داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

من و داداش و عمه و مامان 1

تو خونه به اون توجه بیشتری داشتن . دو سال ازش بزرگتر بودم . گناه من این بود که دختر بودم و خونه همه علشق پسر بودن  با این که دو سالی بود که من در رشته مهندسی برق دانشگاه سراسری پذیرفته شده و هر ترمی هم با بهترین نمرات واحد هامو پاس می کردم ولی همین که داداشم در رشته نرم افزاری یا همون کامپیوتر دانشگاه که همه چشم بسته قبول میشن پذیرفته شد طوری شادی و خوشحالی می کردند که انگار اتم شکافته . البته بیشتر مامان پری  به این بی عدالتی ها دامن می زد . نه این که به من توجهی نداشته باشه ولی رفتارش یه جوری بود که نشون می داد پسر واسش اهمیت بیشتری داره . بابام هم که سردار و ار تشی بود و هر ماهی ده روزش خونه بود و بیست روزش نبود و کاری به کارمون نداشت . . همه چی واسمون فراهم بود . از امکانات رفاهی .. لپ تاب سه  دستگاه .. هر اتاقی واسه خودمون جدا رسیور داشتیم . از این نظر خودم آزادی داشتم . ولی خب یک رسیور  عهد بوقی گذاشته بودن اتاق من که فقط می تونستم کانالای معمولی رو با هاش بگیرم . در حالی که می دونستم داداش پارسا از اون جنس خوباشو داره که با اون می شینه فیلمای سکسی رو می بینه . ولی در عوض من هر چی می خواستم داخل این لپ تابم بود .. و نیازی نداشتم خودمو علاف ماهواره کنم . وقتی بابا نبود عمه پوران منم گاه گاهی بهمون سر می زد . اون هم به من و هم به پارسا تقریبا به یک اندازه توجه داشت ولی خیلی غر غرو بود . اون پزشک و جراح زنان و زایمان بود . با این که می گفتند خیلی با نماز و با خداست ولی  هر کی که یه مشکلی داشت و سقط جنین خلافی و از این جور بر نامه ها می رفت سراغ اون . یا در چند مورد شنیده بودم طوری واسه طرف بکارت مصنوعی ردیف کرده بود که وقتی رفت خونه بخت آب از آب تکون نخورد .  خودش می گفت که این کارا ثواب داره در جهت جلو گیری از فتنه هست . معلوم نیست این فتنه چه فتنه ایه که فتنه گرا هم دارن باهاش مبارزه می کنن . خلاصه وقتی من و مامان پری و داداش پریسای تازه هیجده ساله شده ام تنها می شدیم اون دو تا به حال خودشون بودند و منم تو حال خودم . نمی دونم چرا مامان تازگی ها خودشو خیلی واسه داداشم شیک و پیک می کرد . یه لباسایی تنش می کرد که راستش ندیده بودم واسه بابا این جور بپوشه .. بابام منو خیلی دوست داشت .. بازم با این حال یه توجه خاصی به پارسا داشت . نمی دونم شایدم واسه پسر بودنش بود یا این که  خوشگل تر و سفید تر از من بود . در هر حال من منم  خیلی خوشگل بودم با وزنی حدود هفتاد کیلو قدی حدود تناسب اندام خوبی داشتم . حسادت خاصی نسبت به پار سا داشته و اگرم گاهی با هام شوخی می کرد حوصله اونو نداشتم .همیشه دوست داشتم هر کاری رو که اون انجام میده خلافشو انجام بدم . خلاصه مدتی بود که مامان از کمر درد می نالید و واسه خودش یه میز ماساژ ردیف کرده بود و از اون روغنای مخصوص و از پارسا می خواست که اونو ماساژ بده . اکثرا هم این کا رو وسط هال و پذبرایی انجام می داد . می گفت که من توی اتاق خفه میشم . خودشو نیمه برهنه می کرد و می رفت اون بالا دراز می کشید و پارسا هم اونو حسابی مشت و مال می داد . منم حرصم می گرفت . داداشو که می دیدم یاد مردایی می افتادم که در فیلمهای سکس ماساژ بعد از این که طرفشونو می مالند کیرشونو در میارن می کنن توی کون یا کس زنه. هر چند تصور این کار برای اون خیلی مسخره به نظر می رسید ولی داستانهای سکسی زیادی که خونده بودم رو فکر من اثر گذاشته بود . نمی دونستم باید چیکار کنم . تماشای این صحنه ها حالمو به هم می زد . راستش مامان طوری لذت می برد و خوشش میومد که منو یاد اون جنده های داخل فیلم مینداخت . زشته نباید در مورد مامانم این جوری بگم ولی این چه معنی داشت که یک پسر شیطونی که احتمالا مامان می دونست که سر و گوشش می جنبه بیاد و در یک حالت تحریک شونده مادرشو بمالونه . درسته که ممکنه خیلی صمیمی باشن . من خیلی خود مو نگه داشتم که خونسردی خودمو حفظ کنم .آخه اگه خللی در کارشون نبود پس چرا وقتی که بابا میومد خونه  از مالوندن مامان خبری نبود . یا از بابا می خواست این کارو انجام بده یا این که بی خیالش می شد . وقتی به مامان می گفتم حالا ماساژ نمی خوای .می خندید و می گفت وقتی بابات میاد کمردردم بهتر میشه … ادامه دارد …. نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها