داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

کل کل دو تا دوست

سلام دوستان گرامی
دیدم هرکسی یه داستانی نوشته منم گفتم یه خاطره ایی از اتفاقایی که گاهی واسه ادم پیش میاد و تعریف کنم به هر حال اگر کم و کسری توی نوشته ها و قسمتی دیدین به بزرگواری خودتون ببخشید.
ما دو تا رفیق بودیم که بنده سعید و دوست گرامی آقا کریم،که البته الان به خاطر گرفتاری ها و مشکلات زیاد باهم در ارتباط نیستیم.
داستان برمیگرده به چند سال قبل که ماها ۲۷ سالی داشتیم و اپلیکیشن لاین خیلی مشتری داشت و ملت توی گروهای لاین خیلی فعال بودن و مخ زنی خیلی رواج داشت?
ما دوتا هم توی یه گروه با چنتا در و داف بودین که یه دختر خانمی خیلی فعال بود به اسم سارا، حالا من و رفیقم رفته بودیم تو نخ این خانم و هر روز باهم کل میذاشتیم که کی زودتر مخ اینو میزنه و دیگه آره?..
سرتون و درد نیارم والا ما هر روز با این دختره چت میکردیم و چتارو هم به همدیگه نشون میدادیم که کَلِ همو بخوابونیم، ماشالله دختره هم کم نمیذاشت واسه هر دوتامون???
دیگه به هر فیلمی بود خانوم و راضی کردم که باهم قرار بزاریم که همو ببینیم و توی قرار اول هم دیگه یه عملیاتی هم بریم، راسی نگفتم که من متاهل هستم و خانم و چند روزی فرستاده بودیم خونه باباش و خونه هم خالی و باید دیگه سریع میجنبیدم تا کَلِ آقا کریمو بخوابونم?
به هرحال شبش پیام داد دختره که سعید جان مادرم مریض شده حالش بد شده باید مراقبش باشم و نمیتونم بیام فردا، منم گفتم ای بابا خدا شفاش بده انشالله و اشکال نداره، فرداش رفتم سر کار و دیدم این اقا کریم ماهم نیست و مرخصی گرفته و اون روز به هر ترتیبی گذشت و خونه همچنان خالی و منم دست از پا دراز تر و فکرم درگیر که قبل اینکه خانمم بیاد خونه اینو باید کارش و یه سره کنم و کم کم داشتم بیخیال میشدم که عصر همون روز پیام دادم که فردا صبح میتونی بیای، دیدم جواب داد که حالا تو رو هم امتحان میکنم دیگه، باشه بیا دنبالم ساعت ۸ صبح فلان جا?
با خودم گفتم چی میگه این، تو رم امتحان میکنم ینی چی؟؟?
گفتم کون لغش بابا فردا دیگه این داستان و باید جمش کنم حالا خداکنه یه چیز تحفه ایی باشه این همه وقت داریم میذاریم براش.
اقا سرتون و درد نیارم صبح رفتم دنبالش سر قرار و دیدم نه ماشالله چه دافیه و سوار شد و یه راست اومدم خونه و اقا نشستیم و یکم پذیرایی و شربت البالو و دیگه رفتیم سر اصل مطلب و اینم خیلی ریلکس اصلا نه مخالفتی چیزی، خیلی اوکی، گفتمش بریم بخوابیم و اونم گفت بریم، نه چک زدیم نه چونه لباساشو کندم و منم لخت شدم و لباس کارو کشیدم سر سالارو آقا چه کوص و کونی، وای وای هلو لامصب، داشتم از شق درد منفجر میشدم و دیگه عملیاتو شروع کردیم، ممه نگو طبیعی انگار پرتز کرده باشه، کمر باریک، کون لامصب مثل اسب و کوص کولوچه ایی مثل کولوچه ی لاهیجان درشت و پنبه ایی??
اقا جای دوستان عزیز خالی نشست لبه ی تخت و منم چسبیدم به ممه هاشو خوردمو دیدم دراز کشید گفت سعید بکن توش، منم گفتم چشم و سالار مبارک که ماشالله چشم نخوره انشالله که بسا قد و قواره ی خوبی داره رو یه جا کردیم داخل کوص کولوچه ایی ایشون و روش خوابیدم و لنگارو حلقه کرد دور کمرم و تلمبی بود که میزدم، لعنتی خیلی جذاب بود واقعا حال میداد، دیگه باز پوزیشنو عوض کردیم باز به پهلو خوابید و چند روش دیگه سرتونو درد نیارم انقدر که این بشر ناز بود ازش نمیشد دل کند، ساعت و نگاه کردم و دیدم اوه اوه باید برم سر کار و داره دیر میشه، جالب بود برام که اولین بار برای من پیش اومده بود که انقدر لذت بخش بود این سکس که طولانی ترین سکس عمرم شده بود و دیگه دختره مینالید میگفت مواد زدی؟؟ چرا آبت نمیاد، بسه دیگه
حدود یه ساعتی تلمبه زدیم که بخاطر این که دیرم نشه کشیدم بیرون و کاندومو دراوردم و خانم خانما به شکم خوابید و سالارو گذاشتم لای کپلای کون تپل و نازش و یکم مالیدم تا آبه بیاد و سریع جمع کردیم که گفت من برم حموم و باهم رفتیم و من از عجله زودی اماده شدم و اون طفلکم همین جور و بردم رسوندمش و برگشتم باز خونه و اثار جرم و پاک کردم و تا رفتم سر کار دو ساعتی تاخیر خورد و گفتم مهم نیست این کوص و کون ارزششو داشت???
دیگه سرتون و درد نیارم رفتم سر کار و آقا کریم من و دید و گفت کجایی تو ، چرا دیر کردی پسر، گفتم بیا بریم تو اتاق برات تعریف کنم.
نشستیم و قبل اینکه براش تعریف کنم کریم گفت:
ازین دختره خبر نداری؟؟
گفتم چرا خبر دارم برا چی؟
گفت از دیروزه پیامای من و جواب نمیده،
گفتم چه میدونم، بگذریم حالا ببین من چه کردم امروز صبح باهاش
اقا براش تعریف کردم و اینم گوش کرد،
بعد که تموم شد گفت لباشم خوردی؟؟
گفتم نه چرا؟؟
مگه چشه؟؟
گفتش چون دیروز که من نیومدم سر کار و مرخصی بودم داشتم سارا خانومو میکردم و خیلی هم برام ساک میزد پر تف???
گفتم ای کیرم تو کونت بره لاشی تنها خور…
بعد تعریف کرد که برده خونه و شربت البالو داده بهش و…
گفتم‌ خوبه ما چه تفاهمی داریم، منم شربت البالو دادم بهش و جفتمون خندیدیم و…
خیلی اعصابم به هم ریخت اومدم به سارا پیام دادم که تو مادرت مریض بود یا خودت کوصت میخاریده با یکی دیگه قرار داشتی؟؟???
و البته دیگه هیچ وقت جواب پیامای منم نداد و همچنین آقا کریمو.
و یاد اون جمله ی (که حالا فردا تو رو هم امتحان میکنم ) افتادم و به کریم گفتم و جفتمون از خنده پاره شدیم و توی کار این سارا خانوم مونده بودیم.
و هر موقع همو میدیدیم تیکه کلام جفتمون شده بود بفرما “شربت آلبالو” داداش???
مخلص همه دوستان.
موفق باشید?

نوشته: Saeed

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها