داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

یک اتفاق معمولی

01
بالاخره دست از ور رفتن برداشت و کیرشو کرد تو…تمام وزنشو انداخت و تلنبه زدن رو شروع کرد، امیدوار بودم وسطش مسخره بازی درنیاره و پوزیشن های بی مزه رو تست نکنه…تو تنها پوزیشنی که برام قابل تحمل بود خودمو سپردم به حرکات ناشیانش به امید اینکه پایان این مبارزه گلادیاتوری، حداقل ارگاسمی نصیبم بشه بلکه تا چند وقت بتونم چشممو از خشتک مردهای درشت هیکل فامیل و اداره و خیابون و… بردارمو و کیرهای کلفت و کص پرکن و تلنبه های طولانی رو تخیل نکنم…تازه داغی و لزجی کیرش تو کسم کم کم حس رخوت و لذت رو بیدار کرده بود که یکدفعه ناخنهاشو با تمام قدرت تو گوشت رونهام فشار داد و چسبید بهم و هم زمان گرمی چس مثقال اب کیری که توم تخلیه شده بود رو حس کردم…خب اینبار هم نشد پس به سرعت اپشن دوم اتوماتیک وار توی ذهنم فعال شد و قبل از اینکه از بیحالی ارضا روم لش بشه و بوی عرق تمرکزمو بهم بزنه، از لیست کشویی که تو مغزم باز شده بود به صورت رندم یکی رو انتخاب کردم…تصویر که بالا اومد موجی از هیجان و استرس و شهوت با خودش اورد…تصویر ذهنی لخت همکارم…درشت، با کمی شکم و کیری به قاعده کره خر نابالغ و کمری به استحکام پل ورسک…روم که خراب شد کیر تخیلی هم واردم شد…

02
اونقدر بی حال بود که دست از لب گرفتن برداشتم…میدونستم میل زیادی به اینکارا نداره…مالیدن سینه و ساک زدن و…هم پیشکش…تو تنها پوزیشن توافقی قرار گرفتم و بالجبار کیرمو فشار دادم داخل…اونقدر داغ بود که ترسیدم حتی به تلنبه دوم هم نرسه…سریع ذهنمو فرستادم به یک کلبه در سیبری، یک جای پرت و سرد که تنها وظیفم شکستن هیزم در هوای سرد بود…لباسهامو کامل در اوردم و سک سطل اب یخ روی سرم ریختم و تبر رو برداشتم و در سرمای استخوان سوز مشغول شکستن هیزم شدم…اینطوری 15تا کنده رو خورد کرده بودم، یک جورایی خوشحال بودم…از دفعه قبل بهتر شده بود…اما تو تلنبه 16 یکدفعه درحالی که تبر رو بالا اورده بودم تا یک ضربه دیگه بزنم، دختری عریان که تنها ملافه ای نازک دور خودش پیچیده بود جلوی کلبه ذهنم حاضر شد…در اولین حرکت سینهای درشتشو بیرون انداخت و گفت: دوس داری شیر بخوری؟؟؟
حاضر بودم 24-ساعت اون ممه ها رو بلیسم…
ناگهان زمین ذهنم شروع به لرزیدن کرد و کلبه و جنگل و تبر و درختان در انی از صفحه مغزم پاک شد و جای خود را با یک سن بزرگ و رنگانگ در لاس وگاس داد…
روی سن در یک طرف دختر پستان گنده و در طرف دیگه، همسرم ایستاده بود، لخت و عریان در مقابل جمعیت انبوه…
وحشی عوضی…این ناخوداگاه ذهنم بود که حمله کرده بود و من قدرتی برای مقابله نداشتم

جمعیت یک صدا فریاد میکشید، با لباس رسمی، کت و شلوار، کلاه اروپایی و به شکل یک مجری مسابقه ایستاده بودم، میکروفن پایین اومد و با هیجان گفتم: به مسابقه امشب خوش امدید…
برای مقایسه اماده اید؟
جمعیت یک صدا فریاد زد بله و بعد با فریادهای هماهنگ لختش کن لختش کن ، خواهان شروع رسمی مسابقه شدن…
در اولین قدم دختر سیبریایی سینه های درشت و سفیدشو بیرون انداخت…صدای صوت و کف هورا همه سالن رو گرفت…
بعد نوبت همسرم شد…وقتی سینه های کوچیکش رو بیرون انداخت صدای هووووی سالن بلند شد…
یک امتیاز به نفع دختر سیبری
فریاد لختش کن دوباره تو سالن پیچید و اینار دختر سیبری دامنشو در اورد تا رونهای درشت و سفیدش نمایان شد…دوباره صدای صوت و کف بلند شد…
اینبار نوبت همسر من بود…با در اوردن دامنش، پاهای خوش تراش و بلورینش چنان برق زد که کل سالن روشن شد…تشویق چنان کر کننده شد که امتیاز یک یک قطعی شد…
دوباره فریاد لختش کن بلند شد
دختر سیبری پشت کرد و خم شد و باسنشو به سمت جمعیت گرفت و بعد با عشوه شرتشو کشید پایین…صددای صوت و کف برای کون گنده و سفتش همه جای سالن رو پرکرد…
در سمت دیگه وقتی همسرم قنبل کرد و شورتشو کشید پایین تا باسن ژله ای نرم و بزرگش با سوراخ کون تمیز و صورتی رنگش خودنمایی کنه چنان سالن به وجد اومد که سه مرد متشخص ردیف اول شلوارهاشون کشیدن پایین و با تصویر کون زنم شروع کردن به جق زدن…
2-1 به نفع همسرم…
حالا اخرین مرحله فیگور فیزیک بود…صدای فریاد همه جا رو گرفته بود…دختر سیبری برگشت، دستهاشو از روی کص گوشتی و لبه های بزرگش برداشت،پاهاشو باز کرد و کصشو به جمعیت نشون داد…سه ردیف از تماشاگران به خاطر زیبایی کصش ایستاده ابشونو ریختن روی سن…
همه منتظر کص زن من بودن…با رونمایی اون سیل اب کیر تمام سالن رو برداشت …اب تا زانوها اومده بود…
یک پیروزی قطعی در مرحله اول…3-1 به نفع زنم…
اما مرحله دوم جایی بود که من میترسیدم…
دو نفر روی سن بودن…هر کدوم جلوی یک زن، کاملا لخت، با اندامی معمولی و کیرهایی کاملا عادی…مسابقه سریع شروع شد…مرد اول سینه های زن رو به مدت 5 دقیقه لیسید، چراغ ارگاسم گروه اول (زن سیبری و همکارش) 1 واحد از 10 واحد روشن شد
در طرف دیگه تا مرد خواست سینه های همسزمو بخوره، اون اجازه نداد و چراغی روشن نشد…
در طرف دیگه مرد خم شد و سرشو برد لای پاهای زن سیبری و 5دقیقه کسشو لیسید…دوباره چراغ اون گروه یک واحد دیگه روشن شد.
اما در تیم مقابل باز هم همسرم مانع این کار شد و همچنان چراغشون خاموش ماند
زن سیبری جلوی مرد زانو زد و کیر معمولی مرد رو برای 5 دقیقه حسابی ساک زد، چراغ ارگاسم 2 واحد دیگه روشن شد.
اما در طرف دیگه همسرم نه تنها کاری نکرد بلکه سرشو هم برگردوند…
زن سیبری دراز کشید و مرد کیرشو به مدت 5دقیقه لای سینه ها و بعد دهن و بعد پاهای زن مالید و چراغ ارگاسمشون 1 واحد دیگه روشن شد
در طرف دیگه همسرم خوابید و بدون هیچ کاری مرد کیرشو روی لبه های کصس گذاشت…با اینکار چراغ ارگاسم اونها بعد از چند چشمک ضعیف رون شد…
زن سیبری درحالی که خوابیده بود دستشو دور گردن مرد حلقه کرد و مشغول لب گرفتن از اون شد و با دست دیگه کیر مرد رو روی کصش هماهنگ کرد و اروم خودشو فشار داد و صدای اه جمعیت رو بلند کرد و اینطوری 1 واحد دیگه چراغ ارگاسمشون روشن شد

در طرف دیگه همسرم خوابیده بود و مرد کیرشو فشار داد داخل و یک چراغ دیگه روشن شد
زمان زیاذی از تلنبه های مرد روی زن سیبری نگذشته بود که چند پوزیشن جذاب رو به نمایش گذاشتن و یک چراغ دیگع گرفتن…
اما گروه رقیب با ریتم تلنبه های مممتد و تنها در یک پوزیشن بدون گرفتن چراغ جدید به کار خودش ادامه میداد
صدای نفس های مرد گروه زن سیبری که بلند شد ، زن به سرعت اما در عین لطافت کیر رو از تو کصش بیرون اورد و با دست مشغول نوازش و استراحت دادن به اون شد تا زمان ارگاسم طولانی تر بشه و اینطوری چراغ هشتم رو هم گرفتن در طرف مقابل مرد ارضا شده بود و ابش از لبه های کص زنم میریخت و در نهایت 2 چراغ از 10 چراغ ارگاسم برای هر دو حاصل شده بود…جمعیت با عصبانیت هو میکشیدن…
زن سیبری دو چراغ اخر رو با کون دادن و ارگاسم شدید دوطرف بدست اورد و مورد تشویق قرار گرفت

16 تلنبه…ابم اومده بود و داشتم تو بغلش بیهوش میشدم…در اخرین لحظات زن سیبری رو بوسیدم و ارزو کردم ای کاش یکبار زنم اجازه میداد باهم به ارگاسم برسیم…

نوشته: Old

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها