داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

ماجرا با زنداداش

سلام اسم من فرزاده یه زن داداش دارم که از خودم 6 سال بزرگتره. اسمش پریساس واقعا خوشگل خوش هیکل و خوشتیپه این داستان مال 6 سال پیشه اونموقع من 19 سالم بود من با پریسا خیلی راحت بودم اکثرا وقتی داداشم نبود میرفتم خونشون و بعدش داداشام میومد و با هم بودیم پریسا ی حرفایی میزد که حس میکردم منظور داره یه روز دستم تو کار پر خراش شده بود دستمو دید گرفت تودستش گفت چی شده توضیح دادم گفت بزار دستت بمونه تو دوستام من دلم ریخت و شبش بهش اس دادم که چ حسی بهم داری گفت صب به محض اینکه بیدار شدی بیا اینجا بگم صب شدو من رفتم خلاصه گذشت من از خونشون برگشتم و شب شد به هم اس میدادیم گفتم چ حسی ب من داری گفت صب از خواب بیدار شدی بیا اینجا بگم خلاصه صب شدو منم رفتم خونشون تا وارد اپارتمانشون شدم بغلم کرد گفت همیشه این آرزو رو داشتم من عاشقتم و از این حرفا من اومدم لبشو ببوسم خودشو کشید عقب ولی بعدش راضی شد لبامو گذاشتم رو لباش و با تموم وجود میخوردم بعد دستمو گذاشتم رو کسش که دستمو گرفت کشید کنار منم که حسابی حشری شده بودم با هزار زحمت تونستم تا حدی حشریش کنم ک راضی بشه چون از خیانت بدش میومد و واقعا عاشق من شده بود منم عاشقش شده بودم ولی اینم البته ب خیال خودم خلاصه به جایی رسید که لخت تو بغل هم بودیم دوباره لباشو بوسیدم بعد گردنشو خوردم و بعد سینه هاشو خواستم بکنم ک نزاشت و گفت جلو مال داداشته عقب ولی مال تو چون تاحالا بهش ندادم ماهم از خدا خواسته ژل روان کننده آورد زدم و یواش کردم تو اول جیغ زد نگه داشتم تا دردش کمتر بشه و شروع کردم به تلمبه زدن تا آبم اومد خالی کردم تو کونش و بلندشدیم خودمونو جمو جور کردیم و من رفتم سر کارم بعد از این جریان کار هرروز من این بود تا یه سال این رابطه ادامه پیدا کرد به خودم اومدم دیدم هرروز بد میارم همه چیزمو دارم از دست میدم عذاب وجدان خیلی بدی داشتم پریسا هم ولکن من نبود از خودم متنفر شده بودم منی که تا قبل این جریان گناه بزرگی مرتکب نشده بودم حالا شده بودم یکی از کثیف ترین آدما با گلی نذر و نیاز این رابطه تموم شد پریسا ی دعوا بین منو داداشم انداخت تا رابطه قط بشه و منو نبینه همینم شد الان نه با داداشم نه با زنش حتی سلام و احوالپرسی هم نمیکنم اینم بگم بعد از 6 سال که گذشته و من توبه کردم و از اون روز تاحالا با هیچ کسی سکس نداشتم هنوز عذاب وجدان دارم و هر مشکلی که واسم پیش میاد میگم حقت بدتر از ایناس خدا خیلی مهربونه و داره بهت لطف میکنه. من اون موقع اوج شهوت و جهالتم بود ولی به عنوان غلامتون میگم هیچ چیز بدتر از سکس با محارم نیست. من نویسنده نیستم این حرفی بود تو دلم که به هیچکس نمیتونستم بگم الانم فقط اسم هارو عوض کردم که شناخته نشم ارزوم اینه که خدا منو ببخشه ولی فکر نمیکنم این قابل بخشش باشه ببخشید اگه اصول رعایت نشده چون هیچی از نویسندگی نمیدونم واس همتون آرزوی خوشی و موفقیت دارم . میدونم الان فش بارونم میکنید

نوشته:‌ فرزاد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها