داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

پسر مُرده‌ی من

آفرین دختر خوب،افرین بابایی،بخورش،بذار لبای نازک و صورتیتو دور کیرم ببینم
موهای طلایی و قرمزشو سه دور،دور دستم پیچیدم و با اون یکی دستم سرشو محکم رو کیرم نگه داشتم،خودم کمرمو به کار انداختم و تا خایه‌هام کیرمو میکردم تو دهنشو وقتی قرمزی صورتشو میدیدم به خنده میوفتادم
داشت خفه میشد واسه همین با دستای لطیف و ضعیفش تلاش میکرد که سرشو رها کنم ولی من به کارم ادامه میدادمو سفت‌تر سرشو فشار میدادم
میخواستم علاوه بر قرمزی صورتش اشک چشماشم ببینم
نزدیک ارضا شدنم بود که سرشو رها کردم و اون تمام لزجی های کیرمو با سرفه روی شکمم خالی کرد و شروع کرد خندیدن
از جام بلند شدم و با یه حرکت دست روی زانوهاش نشوندمش،خمش کردمو با دستام قاچ کونشو باز کردم
بهش دست میکشیدمو زبونمو دور سوراخش میچرخوندم،اب کسشو تو دهنم جمع میکردم و روی سوراخ کونش خالی میکردم
انگشت دراز و پهنمو توی سوراخش میکردم و با هربار صدای جیغش یه در کونی محکم بهش میزدم
این بچه باید ادب میشد و میفهمید نباید توی شراکت منو باباش دخالت کنه
باید مثل مامان جندش کونشو جر میدادمو کسشو با چهارتا کیر گشاد میکردم
دوباره سرمو کردم تو کونشو این سری دوتا انگشت کردم تو کسش،قبل از اینکه بره توش خودشو کشید جلو و گفت پرده داره
با این حرفش چشمام از هیجان برق زد،البته پرده داشتن یه دختر شونزده ساله زیاد تعجب برانگیز نبود ولی هیجان اینکه قراره من برای اولین بار جرش بدم اونم جوری که تا اخر عمرش از یادش نره دیوونم میکرد
گفتم:پس خودم پارت میکنم کوچولو
دستاشو با یه دستم از پشت گرفتم و زبونمو انداختم تو کسش،این جنده‌ی کوچولو تا حالا رنگ یه پسرو تو تنهاییش ندیده بود چه برسه به یه مرد چهل و شیش ساله سگ حشر واسه همین کسش حسابی خیس شده بود و سوراخ کونش نبض میزد
شالشو از رو زمین برداشتم تو همون پوزیشن دستاشو بستم،کیرمو تنظیم کردم روی سوراخ کونشو سرشو گذاشتم روی تخت،پامو گذاشتم روی سرشو لوبریکانتو ریختم کف دستم،نمیخواستم سوراخشو چرب کنم فقط میخواستم موقع سیلی زدن به کونش صدای شالاپ شولوپ لمبالاهاشو بشنوم
نمیدونم چرا ولی دوباره سرمو کردم تو کونشو شروع کردم ازش خوردن
اون دختر تازه بود،دست نخورده و بی نقص،موهای تنش هنوز رشد نکرده بودو پوست تنش مثل نوزاد نرم بود،سینه هاش مثل دوتا لیموی تازه و خوش بو،تازه رشد کرده بودن و نوکشون بالا بود
صدای اه و نالش تو خونه پیچیده بود،یه صدای نارس بچه‌گونه،یه صدای ظریف و شکننده
بالاخره زبونمو از سوراخش کندمو موهاشو دو قسمت کردم و هر قسمتشو پیچیدم دور یه دستم،جوری که قرمزیه نوک موهاش به سمتم باشه،همیشه رنگ قرمز جزو نقطه ضعفام توی سکس بودو باعث میشد دوبرابر حشری بشم
موهاشو کشیدم عقب و در گوشش گفتم:الان کاری میکنم مثل اسب شیهه بکشی از درد
همون موقع کیرمو تا ته کردم تو کونشو اون یه جیغ بلند کشید و خودشو کشید جلو ولی چون موهاش دور دستام بود فقط گردنش به طرف بالا خم شدو از کناره چشماش سیل اشک جاری شد
تنها صدایی که توی گوش من بود صدای خوردن خایه‌هام به کس خیسش بود
سرمو از شدت لذت به سمت سقف دادم بالا و تلمبه‌هامو شدید کردم
بعد یه مدت موهاشو رها کردم و دوباره سرشو گذاشتم رو تخت و پای راستمو سفت روی سرش فشار دادم
سه دقیقه به همین روال گذشتو من حس کردم یه چیز بهتر میخوام
دیگه کونش منو راضی نمیکرد،من کس خیس و تمیزشو میخواستم
کیرمو از کونش در اوردم با دیدن اون رنگ قرمز دور سوراخش حشری‌تر شدم
شروع کردم در کونیای محکم زدن و فش دادن
حرومزاده،میبینی چطوری کونتو پاره کردم،اخ دخترم،عجب کونی داشتی بابا جان،الان میخوام کستم جر بدم
زنگ زدم به خدمتکارم و اون همراه یه مرد و دوتا سگ پیتبول اومد تو اتاق
تصمیم گرفته بودم هردوتا سگا یه بار با کونش برن فضا و من جق بزنم بعد کسشو جر بدم
دست دخترو باز کردم و بازوشو گرفتمو از تخت کشیدمش پایین و انداختمش جلوی سگام
خدمتکارم رفت جلو و سوراخ تنگ خونیه سولمازو چرب کرد چون کیر اون سگا از من بزرگتر بودو این به معنای فاجعه بود،البته برای اون دختر
من روی مبل کنار پنجره لم دادمو به اون یکی مرد اشاره کردم که لخت‌شه
اون اروم لباساشو در اورد و اومد سمتم،جلوم زانو زد و مثل یه سگ زبونشو از دهنش اورد بیرون
به خدمتکار اشاره کردم که قلاده سگ و باز کنه
کیر پیتبول من تا دسته رفت تو کون سولمازو من این سری صدای جیغشو شنیدم و این صدا باعث خندم شدو دستمو کردم تو موهای اون پسرو هلش دادم سمت کیرم
کیر سگم با شتاب میرفت تو کون سولمازو در میومدو هم زمان اون پسر برای من دارکوبی میزد
کیرمو تا خایه‌ توی دهنش جا میکرد و وقتی دوباره میومد بالا و میرسید به کلاهش با چشمای تیله‌ای خاکستریش بهم نگاه میکرد و من دلم میخواست شهوت چشماشو بخورم
من همیشه پسرارو دوست داشتم،حس خوبی بهم میدادن
راستش وقتی خیلی جوون‌تر بودم عاشق یه پسر که چند سالی از خودم کوچیکتر بود شده بودم
اون پسر شده بود شب و روزم،شده بود دلیل خنده ها و گریه‌هام و مهم‌تر از همه اینا دلیل زندگی کردنم
عشق اون باعث شد من پولدار بشم و از سهام‌دارای کله گنده و به نام
میخواستم یه زندگی خوب کنار خودم براش درست کنم و اون غیر از درس و لباسای گرون و خط افتادن روی ماشین چند میلیاردیش دغدغه‌ی دیگه‌ای تو زندگیش نداشته باشه ولی نشد
عمر معشوق من کفاف این چیزارو ندادو اون روی تخت بیمارستان در حالی که دستاش توی دستای من بود جون داد
ایدز…
یادمه وزنش کم شده‌بودو ماهیچه‌های لعنتیش تحلیل رفته بودن
باباش نمیذاشت ببرمش بیرون از ایران برای مداوا،حتی نمیذاشت ببینمش ولی اخر سر غرورمو شکستمو با گریه افتادم به پاش که بذاره فقط یه بار دیگه دستاشو بگیرم
وقتی رفتم تو اتاقش میخواست مثل همیشه بدوه سمتمو بغلم کنه ولی نه پاهاش جونی واسه دویدن داشت نه سِرُما بهش اجازه این کارو میدادن پس کاری که کردم این بود که خودم دویدم سمتشو لبامو گذاشتم رو پیشونیشو دستاشو سفت فشار دادم
.چرا نمیومدی پیشم؟منو یادت رفت هان؟درسته لاغر شدم و مجبور شدم موهامو بزنم ولی هنوز خوشگلم
-تو همیشه قشنگی بیبی سان،من هرروز پشت در اتاقت بودم،هر روز عزیزم ولی بابات نمیذاشت ببینمت
.من باید یه چیزیو بهت بگم
-بگو
.دیگه وقتشه
-وقت چی؟
.من باید برم
از حرفش خشکم زد
-چی داری میگی،من دارم کاراتو ردیف میکنم بفرسمت المان،خوب میشی عشق من،نمیذارم اینقدر راحت از دستم بری
.گوش کن بهم،بعد از من ادمای زیادی قراره تو زندگیت بیان و تو دوسشون داشته باشی،یادت باشه باهاشون درست رفتار کن،من اون بالا همیشه نگات میکنم،حواسم بهت هست،درست رفتار کن باشه؟میشه بهم قول بدی؟
دستاشو سفت فشار دادم و بغضم شکست
-تو حق نداری ترکم کنی،من عاشقتم لعنتی،کی قراره بیاد تو زندگیم،من غیر از تو کسیو نمیخوام،همه اینا تقصیره منه،این که تو الان اینجایی،این که دیگه نمیتونم بغلت کنم اینکه…
دستاشو گذاشت رو لبامو نذاشت ادامه بدم،با لبخند بهم گفت:نبینم اشکاتو مرد من،تقصیره کسی نیست،این تاوان عشق ممنوعه منو توئه،شیرین ترین دردیه که تاحالا کشیدم همونطوری که هم اغوشی با تو برام شیرین ترین حس دنیا بود
-چرا تو باید تاوان بدی؟
.چون من اندازه تمام شب بیداریا و عشق بازیا و بوسه‌هامون،حتی بیشتر عاشقتم
رفتم جلو و لباشو بوسیدم،تلخ بود،مزه‌ی ته خیارو میداد ولی شیرین‌ترین بوسه زندگیم بود مثل روز اولی که بوسیدمش
لبامو ازش جدا کردمو صندلیو چسبوندم به تختش،سرمو گذاشتم کنار سرش روی بالشتو با یه دستم صورتشو نوازش میکردم و با دست دیگم دستاشو
بعد چند دقیقه دیگه صدای نفساشو نمیشنیدم،خوابیده بود
مثل خواب دم صبحش بعد از سکسمون
مثل یه نوزاد
وقتی سرمو از رو بالشت بلند کردم هر دوتا دستشو بوسیدمو همونطوری که اروم اشک میریختم از اتاقش اومدم بیرون
صدای زجه مادرش بلند شدو من دویدم سمت ماشینم
رفتم مرتفع ترین جایی که میشناختمو شروع کردم فریاد کشیدن و اشک ریختن
چند سال از اون اتفاق گذشت و من با هر ادم جدیدی که میومد تو زندگیم درست رفتار میکردم البته تا زمانی که قرار نبود جای پسربچه‌ی دوست داشتنیمو توی زندگیم بگیره
بعد از اون دیگه نتونستم عاشق بشم،یاد بوداش هرشب منو روانی میکرد و خشم و نفرت هر شب بیشتر از شب قبل افسار تنمو میکشیدو من خلا لعنتی اون پسرو با پول و الکل و سکسای نامتعارف پر میکردم
اینقدر توی این فکرا غرق بودم که یادم رفت وسط تنبیه اون دخترم
دست کردم تو موهای پسره و سرشو از روی کیرم بلند کردم
چشمامو بستم و با تداعی لبای عشق مرده‌ی خودم لباشو بوسیدم
از جام بلند شدم و رفتم سراغ اون دختر…

نوشته: Daddy.sugar

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها