داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

چقدر ساده بودم

اين داستان واقعيه داستان من بيشتر يه خاطره ي تلخه تا داستان سكسي اسم من عسل و ١٨ سالمه دو هفته اي ميشد كه با امير دوست شده بودم يه پسر ٢٤ ساله ي خوشتيپ هيكل عالي جذاب خلاصه مرد مورد علاقم يك سالي ميشد كه تنها بودم قبل از دوستي همه بهم گفتن امير لاشيه عوضيه اما گوش نكردم گفتم بزار واسه وقت گذروني دوست شم خلاصه با هم دوست شديم از همون روزاي اول رفتار امير بهم ثابت كرد لاشيه اما اهميت ندادم هميشه ميگفت سكس لازمه ي رابطه است .من تا حالا با كسي سكس نداشتم و نميخواستم با كسي سكس داشته باشم و بعد برم با يكي ديگه واسه همين از روز اول به امير گفتم نمي خوام سكس داشته باشيم اما اون اسرار ميكرد بگذريم.روزا ميگذشت و من به امير وابسته تر ميشدم اونم بي احساس تر.هر چيزي ازم ميخواست نه نگفتم .خلاصه يه روز بهم گفت منو با سكس ديونه ي خودت كن ميخوام هميشه تو بغلم باشي…منم خر شدم .يه روز كه تنها بود رفتم پيشش.وقتي وارد شدم منو برد تو اتاقش پرتم كرد رو تخت اومد روم بهش گفتم بزار به مامانم زنگ بزنم اما نزاشت با بد بختي خودمو بلند كردمو به مامانم زنگ زدم كه نگران نشه.بهم گفت لباست رو در بيار منم شرو ع كردم به كندن لباسام امير هم هي منو ميمالوندو سينه هامو فشار ميداد.كامل لخت شدم اونم لخت شد منو خوابوند رو تخت اومد روم شروع كرد به لب گرفتن من ترسيده بودم پشيمون بودم اما ديگه دير بود شروع كردم به خوردن لباش ١دقيقه نشد كه بلند شد رفت كرم اورد گفت برگرد من خشكم زده بود چرا انقدر بي احساس؟انگار فقط ميخواست ارضا شه اعتراض نكردمو پشت كردم رو شكم خوابيدم يكم كرم ماليد به كونم كيرش رو چرب كردو گذاشت رو سوراخ كونم فشار داد .تو نمى رفت .بيشتر فشار داد دردم گرفت داد زدم اما اون ادامه ميداد من زيرش درد ميكشيدمو اون بي توجه به كارش ادامه ميداد داشتم از درد ميمردم كيرش كامل تو كونم بود انقدر درد داشتم كه التماسش ميكردم گريه كردم اما امير اهميت نميداد روم دراز كشيد كيرش رو تكون نداد گفت دردش تموم ميشه تحمل كن بعد از چند لحظه شروع كرد به تلمبه زدن وقتي كيرش رو فرو ميكرد از درد جيغ ميكشيدم اون لذت ميبرد و من اشك ميريختم نه از درد از اينكه ميديدم مثل يه جنده باهام رفتار ميكنه از اينكه چقدر بي ارزش شدم اما ديگه دير بود منو به بغل خوابوندو پاهامو جمع كرد تو سينم جوري تلمبه ميزد كه هر لحظه نزديك بود جر بخورم شهوت رو تو چشماش ميديدم بعد از چند لحظه ارضا شد و آبش رو تو كونم خالي كرد اما كيرش رو در نياورد ٥دقيقه همون جوري موند بعد بلند شد و رفت دستشوي منم به زور پاشدم خودمو تميز كردم لباس پوشيدم وقتي برگشت گفت مامانم تا ٢٠ دقيقه ديگه مياد برو خونه آماده شدمو رفتم وقتي رسيدم خونه بهش زنگ زدم اما جواب نداد.تا ٢روز جوابم رو نداد باورم نميشد كه اينكارو باهام كرد بعد از دو روز زنگ زدم گفت ميخوام تنها باشم دنيا رو سرم خراب شد باورم نميشد كه باهام اين كارو كرد الان چند وقته كه ازين جريان ميگذره هر بار كه تو آينه نگاه ميكنم از خودم بدم مياد هر روز نفرينش ميكنم …دخترايي كه اين داستان رو خوندين ازتون خواهش ميكنم مثل من گول نخورين
اقايوني كه اين داستان رو خونديد التماستون ميكنم به خاطر سكس با احساس كسي بازي نكنيد…خواهش ميكنم
من خودم رو باختم
من اون عسل پاك رو وقتي زير امير درد ميكشيدم از بين بردم حالا شدم كسي كه ديگه پاك نيست ديگه نميتونه بگه دست نخوردست…لعنت به تو و امثال تو امير لعنت…

نوشته:‌ عسل

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها