داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

سکس خاطره انگیز در حاشیه خزر

من برای سر زدن به دوستم که دانشگاه آزاد چالوس رشته صنایع چوب قبول شده بود راهی شمال شدم اونم تو فصل بهار ویک روز بعداز سیزده بدر یعنی چهاردهم فروردین دوستم فرزاد که روز سیزده بدر با خانوادش درگیرشده بود و همون روز از خونه زده بود بیرون ورفته بود چالوس بهم زنگ زد وگفت برم پیشش چون هنوز دانشگاه درست وحسابی شروع نشده وتنهاس منم راهی چالوس شدم اون زمان نوزده سالم بود وبجز چندبار لب گرفتن وسینه دخترارو مالیدن تجربه سکس آنچنانی نداشتم و اصلا هم فکرشو نمیکردم من از غرب کشور یه روزی با یه زن از شمال کشور رابطه برقرارکنم

یک روز بعدازاینکه به چالوس رسیدم با پیشنهاد فرزاد یه پاکت سیگار وکمی خوراکی وتنقلات جورکردیم و رفتیم ساحل نوشهر تا شام رو اونجابخوریم تو ساحل یه جای صخره مانندی داره که سنگهای بزرگی رو روی هم گذاشتن ومن وفرزاد جلوترازهمه اوناییکه اونجابودن چسپیده به لبه سنگ ها نشسته بودیم وچندتا خانواده هم پشت سرما مشغول نگاه کردن دریا وعکس گرفتن بودن من همون اول نگاهم روی یه زن که مانتو تقرییا گشاد سفید رنگ با شلوار سفید و شال مشکی که باخانوادش پشت سرمون بودن گیر کرد وهمزمان هم اون نگاهش به سمت من جلب شده بود ومدام حرکاتش ورفتارش نشون میداد که توجهش رو جلب کردم وکامل حواسش پیش منه من هم که متوجه این حرکات ورفتارش بودم به بهانه خرید بستنی از جام بلند شدم وبه سمت دکه ی تو ساحل رفتم و از کنار هما که داشتم رد میشدم با اشاره وحرکتام بهش فهموندم که پشت سرم بیاد واون هم وقتی منو کنار دکه دید دست یه بچه رو گرفت و اومد سمت جاییکه من بودم خلاصه وقتی رسید پیش من کنارش وایسادم وگفتم شمارمو بدم؟ اونم با سرش طوریکه تابلو نشه گفت بده دست بچه م منم یکم شوکه شده بودم اولش شک داشتم زن باشه ولی وقتی گفت شماره رو بده دست بچه م با شک ودودلی شماره رو دادم دست دختره وبرگشتم پیش فرزاد. اونم برگشت پیش خانوادش ومشغول شام خوردن وتک انداختن بمن شد منم که شمارشو دیگه داشتم شام رو خوردیم وبرگشتیم خونه ای که فرزاد تو چالوس اجاره کرده بود واونم اخرشب حدود ساعت دوشب زنگ زد وگفت الان خونه رسیدن وفردابرام زنگ میزنه.

خلاصه رابطه ما شروع شد درحالیکه دوست نداشتم با یه زن شوهردار باشم اما کم کم که وارد زندگیش شدم دیدم با شوهرمعتاد و درب وداغانی که داره تقریبا مستقل هستش و شوهردار بودنش طوری نیست که باعث دردسر بشه وشوهرش هم خودش قبول کرده بود که دیگه برای این زن شوهرنمیشه وفقط یه جایی لازم داشت ساکت وبی سروصدا مشغول کراک کشیدن باشه اقا من وهما خانم رابطه مون در حدی پیش رفت که تو چندروز اول از بیشتر جریان زندگی همدیگه خبردارشدیم وروز پنجمی که چالوس بودم منو دعوت کرد خونشون هما تو چهارده سالگی شوهر کرده بود ویه دختر هفت ساله داشت که مدرسه بود وشوهرش هم صبح زود میزد بیرون میرفت سر یه ساختمان روزمرد کارگری می کرد وخودش تنها خونه بود ومنم راضی کرد برم خونشون تو محمودآباد ساعت شش صبح راه افتادم شب قبلش فرزاد دوتاقرص بهم داد وگفت موقع دامادشدن اینارو بخور تا کمرت سفت شه قرصاهم ترامادول بودن و نزدیک خونه هما قرص هارو خوردم وبهش زنگ زدم دروباز کرد ورفتم تو اقا هما خانم در رو که باز کرد منو بدجور شوکه کرد ومعلوم بود نقشه های خفنی تو ذهنشه تا منو تحریک کنه وسکس داشته باشیم چون هی میگفت بچه هستی وسخته اولین بارسکس داشته باشی وشاید شوکه بشی وازین حرفا همینکه پاگذاشتم تو حیاط چادرش رو تا کمرش پایین آورد و تاب سفیدرنگش روی اون پوست سفید و بدن تپل مانند ودست نخورده سینه های تپل وگرد واستانداردش شبیه عکسای سکسی عربی بود منتها بدن هما سفید بود وجمع وجور بود کامل منو تحریک کرده بود منم واردحیاط شدم و همدیگه رو بغل زدیم ولباشو گذاشت رو لبم وچندثانیه لبامو خورد بعدش دستمو انداختم دورگردنش و رفتیم تو و روی مبل نشستم اونم چادرش رو انداخت وشلوارک صورتی رو بدنش بدجور تحریک کننده بود از ساق پاش که تپل وسفید بود وبرق میزد تا سینه های گرد وهیکلش که نرم ووسوسه انگیز بود همه اینا منو تو نگاه اول تحریک کرده بود رفت چایی آورد وکنار دستم نشست منم دستمو دور گردنش انداختم وکشیدمش سمت خودم واونم پاشوکرد زیرپام ودست راستمو گذاشت لای پاش ولباشو چسپوند به لبم وشروع کرد لبمو خوردن حدود ده دقیقه مشغول لب خوردن وحرف زدن بودیم که کامل تحریک شده بودیم بهش گفتم لباسات حالمو گرفتن ودرجوابم گفت چرا درشون نمیاری منم بدون معطلی تابشو براش درآوردم وشلوارکش رو هم درآوردم و شورت وسوتین مشکیش رو پوست روشن ونرمش بدجور خودنمایی میکرد خلاصه لباسای خودمم درآوردم وباز بهم چسپیدیم همینطور که لب وسینه وگردن وگوش همدیگه رو لیس میزدیم دستمو گذاشتم رو کسش وبراش کسشو مالش میدادم خواستم شورتشو دربیارم بهم گفت اینجا نه همه جارو خیس میکنیم ومبل هارو رو داغان میکنیم پاشو بریم تو اتاق خواب رفتیم تو اتاق و روتختش دراز کشید از بالا به بدنش نگاه میکردم دلم نمیومد برم روش دراز بکشم واین صحنه قشنگ که ازبدنش جلوچشم بود رو نبینم واقعا زیبا بود پوست روشن وبدن تپل وران های بزرگ وساق پای وسوسه انگیزش و لاپاش که برق میزد وسینه هاش که رو بدنش کاملا گرد وایساده بودن منم چندثانیه ای نگاهش کردم ورفتم روش دراز کشیدم وشروع کردم لباش رو خوردن وکم کم اومدم پایین تا سینه هاشو خوردم وبعد ناف وبعدش هم یکم کسشو لیس زدم وچون کسش ترشح زیاد داشت خودش هم نزاشت زیاد بخورمش گفت حالت بهم میخوره وبزارمن کیرتو بخورم منم درازکشیدم اومد بین پام وکیرم که کامل راست شده بود رو گذاشت تودهنش ومیخورد البته یکم دندوناش به کیرم میخورد ودرد داشت اما وقتی کیرتو میزاری تو قیافه به اون خوشگلی درد برات مهم نیست وفقط تنگی دهنش تو خاطرت خواهد موند بهش گفتم بسه میخوام بکنم سریع کنارم دراز کشید پاهاشو بالا گرفت رفتم بین پاهاش وپاهاشو انداخت دورکمرم و لاپاشو کامل برام بازکرد منم سرکیرمو می کشیدم رو لبای کسش واول یکم ناشی بودم از بالا فشار میدادم بره تو که خودش با دستش سرکیرمو گذاشت رو سوراخ کسش وگفت آروم فشار بده تا بره تو یواش فشار دادم کم کم بردمش تو و اونم چشاش خمار شد وشروع کرد به آه وناله کردن ومنم آرام آرام تلمیه میزدم واونم ناله های قشنگش شروع شد وکم کم بهم گفت تندتند بکن…تندتند… بعد صداش بلندترشد ومیگفت زودباش منو بکن … تند تند منو بکن…تند تند…منم با حرفاش و ناله هاش بدجور تحریک شده بودم وهی تند تند تلمبه میزدم باهربار ناله زدنش صداش بلندتر میشد ومیگفت زودباش منوبکن کیرتو فشار بده تو کسم وبدجور حرفاش بهم انرژی میداد قرصهایی هم که خورده بودم کمرمو بی حس کرده بود واگه دوروز تلمبه میزدم حالیم نبود منم تند تند هی براش تلمبه میزدم اونم آه ونالش هی بلندتر میشد طوریکه خواستم دهنشو بگیرم صداش نره بیرون ازخونه و همینطور که تلمبه میزدم دستاشو انداخت دورگردنم بهم گفت لباتو بده لبامو گذاشتم تودهنش وباشهوت وهوس وحشتناکی لبامو میخورد وصورتمو لیس میزد و با دندوناش لبامو گرفت محکم منو چسپوند به سینه ش و صداش رو بالا برد وداد میزد منو بکن تند تند بکن وشروع کرد نفس نفس زدن ولبامو بادندونش گرفت وداشت لبامو پاره می کرد چندتا جیغ زد وبادستاش محکم گردنمو گرفت وسرمو گذاشت تو بغلش وآرام شد منم که باجیغاش ازتلمبه زدن وایساده بودم وشوکه شده بودم سرموگذاشتم بغل سرش وهمینطور روش درازکشیده بودم تا حدود یه ربع ساکت بودیم جفتمون بعد بهم گفت ارضا شدی؟منم که شدید شوکه شده بودم ازدادزدنش بهش گفتم چرا لبامو داشتی پاره میکردی چرا اینطور کردی بهم گفت دست خودم نبود بعداز چندین سال ارضا شدم (اینم بگم بهم گفته بود پنج ساله سکس نداشته ونزاشته شوهرش بهش دست بزنه) وموقع ارضا شدن این حالتی میشن زنا منم تازه فهمیده بودم که قضیه چیه کیرمو ازتوکسش درآوردم گفتم بریم یه چیزی بخوریم پاشد رفتیم تو حمام همدیگه رو شستیم وبهش گفتم ارضا نشدم باید ارضام کنی گفت ماشاله بچه هستی ولی کمرت سفته منم گفتم قرص خوردم یساعت قبل ازینکه ازخونشون بیام بیرون منو ارضا کرد وازخونشون اومدم بیرون و حدود ده روزبعد ازون روز چالوس موندم وهرروز میرفتم پیشش اما خاطره اولین سکسش همیشه تو ذهنمه حتی الان که بعداز دوسال دوستی مخفیانه خواهر مجردش رابطمون رو بخاطر حسادتش خراب کرد بعضی وقتا که زنگ میزنه از اون اولین روز همیشه باهام حرف میزنه وهی خواهرش رو لعنت میکنه که نزاشت دزدکی باهم باشیم…شماهم خواهرشو لعنت کنین!!!

نوشته: کیارش

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها