داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

بعضی زنها مردتر از مردها هستن (۲ و پایانی)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

مجدد سلام
ادامه اتفاقی که در شش ماه پیش بخاطر حماقتم بوجود آمد .
فرشته گفت ، من نمی‌گم مشروب نخور ، .ولی به اندازه ای بخور که اختیار کلامت و رفتارتو داشته باشی .
تازه فهمیدم چه کاری کردم . وقتی با رامین و سهیل دوره داشتیم من از خطا کاری هام گفتم و رامین دهن لق به زنش افسانه گفته و در آخر به فرشته انتقال داده شده .
بخاطر رفتار و نحوه بیان خطاهایی که مرتکب شده بودم از فرشته خیس آب شدم و از خجالت نمیتونستم حرف بزنم . خودمو جمع و جور کردم و با صدای خفه و لرزون پرسیدم ، چند وقته میدونی . گفت چه اهمیتی داره ، ولی تو هم به من خیانت کردی و هم منو تو قمار ابلهانه فروختی . به چه کسی ؟ به کسی که زنشو تشویق می‌کنه برای داشتن دوست پسری که توان سکس هفته ای دو بار را داشته باشه .
تازه فهمیدم که من هیچی از دوستام نمی‌دونم و با چه کسانی رفت و آمد میکردم . ازش پرسیدم ، تو از چه موقع این چیزا رو میدونی ، گفت دو ساله ، ولی من به خودم مطمعن هستم که تحت تاثیر حرفاشون قرار نگیرم و زندگی خودمو داشته باشم . پرسیدم چرا به من نگفتی ؟ از تو مطمعن نبودم و اگه میگفتم یه جورایی میخاستی خودتو به افسانه برسونی .
گفتم یا خدا ، تو کی هستی ، من تازه بعد از پنج سال زندگی مشترک ، تورو شناختم . من غلط کردم ، من شکر خوردم ، واقعا احساس پوچی میکنم و نمی‌دونم با چه زبونی ازت عذر خواهی کنم . توقع اینو هم ندارم که منو ببخشی . دستشو گذاشت رو دهنم و گفت هیس ، هیچی نگو ، من چه کسی هستم که بخام تورو ببخشم . تو شوهر منی ، و می‌دونم منو دوست داری و من هم دوستت دارم .
یادت رفت نیم ساعت پیش گفتم من امشب کیر میخام و دوباره کیر منو که کاملا شل و وارفته بود ، گرفت و مالید و گفت زود باش ،
باور کردن این حرکت از یه زن واقعا سخته و مطمعنم ، شما که دارین میخونین باورتون نمیشه . بیخود نیست که میگن اگه زن بخواد مردشو به ارش می‌رسونه و اگه نخواد به فرش میزنه .
دستمو انداختم دور گردنش و به سمت خودم کشیدم و لباشو که مثل همیشه رژ صورتی استفاده کرده بود به لبام چسبوندم و با اشتیاق میمکیدم و گاهی زبونمو داخل دهنش میچرخوندم .
فرشته یک زن زیبا با چهره‌ای آرام و مهربان و موهای خرمایی کاملا صاف داشت . هیکلش نه لاغر بود و نه چاق . سینه های سفید و سفتی داشت که نوک سینه هاش به سمت جلو بود . اصلا شکم نداشت و باسنی سفت با رانهای تو پر و مچ پای قوی داشت . پنج سال پیش وقتی برای اولین بار کوسشو دیدم باورم نمیشد که کوس هم می‌تونه هم سفید باشه ، هم کوچیکه باشه و هم خوشگل . هیچ گوشت اضافه ای از کوسش آویزون نبود و وقتی پاهاشو جمع می‌کرد فقط یه خط منحنی چهار سانتی دیده میشد …
تاپشو در آوردم و بوسه های ریز بطرف سینه هاش خودمو خم کردم . میدونستم که با این کارم دیونش میکنم . وقتی نوک سینه اش را بین دولبم گذاشتم و با چرخش زبونم دایره ای در گردی قهوه‌ایی کم رنگ کشیدم تمام هوای داخل شش هاش که از بینیش خارج شد به پیشانیم برخورد کرد و با دستاش منو از خودش جدا کرد و به سمت کیرم سرشو خم کرد . به نظر من فرشته بهترین و زیباترین کسی بود که تو ساک زدن کم نمیزاشت . اول زبونش از بیضه هام به طرف بالا میکشید و کله کیرمو با لباش قفل میکرد و میمکید و بعد از آن تا جایی که می‌تونست کیرمو تو دهنش بالا و پایین میکرد . ازش خواستم که بریم رو تخت . بلند شدیم و سر و موهای صاف قشنگشو تو سینم فشار دادم و به طرف اطاق خواب حرکت کردیم . روی لبه تخت نشوندمش و دامنشو در آوردم . لباشو بوسیدم ، سینه هاشو مکیدم ، با زبونم دور نافش یه حلقه کشیدم و شرتشو درآوردم . باز هم خط منحنی چهار سانتی را دیدم . پاهاشو باز کردم و از سر خط زبونمو به طرف پایین کشیدم و وقتی زبونم به سوراخش رسید به سمت داخل فرو بردم . موهایم را گرفت و اخخخخخخخ به سمت کوسش فشار داد . سعی میکرد خودشو به سمت بالا بکشه و میدونستم این حرکتش بخاطر اینه که برم روش بخوابم . کمکش کردم و وسط تخت هر دو پاشو روی شونه هام گذاشتم و خیلی آروم کیرمو به داخل فشار دادم ، یه اییییی گفت و و با حرکتهای موزون من همراه شد . بعد از از ده دقیقه تلمبه زدن دو مرتبه ارضا شد و من هم ابمو داخل ریختم . کنارش خوابیدم و برای استراحت چند دقیقه ای بغلش کردم . منو بوسید و تشکر کرد و هر دو به حمام رفتیم .
صبح که از خواب بیدار شدم ، فرشته کنارم نبود در عرض یک ثانیه تمام ماجرا از ذهنم گذشت و با عجله به طرف آشپزخونه رفتم ، گفتم صبح بخیر ، اینجایی ؟ گفت مگه قراره کجا باشم ، چرا پریشونی ؟ فکر کردی ترک کردم تورو ؟ نه عزیزم اگه میخاستم برم ، دیشب رفته بودم .
بیا صبحانه بخوریم ، یه فکری به ذهنم رسیده .
دست و صورتمو شستم و بعد از صرف چای ، گفتم چه فکری ، بگو که منتظرم . گفت ما میتونیم خونمونو بفروشیم و اگه نتونستیم تو ده یا پانزده روزه خونه مناسب پیدا کنیم یه جایی رو اجاره میکنیم و با صبر میگردیم دنبال خونه ، در ضمن هر جفتمون هم سیم کارتهامونو عوض میکنیم تا دوستانمون نتونن مارو پیدا کنن . کمی فکر کردم ، و چون منطقی می‌گفت قبول کردم و با این پیشنهادش نه من مجبور میشدم که افسانه رو بکنم و نه فرشته زیر سامان بیغیرت می‌رفت . از این قضیه شش ماه میگذره و تونستیم یه آپارتمان خیلی بهتر از آپارتمان قبلی خریداری کنیم و مهمتر از همه بطور کامل از دوستان بدمون کنده بشیم

فقط یه توضیح کوچولو بدم که من این ماجرای زندگیمو گفتم چون نکات آموزنده ای داشت . آندسته عزیزانی که فهمشون می‌رسید برداشت کردند تا بتونن بعنوان تجربه تو زندگیشون استفاده کنن . و آن دوستانی که قضاوت کردند و تمام ذهن مریضشونو به عنوان نظر نوشتن بدونن که قصاص قبل از جنایت درست نیست .

سامان

نوشته: سامان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها