داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

شروع اتفاق زیبا (۱)

سلام.برای اولین بار هست که دارم مینویسم.ببخشید اگر نوشتنم به هر نحوی بد هست.
این داستانی رو که میگم اتفاقی هست که واقعا برامون پیش اومد.
من ۳۴ سالمه و نفس ۳۳ساله. ۷ ساله که با هم ازدواج کردیم.هردومون چهره معمولی و اندام نسبتا معمولی داریم.من قدم ۱۷۵ و وزن ۷۰ کیلو دارم و کیرم ۱۶ سانته،نفس هم قدش از من کمتره و تو پرتره،با سینه ۷۵ و کون بزرگ و گرد.این ۷ سالی که ازدواج کردیم همه چی عادی و خوب برای ما پیش رفته.میشه گفت همه چی توی زندگیمون سرجای خودش بوده و سعی کردیم هرجور که میتونیم از زندگیمون لذت ببریم.سکس هم برای هردومون لذت بخش بوده و هست و هر کدوممون به هر صورتی نیازی داشتیم به هم نه نگفتیم.نفس هم از جلو هم از عقب لذت میبره و منم با وجود کون گرد و بزرگی که داره همه جوره ازش لذت میبرم.
ما مدتی عادت به دیدن پورن داشتیم و تخیلات و لذت هامون رو به واسطه پورن بیان می کردیم.مثلا نفس میگفت این زنه الان چه حالی میکنه که دوتاکیر همزمان داخلشه و منم همینجور بیان میکردم اما آخرش میگفتیم اینا فیلمه و تو واقعیت واقعا سخته و غیر ممکنه.این حرفا تا جایی پیش رفت که وسط سکسمون زمانی که روم نشسته بود و زمانی که سوراخ کونشو با انگشت باز میکردم میگفت دلم میخواد جای انگشتت یه کیر دیگه هم باشه یا تصور یک زوج رو کنارمون میکردیم و کم کم بیان کردنش از طرف دوتامون بیشتر و بیشتر شد تا جایی که اوایل امسال تصمیم گرفتیم با یک زوج مثل خودمون ارتباط بگیریم.داخل سایت به خیلی ها پیام دادیم و پیام دادن اما متاسفانه چون به بهانه اثبات فیلم از سکس و … میخواستن هیچکس جور نشد و ماهم تقریبا بیخیالش شدیم
چند ماه پیش بود که یکی از دوستامون آخر هفته برای شام اومدن منزل ما.ما با میلاد و الهام راحتیم.خانوم هامون جلومون حجاب ندارن اما خیلی هم لباسای باز نمیپوشن.وقتی اومدن مثل همیشه اول سفره مشروب رو انداختیم و هرچهارتامون مثل همیشه شروع به خوردن مشروب کردیم و در کنارش یکم کنجه و جوجه به عنوان مزه و شام خوردیم که شکممون رو با غذا پر نکنیم.بعدا دو ساعت همگیمون حالمون عالی عالی بود اما من و میلاد حس می کردیم هنوز کافیمون نیست که من رفتم چند تا قوطی آبجو اوردم و من و میلاد کامل اما خانوم ها کمتر خوردن.بعد از یکی دوساعت الهام که سرش رو پای نفس بود میلاد هم داشت چشماش میرفت و توان حرف زدن هم نداشت.وقتی الهام گفت بریم خونه میلاد گفت من توان ندارم راه برم و بذار یکم حالم جا بیاد که با اصرار من و نفس منزل ما موندن.ماهم لباس راحتی بهشون دادیم و جای خوابشون رو اتاق کنار اتاق خواب خودمون انداختیم که اسپیلت داشت.وقتی اومدیم تو اتاق خودمون یهو نفس همه لباساشو بیرون آورد و گفت فقط بکن که بالای بالام.میخوام از کس و کون بکنیم اما اروم که اینا یهو بیدارن و زشته.
نفس تا اومد نشست رو کیرم و کسش رو به کیرم میمالید و خودشو تکون میداد.من ازش خواستم بیاد روی دهنم بشینه،منم مثل قحطی زده ها کسش رو میلیسیدم و میمکیدم که یهو نفس ترکیب آه و جیغ رو باهم کشید
خودش ترسید که شنیده باشن اما گفتیم حتما خوابن.بعد از اون نفس با کس خیس نشست رو کیرم.همینجوری که میکردم آروم در گوش هم اه و ناله میکردم که احساس کردیم صدای دیگه هم شبیه به صدای خودمون داره میاد.فهمیدیم که بله میلاد و الهام هم دست به کار شدن اما ظاهرا خیلی بالا بودن چون صداشون لحظه به لحظه بالاتر می رفت و براشون مهم نبود،من و نفس هم که دیدیم اونا راحتن ماهم خودمون رو راحت کردیم و همونجوری که لذت میبردیم اه و ناله میکردیم،صدای اونا رو می شنیدیم خودمونم حال میکردیم.یهو من به شوخی به نفس گفتم میخوام بگم بیان پیش ما؟که اونم با یکم مکث با جدیت گفت اره اگر میان بیارشون.من جدی نگرفتم و نفس بلد شد که بره،گفتم کجا؟گفت فکر کردم خسته ای میخوام برم بگم بیان.گفتم مطمئنی که میخوای این کارو کنی که گفت اگر تو موافق باشی آره.قبل از اینکه برم پیششون گفتم فقط موازی،ضرب نه که نفس قبول کرد.رفتم در اتاق رو زدم و یهو صداشون قطع شد.اروم گفتم میلاد اگه دوست دارین بیاین رو تخت ما.صدای پچ پچشون رو می شنیدم که برگشتم تو اتاقمون،به نفس گفتم فکر نکنم که نفس گفت به کیرت.رو بغل خوابی و گفت زودباش بکن.ما مشغول بودیم و داشتم کمر و گردن نفس رو میبوسیدم که صدای باز شدن درب اتاقامون اومد و دیدیم میلاد و الهام اومدن تو اتاق و بدون هیچ صحبتی اومدن رو تخت ما
ماهم خومون رو کشیدیم کنار تا جاشون بشه و شکل ما رو به بغل خوابیدن و شروع کردن.اولش تو شک بودم اما وقتی به الهام توجه کردم دیدم عجب بدنی داره.بدنش خیلی جا افتاده و خوشگل بود،مخصوصا سینه هاش.بزرگ و گرد و خوش فرم.جوری بود که نفس نتونست تحمل کنه و سینه های الهام رو خورد و تو حالت داگی گفت کونمو بکن.همگیمون داشتیم با وجود هم لذت میبردیم.میلاد تو همون حالت به خودش اجازه داد که با سینه های نفس بازی کنه و نفس چیزی نگفت منم سینه الهامو تو دستم گرفتم و حال میکردم،زباد نگذشته بود که نفس بلند گفت دارم میشم زود باش ابتو بریز توش،هردومون با لذت زیاد ارضا شدیم و هیچ کنترلی بابت صدا و حرکاتمون نداشتیم.انگار نه انگار که دو نفر دیگم پیشمونن.بعد از چند لحظه هردومون رفتیم تو حمام،من کیرم و نفس کس و کونشو شست و اومدیم که دیدیم الهام و میلاد هم اومدن بیرون،وقتی همو دیدیم بهم خندیدیم و رفتیم تو تختمون.بعد از چند دقیقه دیدیم میلاد و الهامم اومدن رو تخت ما،چیزی که توقعش رو نداشتیم.من و میلاد بغل تخت بودیم و نفس و الهام کنار هم.الهام گفت پس اینجور کیر کلفتی میره تو کونت که هرروز کونت بزرگتر میشه،نفس هم گفت ظاهرا میلادم لب و دهنش خوب کار میکنه که سینه هات اینقدر بزرگ شده،وقتی اینجوری گفت چهارتامون خندیدیم
تو همین وضعیت کنار هم خوابیدیم.من و میلاد بدن نفس و الهام رو لمس و نوازش می کردیم و هیچ کدوم اعتراضی نمی کردیم.
از فردای اون روز رابطه جدید و متفاوتی برای ما شکل گرفت که اگر تونستم براتون مینویسم

نوشته: نادر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها