داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

کون سفت ایمان

این داستان و که می نویسم صد در صد واقعی هست داستان سکس من و ایمان مربوط به 10 سال پیش الان 29 سالمه اون موقع من 19 سالم بود ایمان 17 سالش بود دو تامون تو اوج شهوت بودیم مخصوصا من روزی دو بار جلق می زدم تا اینکه ایمان به دادم رسید اما شرح ماجرا ؛ ماجرا از اونجا شروع شد که پدر ایمان که کارمند دولت هم بود قصد داشت خونه قدیمیشون رو خراب کنن اون روز مامان ایمان که با ما نسبت فامیلی داشت زنگ زد خونمون که برم کمک ایمان بقیه داستان از زبان خودم؛ با خوشحالی تمام قبول کردم چون شرح شیطونی های ایمان رو از بچه ها شنیده بودم که به پسر عموم داده بود سریع لباسامو بزاشتمو رفتم سر ساختمونشون تو راه استرس زیادی داشتم که چه طور ایمانو جورش کنم ؛ وقتی رسیدم ایمان داشت یه دکور قدیمی رو با کلنگ میشکوند هیکل ایمان واقعا متناسب بود چهار شونه صورتی صاف و تقریبا سفید کون گنده وسفت البته سفتیشو بعدا فهمیدم خلاصه رفتم کمکشو دکورو با هم خورد کردیم تو حین کار ایمان همش از پاکی من حرف می زد که اهل خلاف نیستم و کثاف کاری نمی کنم اخه من خیلی مذهبی و خجالتی بودم من گفتم که اینطور نیست و ما هم دل داریم یه مشت کس شعر دیگه گفتم یه دفعه نگام کرد و خندید وقتی اونجوری نگام کرد حساب کار دستم اومد که امروز واقعا می خواره از اون وقت به بعد به بهونه های مختلف بهش دست می زدم ضربان قلبم به شدت بالا بود یه بار که خم شده بود کلنگ بزنه به بهونه اب خوردن از کنارش رد شدمو دستمو مالوندم به کونش شاید باور نکنین مثل بید می لرزیدم دیگه روم نمیشد برگردم پیشش تا اینکه خودش صدام کرد برم کمکش بعد از اون حرکت من یه کلمه هم حرف نزدیم تا اینکه ماما نش که قربونش برم اخه یکی از سوژ های جلقم بود برامون چای اورد موقع چای خوردن ایمان رو به شکم دراز کشیده بود روی پتو من و مامانش هم با هم حرف می زدیم البته من زیر چشمی کونشو نگاه می کردم کیرم تقریبا شق شده بود یه دفعه مامان ایمان پا شد گه نگاه کنه ما چکار کردیم رفت اتاق بغل من پا شدم و موقع رفتن پام و کشیدم رو کون ایمان که حتی تکونم نخورد خودشو زده بود به خواب تا اینکه صدیقه خانوم مامان ایمان رفت بیرون اخه یه جای دیگه اجاره کرده بودن ؛ من سریع در حیاطو قفل کردم اومدم سراغ ایمان جون که دستاش زیر چونش بود و به شکم دراز کشیده بود مطمعن بودم که موقع کردنشه چون از صبح که دستمالیش می کردم چیزی نمی کفت ؛یه نگاه به کونش کردم که یهو ضربان قلبم بالا رفت کیرم راست راست شده بود دقیقا یادمه رفتم روش خیمه زدم با لباسای خاکی اروم زانو زدم درحالی که کیرم به کونش چسبیده بود خودمو شل کردم روش اونم چشماش باز بود ولی چیزی نمی گفت اروم تلمبه زدم سریع خودمو خیس کردم رو زانو نشتم شلوارمو در اوردم کیرمو پاک کردم شلوار ایمان رو هم در اوردم بهش گفتم سگی وایسا اونم بدون ی کلمه حرف زدن سگی شد سریع تف زدم تو دستمو زدم در کونش فشار دادم تو یه اخ کوچیک گفت اخه قبلا داده بود موقع تلمبه زدن کیرم داغ شده بود محکم می زدم و صدای چلق چلق کونش ساختمونو پر کرده بود تا با یه تلمبه سریع ابو ریختم تو کونش.

نوشته:‌ آرش

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها