داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

در حسرت کون تنگش بودم

این یه داستان واقعیه من متولد ۶۸ و پسر خالم متولد ۷۴ من تو شهرستان زندگی میکم و پسرخاله تو تهران من از وقتی که پسر خالم نوجوان بود تو کفش بودم اما اونا وقتی مهمون میومدن شهرستان یه روز میومدن فرداش بر میگشتن خونشون تا اینکه مادر بزرگ مریض شد و من اومدم تهران خونه پسر خالم اون موقع من ۲۵ ساام بود و اونم تو ۱۹سال خونشون ریاد بزرگ نبود و موقع خواب من و پسر خالم میرفتیم پشت بوم اونجا دورچینی بود و پسر خالم بساط قلیونش هر شب اماده چون باهاش خیلی راحت بودم و شوخی میکردیم جاهامون به هم نزدیک هم بود هر از گاهی کونش و لمس میکردم ببینم واکنشش چیه دیدم بدش نمیاد با عشوه‌ی خاصی میگفت نکن ولم کن ولی کونش و میچسبوند بهم منم یه شلوارک نازک تنم بود کیر۱۷سانتیم که راست شده بود فقط رنگش معلوم نبود آروم نزدیکش شدم خودم و چسبوندم بهش کیرمو که داشت از شلوارک میزد بیرون از رو شلوار میمالدم به کون خوشتراشش اونم تو خواب وبیدار گفت شیطون وسوسه نشی بزاری کونم این کون دست نخوردس گفتم دست نمی زنم فقط کیر میزنم خندید کیرم و گذاشتم لای پاش آخ از رو شلوارک هم میشد داغی کونش رو حس کرد دستم و بردم سمتش آروم شلوارک نخیش رو کشیدم پایین شورت نداش کون سفیدش که نمایان شد خودم و یه کم جابه‌جا کردم کیرم و در آوردم خیسش کردم گزاشتم در سوراخش یه کم با سوراخش بازی کردم اونم حشری شده بود کیرش راست شده بود یه دستم رو کیرش بود با یه دستم شروع کردم به باز کردن سوراخش اول یه انگشتم و کردم توش اوففف داغ داغ بود بعد دو انگشتی داشت اه و ناله میکرد یه تف زدم سر کیرم و اروم گزاشتم در سوراخش کمی فشار دادم ولی تو نرف یه کمی دیگه تف زدم و بیشتر فشار دادم اینبار سرش رف داخل چقدر توش گرم بود نبض زدن کونش رو با کیرم حس میکردم دیگه داشت التماس میکرد بسه تموم کن کیر خودشم شق شده بود براش جق زدم نفسش داشت تند میشد داشت ارضا میشد اون تو اسمونا بود من کیرمو تا نصفه کردم توش داشتم آروم تکونش میدادم که اون آبش اومد منم چند دقیقه بعدش داشت ابم میومد که گفت توش نریز کشیدم بیرون و ریختم بین لپای کونش و بالاخره بعد چند سال به حسرت کون تنگش پایان دادم.

نوشته: Yaylaq

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها