داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

ماجرا های من باکره (۱)

ممد کیونده
ممد رفیقم از اون کیونده های به تمام معناست.
بجز کردن که مثل من بی نصیب مونده تو هر زمینه ای که بگی فعالیت داشته و داره.
سال سوم دبیرستان بود اواخر سال تحصیلی تازه با ممد آشنا شده بودم یعنی رفیق فاب هم شده بودیم ، ممد اوایل پیش من قپی میومد و از کص های کردش میگفت من هم البته دست خالی نمیموندم دو برابر میساختم مینداختم جلوش حالا اوج کیوندگیش ببینین چی سر هم کرده آره داش شاهین رفته بودم برا ننم خرید یه هندونه زیر بغلم دستامم پر بود به سختی داشتیم راه میرفتیم که خانومی زد پشت سرم که آقا پسر کمک نمیخواین ، حالا خانومه کص من میگم کص تو یه چیزی تصور میکنی چن برابرش کن خلاصه نصف نایلونای دست ما رو گرف با ما راه افتاد سمت خونمون در خونه که رسید گفت شربتی چیزی نیست بدی بخورم من هم این خانوم محترم دستش گرفتم بردم تو اتاقم بابامم ننم دیدن ما دو تا رو، از ترس من چیزی نگفتن خانومه به من گف خوانواده هستن شر نشه برات گفتم هیس لبامو چفت لباش کردم حین مالیدن سینش یه دستم بردم زیر مانتوش…
خوب میتونین تصور کنین باقی داستان چی شده کص کردن تو خیالش که مهم نیست اصلا، ببینین چه چخانایی سر هم کرده کیونده فک کرده فقط خودش فیلم سوپر دیده.
از این ها بگذریم باباش آخ آخ یه مرد هیکلی گنده با سیبلایی ناصرالدین شاهی که قد تار های مو های سیبیلش کص کرده حالا بیشتر میشناسینش در آینده،بگذریم منتها چطور میشه از این کیونده بترسه اون نماد صلابت!
یبارم من داشتم از کردن دختر عمم میگفتم تو باغ وحش که رو کردم به سمت ممد گفتم آقا من که تا حالا نکردم تو هم نکردی چرا برا هم کصشعر تلاوت کنیم بیا پشت هم بگیریم که بتونیم اولین کص رو بزنیم به سیخ که اولش انکار کرد خودش بکن در رو معرفی کرد. منتها کوتاه اومد بعدش ،گفت داداشم منم مثه تو یه جقیه تنهام خلاصه از این لحظه پیمان برادری بستیم که تا خون در رگ ماست پشت هم بایستیم. برای خروج از باکرگی تلاش کنیم پیشنهادم داد کیرامون بهم گره بزنیم که مخالفت کردم! به انگشت کردن هم قناعت کردیم حالا از این به بعد داستان شروع میشه!
نظر بدید داستانای جدید بزارم

همسایه خایه مال
حاج قاسم یه آدم دو رو به تمام معنا بود هر نوع کیوندگی که بگین من دیدم ازش. سر کوچه محلمون بقالی داشت، منتها کار بارش اصلا معلوم نبود چی هست یه عده میگفتن اطلاعاتی هس .
هر چی که بود، خرش خیلی میرفت به همه هم گیر میداد ساخته شده بود برا گیر دادن .
آقا من ممد که خونش دو تا کوچه اون ور تر بود داشتیم از خونم میومدیم بیرون که دیدیم ای دل قافل یه دختر از جلو خونمون رد شده .
یه توضیحی بدم من اینجا که حاج قاسم یه دختر و یه پسر داشت ، پسرش که هف هشت سال بیشتر سن نداشت من خیلی انگشت کرده بودمش،حتی برنامه داریم با ممد بکنیمش، بخاطر جبران کار باباش.
دخترش اما هم سن من بود،خیلی هم زشت یه صورت کشیده با لبای که تا بناگوشش میرسید یه دماغ درازی هم داشت که چند تار مو ازش زده بود بیرون،سیبیلاشم نکته دیگه ای بود که خیلی به چشم میومد. خلاصه ما دیدیم یه کص داره رد میشه پشتش راه افتادیم قیافش ندیده بودیم فکر نمیکردیم ستاره دختره قاسمه. به همین خاطر شروع کردیم به متلک گفتن که دیدیم جواب نمیده ممد دستش رو برد جلو قشنگ از پشت گذاشت رو کصش دقیقا تو همین زمان در خونه حاج قاسم که رو به رو مون بود وا شد. قاسم که دید دخترش انگشت کردن انگار یکی لوله پولیکا کرده باشه تو کیونش دوید دنبال من ممد.
کیونده نفسش با اون سن نبرید جای تعجبه خلاصه یه بگایی عظیم پیش اومد که بعداً اونم تعریف میکنم.
نظر بدید حتما

کص هایپر تیروییدی
یبارم با ممد رفته بودیم جلو مدرسه دخترونه محلمون، دو کوچه بالا تر از بقالی حاج قاسم میشه. اسم مدرسه بود ٬٬دبیرستان هما پایه اول متوسطه٬٬ زنگ مدرسشون زده شد کرور‌ کرور کص کیون کیر ندیده از مدرسه میومدن بیرون ما هم منتظر سوژه مناسب بودیم که یه دختری دیدم از اون هايپر تيروييدیا درشتتت یعنی درشتا!! قدش از منم بلند تر بود کیون ممه هاشم رسیده سفید سفید،خلاصه لعبتی بود برا خودش با دو تا فنچ دیگه رفتن به سمت خونشون که ما هم رفتیم پیشون.
سخن اول رو من گفتم اون خربزه های تو لباست فقط پشت ویترینه یا خوردنیم هست؟ دوتا فنچا که کلی ذوق کرده بودن قشنگ معلوم پی کیر بودن از اونا بگذریم منتها غول بیابونی یه نیشخندی زد چیزی نگفت ما این رو علامت رضایت در نظر گرفتیم پشت سر هم متلک بارش میکردیم که دیدیم یه چیز زیر گوش رفیقاش گفت از اونا جدا شد ما هم پشت سرش رفتیم تو دلمون کلی ذوق کردیم که ای وای عالم یه کیون رو هوا خواهیم داد امروز.
کشوند ما رو به یه کوچه تنگ روش برگردون گفت در بیارین ما هم که هول کرده بودیم، نمیدونستیم چی بگیم، به تته پته افتاده بودیم، که دیدم ممد کیونده زیپش کشید پایین به زور صداش رو ردیف کرد، گفت: همش برا توعه عزیزم.
که اومد جلو کیر ممد گرفت دستش روش کرد سمت من گفت تو هم در بیار!
ماهم که هول کص در آوردیم کیر شق شدمون .
کیرم که افتاد بیرون یکمی مالید. رو کرد سمت ممد یه لگد محکم زد به تخماش از اون لگد سوباساییااا!
که با سر پخش شد رو زمین من که دهنم وا مونده بود داشتم تحلیل میکردم ببینم چی شده که یکی محکم تر از قبلی زد تو تخمای من که دادم رفت هوا منم پخش زمین شدم رو کرد سمت ما گفت از این به بعد لقمه اندازه دهنتون بردارین گذاشت رفت.
عجب جنده ای بودا کیونده پلشت.
خلاصه یه ساعتی پخش زمین بودیم که به زور خودمون ر رسوندیم خونه تخمای ممدم که ورم کرده بود بگای سگ رفد منم کم از ممد نداشتم.
نظر بدید باقی قسمتارم بزارم.

من ممد کص مادر خوندش
یه مدتی میشد ممد به پدرش شک داشت که این رفته یه زن دیگه گرفته ای دل قافل چه کنم؟! سه چهار روز دیگه دو تا توله میوفتن زیر دست ما چه کنم چه نکنم.که آخر سر قرار بر این شد پدرش تعقیب کنیم ببینیم چه ها میکنه چه ها نمیکنه، که بعد یه هفته آدرس یه خونه اومد دستمون دیگه بیخیال تعقیب باباهه شدیم رفتیم تو فاز اون خونه که دیدیم ای دل قافل یه خانوم نهایتش ۳۴ سال صاحاب خونست. اول قصد داشتیم به روی پدرش بیاریم بعد به این نتیجه رسیدیم که باباش کیونی تر از این حرفاس شاکی اون میشه نتیجه این شد بریم بکنیم جنده خانم رو.
قرارمون این بود شبی که پدرش از خونه میزد بیرون نقاب بزاریم بریم تو،نقابم قرار شد ممد بیاره ویاگرا رو من.
بالاخره اون شب خاص رسید دیدم ممد دو تا از جورابای مادرش آورده گفت -بکش رو صورتت +آخه کیونده مگه جا میشه -تف بزنم جا شه؟ خلاصه به زور جا کردیمش رو سرمون از رو دوش هم دیگه پریدیم رفتیم تو به زور تونستیم راهمون به داخل پیدا کنیم ،رفتیم تو که دیدیم جنده خانوم لخت پاتیل افتاده یه گوشه داره کصش میخاره که ما دیگه دست پامون شل شد.
بی صدا پریدیم پشتش ممد دهنش گرفت من چاقو گذاشتم زیر گردنش -جنده خانوم صدات در بیاد بیخ تا بیخ گلوت بریدم که اونم به علامت رضایت سرش تکون داد دستم رسوندم لای پاش داشتم میمالیدم که در دستشویی وا شد هی وای من ای دل غافل اصغر سیبیل بابای ممد بود!همچنان که تخمامون تو دهنمون بود مثل سگی که دیگ داغ شده بزارن پشتش دوییدیم سمت در،
ممد کیونده جلو ،منم پشتش آخر مسیرم اصغر آقا کیون لخت پی ما میدویید که من دیدم الان که برسه بهم دست گذاشتم رو شونه ممد هولش دادم سمت پایین زیر لبم گفتم کیون لقت .خلاصه با هر بدبختی بود دو تامون تونستیم تقریبا سالم فرار کنیم ،فرداشم معلوم شد بابای کیوندش نصف شبی حوس کص کرده رفته خونش کص بکنه که براش زهر مار شد این که چطور رفته توش که ما ندیدیم هنوز جای تعجب داره که باید بفهمیمش بالاخره
حالا فکر نکنین ما بیخیال نیلوفر شدیم (مامان کوچیک ممد) خیر برنامه داریم بکنیمش هر طور که شده نظر بدید تا داستان جدید بزارم مخلص شما داااش ممد

کص نکرده-کیر سوخته
یه رفیقم داشتیم به اسم علی
معروف به علی لچر (لچر اصطلاحی شمالی به معنی کثیف هست) از اون کصخلای به تمام معنا یه پسر چاق عینکی با قد نهایتش ۱۷۰ ،از کصخلیش همین بس که تمام محل از دستش شاکی بودن .حین حرف زدنم گاهی تپق میزد
سر ظهر بود من ممد کرک پرمون ریخته بود همین نیم ساعت پیشش می‌خواستیم کیون پسر حاج قاسم بزاریم که تیرمون به سنگ خورد که داستان داره بعدا براتون میگم داشتیم سر محل از شانس کیریمون میگفتیم که دیدیم این داره با روی خندان میاد سمتمون
_ممد : داااش شاهین جان عمت دکش کن حوصله این یه قلم ندارم دیگه امروز!
گفتم:منم همین طور یه کاریش میکنم حالا.
_علی لچر: به به دااش شششاهین خوبی سولطون دااش ممدمونم که اینجا ست خییلی مخلصیم حاژی
_من: به به لچر جان خوبی عزیز اتفاقا همین نیم ساعت پیش بابات دیدیم کارت داشت برو پیشش ببین چی میگه.
_علی لچر : ببابام ککه همین اللان خوونه بود پیش پای شما اونجا بودم میخواست برره بییرون چییی میگی توو
_ممد: اشتباه دیده لابد،میگن خونه حاج قاسم نزری میدن نمیری بخوری؟
_علی لچر: اوون که حاضر کوون بده اما پول نده ااز ایین خخرججا بللد نیست که، اینارو وول کنین داداشام یه کصص مفتی مهمون مننین
_من:باز کص گفتی کیون گلابی
_علی لچر : ننه به خوددا هس بییاین با هم بریم بکنیم دیگه چشای ممد وقتی شنید که بحث کص هست برق افتاد با این که میدونست این لچر گوه زیاد میخوره منتها شق شدن که اینا حالیش نیست دست من گرفت با علی کشون کشون من برد سمت خونش دم در که رسیدیم علی گفت ککصه وسط حیات هست این چند روز خودم خخیلی گگاعیدمش دییگه نوببت شوماست خونمونم کسی نیسس راحت راحت بکنینش که کلید انداخت رفتیم تو آقا جاتون خالی همه جای حیات رو دیدیم جز یه گوسفند که گوشه ای بسته شده بود چیزی ندیدیم یکی زدم پس کلش گفتم کجاست پس؟ من امروز نکنم، تو کیون تو یکی میزارم.
که دیدم دستش بلند کرد گوسفند رو نشون داد گفت اایین برا عید قربوونه زوود تر گرفتیم چاققش کنیم یکم ،مادس بکنینش نوش جونتون من که خیلی کفری شده بودم منتها ممد داشت نگاه هایی میکرد با چشای کنجکاو گوسفند رو ورنداز میکرد. که علی لچر دست انداخت پشت گوسفند کصش نشون داد یه دستی روی خط کصش کشید که صدای گوسفند رفت هوا
_ممد: اطمینانی هست داداش؟! جفتک نزنه؟
_علی لچر : نه ببابا خودم هشت دففعه ککردمش، بککنش.
که یک آن دیدم ممد شرتش کشید پایین همه کیرش چپوند توش ،هم کص گوسفنده خشک بود هم کیر ممد بخاطر همین گوسفنده دردش اومد یه جفتک انداخت کیر ممدم تو کص گوسفند گیر کرده بود.
صحنه رو تصور کنین ممد از پشت بیوفته زمین کیرشم تو کص گوسفند.
اون از پشت بیوفته گوسفنده هم کیون بر هوا چسبیده باشه به کیر ممد رو هوا دست پا بزنه!.
مگه کیرش در میومد حالا کلی روغن آت آشغال زدیم تا در بیاد تازه وقتی در اومد کیرش شده بود مثه لبو سرخ سرخ ما هم دیگه پشت دستمون داغ کردیم سمت سکس حیوانی نریم مخلص شما داااش ممد

نوشته: shadow

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها