داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

من و داداش و عمه و مامان 10

داداش سرعت گایشو زیاد کرده بود و من و اون اول رفتیم حموم خودمو نو کاملا شستیم تا بریم به رختخواب ولی اون دست از سرم بر نمی داشت منو حلوا حلوا کرده بود . منی که تا حالا عاشق نشده تسلیم کسی نشده بودم پار سا رو دین و دنیای خودم می دیدم . اون شده بود همه چیز من . حس کردم که سکس تونسته همه چی رو بین ما حل کنه . با این که تا می تونست توی حموم بهم حال داد و یه بار هم احساس کردم که هی مایع رقیقی از کسم خارج شده ولی بازم می خواستم .. -داداش هر طور دوست داری به من حال بده . ولم نکن .. منو ببوس .. انگشتاشو دو نه دو نه می ذاشت رو سوراخ کونم . با هاش  ور می رفت .. اصلا هر کاری دلش می خواست باهام انجام می داد .اسیر احساسات گوناگونی شده بودم . با همه این احساسات حال می کردم . با درد با لذت .. با نرمش با سرعت . باورم نمی شد که از این پس منم می تونم مثل یک زن از زندگی لذت ببرم . واقعا باکرگی یک نوع عذابه . عذابی که وقتی دخترا از شرش خلاص شن تازه می فهمن وارد چه نعمتی شدند . این که تمام بدنشون به لذت و آرامش خاصی برسه . به یک هوس .. هوسی که گاهی وقتا دخترا رو عصبی می کنه از این که نمی تونن خودشونو به اوجش برسونن . حالا من داداشو در کنار خودم داشتم یه لحظه که هوشیار تر شدم درد عجیبی رو توی کونم حس می کردم . -پارسا کی کردی تو کونم ;/; دیگه نگفت که در کون کردن هم تخصص داره . بیشتر رعایت می کرد . نا سلامتی عیالوار شده بود . من شده بودم مثلا زن داداشم .. یک بار توی کسم و یک بار توی کونم خالی کرد . اون شب تا صبح لخت توی بغل  داداشی خوابیدم . چند روز بعد مامان اومد . من و پارسا مونده بودیم که چه جوری متوجهش کنیم که ما با هم رابطه داریم و من دیگه دختر نیستم . اون از دو نظر خشمگین می شد . داداشی گفت که بهونه میاره برای رفتن به بیرون .. من برم برای ماساژ مامان .. ظاهرا کس مامان ردیف تر شده بود ولی چند روز دیگه  هم اگه داخلش چیزی نمی رفت بهتر بود . روشو می شد دستمالی کرد . -پارسا کجا داری میری . -من کاری واسم پیش اومده -آخه تنم درد می کنه -پریسا جون هست عوض من .-پارسا .. چی داری میگی -مامان من می تونم منم می تونم . مامان می تونم . .. بالاخره قبول کرد . اولش کمی با حجاب تر شده بود ولی من قانعش کردم که سکسی باشه نشون می داد که داره لذت می بره باید بهش حال می دادم .باهاش صمیمی شدم . چند تا چشمه اومدم و بعد کونشو بادستام خوب می مالوندم .عجب کون گنده ای بود . هوسمو واسه این زیاد می کرد که از این که به مامان لذت می دادم آروم می گرفتم . خودمو روش خوابوندم . دستمو گذاشتم لاپاش .. -پریسا این کارا چیه .. -مامانی سرم داد نکش .. عمه به همه کمک می کنه .. -یعنی چه .. -یعنی بکارت می دوزه .. سقط جنین می کنه … سزارین می کنه .. البته این آخری رو هم به خاطر خالی نبودن عریضه گفتم که یه وقتی فکر نکنه که همش دارم کارای منفی رو بهش نسبت میدم . -پریسا زشته .. منم که دیگه خسته شده بودم از بازیها و دورنگی های اون و از طرفی اونو مثل هوو و همسر اول پارسا فرض می کردم گفتم مامان زشت نیست که بخوای خودت رو زیر کیر پسرت قرار بدی و اون بعد از ماساژ فرو کنه تو کس و کونت ;/; همون روزی که فکر می کردی من رفتم دانشگاه شاهد همه چی بودم .. شما بعدش رفتین حموم منم زدم به چاک . اگه بابا بدونه چی میشه .. چی میشه مامانی ;/; مادر رنگ به چهره نداشت . قدرت حرف زدنو ازش گرفته بودم .-مامان از این به بعد منم مثل تو زن داداشی هستم . حق و حقوقی دارم . گاهی باید منو هم ماساژبده و پیش من بخوابه . یعنی همخوابگی کنه . اگه دوست نداری با پدر مشورت کنم ببینم نظر اون چیه .. -یعنی تو حالا شدی همسر دومش ;/; -نه فکر کنم همسر سومش -دومیش کیه -به زودی می فهمی .. اونو عملی بهت نشون میدیم .. -یعنی این پسر چش سفید همش داره زن می گیره ;/; -اوه مامان راجع به شوهر من این جوری حرف نزن .. -شوهر ;/; -اره مامان من دیگه دختر نیستم . پارسا جون شده شوهر من . شوهر تو هم هست و شوهر یه نفر دیگه … اون روز کلی به مامان حال دادم .و ساعتی رو با هم لز کردیم  … ادامه دارد …نویسنده ….ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها