داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

عاشقش بودم

سلام
این یه داستان تخیلی نیست
خیلی با خودم کلنجار رفتم تا نوشتم
من یه آدم تنهایی هستم و تنها زندگی میکنم و به خاطر شکست عشقی بدی که خوردم زیاد با جنس مونث حال نمیکنم
یه روز که خیلی حوصلم سر رفته بود توی یکی از سایت های دوستیابی میچرخیدم و چت هم نمیکردم تا اینکه عکس یکی از کاربران نظرمو جلب کرد و پی ام دادم و اونم جواب داد.بعد از 30 دقیقه چت بهش گفتم میتونم خارج از نت باهات دوست باشم و ایشون قبول کرد و خلاصه میکنم تا اینکه بعد از چند روز تماس تلفنی مینا(اسم مستعار)همدیگرو بیرون ملاقات کردیم.
خیلی زیبا نبود ولی چهره دلنشینی داشت ، آدم شاد و سرزنده ای بود ، هوا هم خیلی سرد بود و لباس زیادی پوشیده بود و اندامش دیده نمیشد.
دوستی ما یک ماهی ادامه داشت و گاه گداری بیرون یا تو ماشین همدیگرو میبوسیدیم
زمان گذشت تا اینکه شب تولد من شد و چون اینجا کسی رو ندارم شب تولدم مثه بقیه شبا تنها بودم و غصم گرفته بود و آهنگ گوش میدادم که گوشیم زنگ خورد دیدم میناست ، گفت اگه حال داری بریم بیرون منم قبول کردم و رفتیم سینما فلسطین بعداز سینما گفت زنگ بزن همکارات بیان بیرون مگه امشب تولدت نیست؟ منم زنگ زدم و از 8-9 تا دوستای همکارم فقط 2 تاشون قبول کردن بیان.
به سمت خونه حرکت کردیم وقتی رسیدیم درم در خونه گفت یه سورپرایز دارم برات ، رفت از تو صندوق عقب ماشینش یه کیک خشکل که خودش درست کرده بود بیرون اورد. خیلی خوشحال شدم احساس تنهایی گذشته رو نداشتم بوسش کردم و بچه ها اومدن و بعد از یه خورده بزن برقص ساده گفت من برم خونه گفتم منم باهات میام تا در خونتون امشب خیلی زحمت کشیدی ، قبول کرد وقتی رسیدم دم در خونشون گفت بیا تو گفتم مگه کسی خونتون نیست گفت نه رفتن مسافرت منم با یه خورده اضطراب رفتم تو وارد که شدم دیدم خونه کوچیکیه و اونجا بهم گفت من تنها زندگی میکنم. بغلش کردم و گفتم چرا تو این یک ماه نگفتی ؟ گفت میخواستم خوب بشناسمت.
ناگفته نمونه خیلی خانم مهربون و با ادب و متشخصی بود و من هیچ وقت جرات نمیکردم در مورد سکس باهاش حرف بزنم. یه 20 دقیقه ای نشستم و گفتم من برم خونه خودم(البته بیشتر واسه جلب اعتماد بود) ایشون هم قبول کرد و رفتم خونه، تو این یک ماه یه جورایی به هم وابسته شده بودیم.
فرداشبش گفت شام درست میکنم بیا خونه منم رفتم به خودم رسیدم و رفتم پیشش وفتی وارد شدم دیدم خیلی به خودش رسیده گفت به به مرد خونه تشریف آوردن بوسش کردم و نشستم رو کاناپه و بعد از خوردن چایی بهش گفتم بشین کنارم اونم لپتاپشو آورد و کنارم نشست و رفت تو فیس بوک ، بهش گفتم بزار زمین مثه اینکه من اینجام ، معذرت خواهی کرد و گفت باشه عزیزم بوسش کردم و با تمام وجودم بغلش کردم ، احساس عاشقی رو داشتم دوباره درک میکردم هم ناراحت کننده بود هم شیرین.
اون شب خیلی حرف زدیم و دردل کردیم ، فهمیدم که: آنکه میگرید یک درد دارد و آنکه میخندد هزار درد
وقت خواب شد گفتم من برم خونه گفت همینجا بخواب منم از خدا خواسته بعد از یه خورده تعارف گفتم کجا بخوابم گفت کنار شومینه
رفت یه تشک اورد کنار شومینه پهن کرد و من دراز کشیدم که بخوابم
احیای دوست داشتن زیاد و عشق رو قشنگ حس میکردم وقتی میرفت بخوابه بهش گفتم میای بغلم بخوابی؟ اونم بدون اینکه حرفی بزنه اومد کنارم دراز کشید گفت پاشو چراغا رو خاموش کن
چراغا رو خاموش کردم و اومدم کنارش خوابیدم ، بغلش کردم و میبوسیدمش دیدم صورتم خیس شد، نگاش کردم دیدم داره گریه میکنه وقتی گفتم چته یهو بغضش ترکید و محکم بغلم کرد و گفت عاشقتم، چقدر دوست داشتم بغلت کنم،بهم چسبیده بودیم، لبشو میبوسیدم و اونم منو میبوسید و بعداز چند دقیقه یه لب درست و حسابی از هم گرفتیم و بعدش مثه یه فرشته تو بغلم خوابید. منم تو بغلش خوابم برد؛
فردا که از خواب پا شم که برم سر کار دیدم 2 ساعت دیر کردم.وقتی از در میرفتم بیرون با یه عشوه خاصی گفت مرد خونه میره سر کار؟
داشتم براش دیوونه میشدم بوسش کردم و رفتم.
شب بهم زنگ زد گفت تنهایی اذیتم میکنه بیا پیشم منم به سرعت باد خودمو رسوندم
وقتی دیدمش عقل از سرم پرید یه لباس بدن نما و نازک پوشیده بود تا حالا اندامشو اینطور ندیده بودم
عالی بود
گفت اینو برای مرد خونه پوشیدم خشکله؟ بغلش کردم و لبمو گذاشتم رو لباش و عاشقانه همدیگرو میبوسیدیم و نمیدونم چی شد که سر از تخت خواب در اوردیم احساس کردم ک… داره میترکه .رومون تقریبا باز شده بود ، اومدم لباسشو در بیارم نذاشت تا اینکه خوابش برد. داشتم از زور سکس میمردم چسبیدم بهش دیدم بیداره گفتم خیلی نیاز دارم اونم برگشت و دیدم نفسش تند شده حین لب گرفتن لباساشو در اوردم و اونم لباسای منو دراورد و خوابیدم روش و شروع کردم ممه هاشو خوردن داشت صداش در میومد و خودم هم داشت آبم میومد(آخه 2 سال بود سکس نداشتم) ک…رمو گذاشتم لای پاش . وای خیلی داغ بود
آبم داشت میومد اومدم خودمو جمع کنم ریخت روش گفت ای بی جنبه
خیلی خجالت کشیدم و بهم برخورد به خودم گفتم خاک تو سرت و رفتم خودمو شستم و اونم خودشو شست و اومدیم تو بغل همدیگه دوباره راست کردم ولی این دفعه رو کنترل شده رفتم جلو بعد از خوردن ممه هاش شرتشو در اوردم(تو تاریکی) و ک…رمو گذاشتم لای پاش خلیلی داغ بود (قبلا سکس داشتم ولی این خیلی داغ بود) دیدم اگه اینطور ادامه بدم به یه دقیقه هم نمیرسه که آبم میاد و از روش بلند شدم و ممه هاشو خوردم دیدم داره خیلی حشری شده با دستم ک…شو میمالیدم و آبش اومد محکم بغلم کرد و منم دوباره رفتم روش و آبم اومد ودوباره ریخت روش(با عرض شرمندگی) یهو عصبی شد گفت دفعه دیگه کاندوم بذار هم منو کثیف کردی هم پتو رو.

2 شب بعد…
رفتم پیشش گفت برو کاندوم بگیر بیار همیطور نمیذارم کاری بکنی منم راه افتادم رفتم کاندوم گرفتم و اومدم وقتی رفتم تو اتاق خواب واییی یه لباس نیم تنه توری مشکی فوق سکسی پوشیده بود همونجا راست کردم
رفتم تو کارش از رو لباس بدنشو لیس میزدم خیلی سکسی شده بودم نفهمیدم کی لباسشو در اوردم فقط یه جمله رو فهمیدم که گفت یه خورده آروم. شرتشو در آوردم ک…مو گذاشتم لای پاش وای آب ک…ش جاری شده بود خیلی حال میداد گفتم کاش میتونستم بکنم تو یهو گفت مگه نگفتم کاندوم بذار دوباره کثیف کاری نکنی(ای خدااااا)کاندوم گذاشتم و خوابیدم روش و ممه هاشو میخوردم داشتم چرت و پرت میگفتم ، گفتم میخوام بکنم تو یهو گفت تا کی پیشم میمونی؟ گفتم تا همیشه فقط میخوام بکنم تو گفت من قبلا نامزد داشتم و …
یهو همه چی رو سرم خراب شد و یخ کردم سکس از سرم پرید داشت گریم میگرفت (نمیدونم چرا-شاید حس میکردم این فقط باید مال من باشه) بیست دقیقه هیچی نگفتم و کنارش دراز کشیدم وقتی به خودم اومدم دیدم داره گریه میکنه گفت تو هم مثه اون نامردیه که منو بی عصمت کرد و رفت پاشو برو
دلم براش سوخت بغلش کردم بهش گفتم اشتباه میکنی دوست دارم اینکه اینطور هستی برام مهم نیست و قربون صدقش رفتم تا آروم شد.
سکس از سرمون پریده بود رفتیم شام خوردیم وقت خواب دوباره من سکسی شدم ولی این بار یه ترسی تو وجودم بود و نمیدونم چی بود خیلی دوسش داشتم خوابیدم تو بعلش گفت کاندوم بزار گذاشتم و گفت بگو همیشه پیشم میمونی بهش گفتم، گفت دوسم داری گفتم آره خیلی دیدم اشکش در اومد و گفت بکن تو بوسش کردم و ارومش کردم سر ک…مو گذاشتم رو سوراخ ک…ش گفت فشار بده
دست و پامو گم کرده بودم مثه منگلا رفتار میکردم دیدم نمیره تو گفت محمکتر خیلی فشار دادم سرش رفت تو یهو یه جیغ بلندی زد ترسیدم با خودم گفتم نکنه باز نبوده فقط سر من کلاه گذاشته دیگه دیر شده بود رفته بود تو پتو رو کرده بود تو دهنش و ناله میکرد پتو رو در اورد با ناله گفت بیشتر بکن منم تا ته کردم دیدم داره میلرزه کشیدم بیرون دیدم خونی نیست خیالم راحت شد گفت من فقط یه بار با او کثافت سکس داشتم گفت دوباره بکن. کردم تو این دفعه با فشار ولی کمتر زور میخواست رفت تو وای داشتم مزه یه سکس دسته اول رو حس میکردم بعد از 8-9 تا تلمبه زدن آبم اومد و خوابیدم روش گفتم تو هم شدی گفت نه درد دارم. گفتم بذار نیم ساعت دیگه قبول کرد و رفتم از تو یخچال 2 تا موز اوردم خوردیم و بعد از 30 دقیقه رفتیم سراغ سکس
این بار یه کاندم تاخیری گذاشتم و کردم تو و تا ته کردم تو داشت حال میکرد و منو چنگ میزد منم با ملایمت تلمبه میزدم احساس میکردم این کاندومه داره خوب جواب میده 5 دقیقه طول کشید تا آبم بیاد ولی متوجه شدم 2 بار آبش اومد و بعدش که آبم اوم گفت راه افتادی(نمیدونست کاندوم تاخیری گذاشتم) گفتم من اینم دیگه. معلوم بود خیلی راضی بود و بعدش یه بار دیگه هم سکس کردیم و خوابیدیم
دوباره فرداش دیر رسیدم سر کار
زندگی من شده بود مینا خیلی دوسش داشتم و عاشقش شده بودم، مثه یه زن و شوهر با هم زندگی میکردیم تا اینکه یه روز کذایی بهم گفت تو مگه نمیخوای باهام تا همیشه بمونی گفتم آره گفت پس بیا خواستگاری پیش بابام و منم بهش گفته بودم که نمیخوام ازدواج کنم و اونم گیر داد به این مسئله .
دوست نداشتم از دستش بدم عاشقش شده بودم خیلی با خودم کلنجار رفتم بعد از 1 ماه قبول کردم که برم خواستگاریش وقتی بهش گفتم، گفت من رفتم پیش مشاور بهم گفته من و تو به درد هم نمیخوریم یهو قاطی کردم گفتم کدوم مشاور… و دعوامون شد.
نمیدونم چه جریانی براش پیش اوده بود انگار منتظر یه دعوا بود که همه چی رو تموم کنه.
لحن صحبت کردنش روز به روز عوض میشد و سردتر میشد ، هر وقت میخواستم ببینمش به یه بهانه ای می پیچوند
هنگ کرده بودم
یه روز گفت من میخوام تنهایی برم مسافرت گفتم خب برو رفت و گوشیش خاموش شد و دیگه روشن نشد و هنوز هم روشن نشده
چند بار رفتم تا نزدیکی خونش ولی جرات نکردم برم در بزنم فکر کردم شاید با یکی بهتر از من داره ازدواج میکنه یه خونشو عوض کرده باشه
ولی این سوال برام مطرحه که:
چرا اینطور شد؟
تقریبا هر روز به شماره خاموشش زنگ میزنم و غصم میگره و تنها تر از قبلم شدم.

دیگه حرفی ندارم
امیدوارم شمااین بلا سرتون نیاد و همیشه با عشقتون شاد باشید.
از نگارش نامطلوب و غلط های املایی پوزش میطلبم کیبوردم فارسی نداره از بس پاک کرمو نوشتم کلافه شدم

نوشته:؟

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها