داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

چادر دارم ولی دل هم دارم

سیزده چهارده سالم بود که تازه با خود ارضایی و گرایش های دیگه اشنا شدم و خب طبیعتا مثل بقیه ادما کنجکاو بودم برای امتحانش.
ولی…
شرایط جامعه علی الخصوص خانواده مذهبی این اجازه رو بهم نمیداد.و اکثر اوقات مثل شبا با خودم ور میرفتم تا خالی بشم اوایل پاهامو بهم فشار میدادم و یه لرزشی حس میکردم که حس خوبی داشت
بعد کم کم دستم پایین و رفت و با نوازش و ماساژ یه حس جدیدتری رو کشف کردم. مواقعی که تنها میشدم با گوشه بالشت یا دسته شونه ور میرفتم تا خالی بشم و اون لذت قبلی رو پیدا کنم.

کار من شده بود همین هفته ای سه بار خودارضایی با هر روشی که پیش میومد.

یادمه تازه گوشی خریده بودم و دنبال عکس های سکسی بودم تا کسم خیس بشه و شروع کنم به خودارضایی که یه عکس از سکس دوتا دختر دیدم
و بعد از یه ماه تازه فهمیدم که بهش میگن لز یا لزبین.

گرایش خودم رو پیدا کردم. به قدری با این عکس ها شهوتم میزد بالا که گاهی اوقات وقتی خانواده بودن میرفتم دسشویی و کار خودمو میکردم. چون گشیم چک میشد به ده دقیقه نمیکشید که پاک کنم همه چیز هارو

بگذریم…

اولین تجربه لز من بر میگرده به ۱۵ سالگی که با خالم و دختر خالم به گرگان رفتیم .
شب ها خونه خاله خانوم(خاله مامانم) مبخوابیدیم.

یک شب بدجور خیس شده بودم و چون کنار دخترخالم خوابیده بودم میخواسنم یه کاری بکنم. آروم تکونش دادم که ببینم بیداره یا نه.

خواب بود و دستای من مثل بید میلرزید. اروم از زبر پتو دستمو بردم داخل شاوارش و از کش شرتش رد کردم
موقعی که دستم به کس نرمش خورد یه حس خالی شدن زیر شکمم احساس کردم. جسور تر شدم و کم کم ماساژ دادم
با دست راست کس دخترخالمو و با دست راست خودمو.
بعد از یه مدت دیدم یه دست اومد روی سینم.

خشکم زد،حسم فروکش کرد، با فشرده شدن سینم متوجه شدم که دختر خاله هم اهل لز هستن و خیلی تروم شروع کردیم به مالیدن هم دیگه.

قلبم مثل یک ساعت صدا میداد میترسیدم از صدای تالاپ تولوپ قلبم خالم بیدار بشه.

دختر خاله دستشو آورد روی کسم. لذتی تمام وجودمو گرفت که هیچ وقت نتونستم برای توصیفش کلمه ای پیدا کنم.

شروع لذت بهشتی از اینجا شروع شد و پیدا کردن یه پارتنر عالی…

منتظر بقیه داستان ها باشین🙂

نوشته: nilymohseni

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها