو تخت منو با کیر شق تو کصش جا داد . گفت چقدر کیرت بزرگه تو کص من جا نمیشه . کصخل رقت خط کش آورد اندازه کرد . گفت این حتی بزرگتر از شوهرمه . گفتم مگه چندسانته گفت ۱۲ و دوتایی زدیم زیر خنده .
گفتم برای من چنده مگه اینجوری میگی . انذازه کرده بود گفت ۲۰ .
گفتم نه بابا اینقدر ام نیست . خندید و در حین بالا پایین شده کیرم .
تو کصش . گفت برگرد برگشتم و یهو انگشت کرد تو کونم . یهو کیرمو گرفت با یه انگشت تو کونم برام جق زد . آبم پاشید رو سینه و صورتش . انقدر حشری شدم . رفت سراغ کصش و بدن ۱ مو . همش لیسش میزدم . دوتا ° انگشتم کرده بودم تو کصش . یه لحظه لرزید . و آبش پاشید تو دهنم . خیلی مزه بدی داشت ولی من تف کردم بیرون .
کیرم رو گرفتم و با جا کردم دهنش تخمام رفت روی بینیش داشت خفه میشد . برام ساک زد آبم ام تا آخر خورد . در همین حین علی وارد اتاق شد . با دیدن این صحنه . رفت به پدرش گفت پدرش ام از ما شکایت شکایت کشی کرد . آخرشم من به زور ازش رضایت گرفتم .
تا ماهیانه براشون چندتومن کارت به کارت کنم تا چندماه تا دست از سرم بردارن . تروخدا نکنید الان نمیتونم پیش چشم پدر مادرم نگاه کنم . آبروم جلو تمام فامیل رفته و بدبخت شدم .

نوشته: M.n