داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

اولین سکس در ۱۷ سالگی

سلام دوستان می خوام بهترین خاطره ی سکسی خودم رو که در ۱۷ سالگی برام پیش اومده براتون بنویسم وکاملاً واقعی هست و واقعاً برام پیش اومده مربوط میشه به اولین سکس با یک خانم بسیار زیبا اما متاهل،
ما توی شهر کوچیک زندگی میکردیم مامانم مغازه لباس زنانه داشت و دوستان زیادی از این طریق داشت، یک روز ظهر که از دبیرستان اومدم خونه یکی از دوستای مامانم اومد خونه ما با مامانم کار داشت، رفتم درب حیاط رو باز کردم و تا چشمم بهش افتاد دیدم یک خانم بسیار زیبا هم قد خودم ۱۷۵ هیکلی سینه درشت سایز ۸۵ جوری که از پشت چادر خودنمایی میکرد با چشم و ابروی درشت کشیده، من هرچقدر خوشگلیش بگم کم گفتم خیلی رفتم تو نخش جاتون خالی یه جلق درست حسابی بعد از اینکه رفت به یادش زدم خلاصه این موضوع گذشت و من اون سال دیپلم و گرفتم و منتظر این بودم که برم دانشگاه.
یاسمن( از اینجا اسمش رو میزارم یاسمن) مغازه لوازم التحریر داشتن به خاطر شلوغی فروش مدارس توی شهریور ماه نیاز به یک نیرو داشتند که براشون کار کنه خودش به مامانم گفته بود که اگر سعید بیاد و کمک کنه ممنون میشم و حقوقش رو میدم، وقتی این حرفو از مامانم شنیدم کلاً تو کوووونم عروسی بود و لحظه شماری میکردم برای دیدنش اونم هر روز و بهترین فرصت بود که خودمو بهش نزدیک کنم، نگم براتون که چقدر تو کفش بودم از بس خوشگل بود و اون اندام هیکلی زنونه و ممه۸۵ صورت گرد سفید و ابروی کشیده و چشمهای درشت قهوه ای بماند که چند بار پیش اومد به خاطرش با مشتری نماهایی که فقط واسه لاس زدن با اون میومدن مغازه درگیر شدم البته اون بهشون رو نمیداد من زیادی حساس بودم ، واقعا روش غیرتی بودم عجیب، خلاصه شهریور ماه رسید و من رفتم و توی مغازشون مشغول به کار شدم تقریباً از همون روزهای اول و به لطف داستان های سکسی که توی سایت ها می خوندم فکر کنم سایت آویزون بود اون موقع ها خیلی چیزا یاد گرفته بودم که چطور رو مخ یه خانم برم و شانس خودم را امتحان کنم به هر حال سه ماه گذشت و من تو مغازه کار میکردم و هر روز نزدیک تر و نزدیک تر میشدم بهش ولی ناگفته نماند که واقعا عاشقش شده بودم و حتی دانشگاه هم قبول شدم اما به دروغ خانوادم گفتم دانشگاه قبول نشدم برای اینکه بتونم بیشتر پیش عشقم یاسمن بمونم، در طول این مدت اونم به من علاقه پیدا کرده بود و عشق دو طرفه بین ما ایجاد شد از آنجایی که اختلاف سنی با شوهرش خیلی زیاد بود رابطه شون چه از لحاظ عاطفی و چه از لحاظ سکسی چندان جالب نبود و تو این مدتی که اونجا بودم اینارو کامل فهمیده بودم خیلی وقتها با من درددل می کرد شده بودم سنگ صبورش همیشه باهاش صحبت میکردم دلداریش میدادم طوری شده بود که اینقدر بهم وابسته شده بود، با اینکه روزا سرکار داخل مغازه باهاش بودم ولی زمانی که میرفتم خونه هر زمانی که میتونست و شوهرش نبود بهم زنگ میزد و ساعت ها صحبت می کردیم یادم رفت بگم اون موقع که من ۱۷ سالم بود، اون شش سال از من بزرگتر بود یعنی اون زمان ۲۳ سالش بود دوستان این داستان برای سال ۸۷ است که برای من اتفاق افتاده. در تمام طول این سه ماه من تمام تلاش خودم رو کردم تا بهش نزدیک بشم و واقعا هم به نتیجه رسیدم و عشق دو طرفه بین ما ایجاد شد.
یادش بخیر چقدر دلم برای اون روزا تنگ شده بهترین دوران زندگیم بود هیچ غم و غصه و کمبودی نداشتیم با هم خوش بودیم شبها بعد از تعطیل کردن مغازه فاصله ی بین مغازه تا خونه اش رو که تقریبا نیم ساعت پیاده روی داشت رو پیاده میفرفتیم و حسابی میگفتیم و میخندیدیم دیگه شده بودم عضوی از خانوادشون حتی شوهرش خیلی بهم اعتماد داشت و میگفت خیالم راحته که تو هستی با هم میرفتیم بازار خرید و حسابی هم برام خرج میکرد مثل لباس و کفش و ساعت و حتی گوشی موبایل که اون موقع بهترین گوشیهای نوکیا رو بورس بود رو برام خرید و حتی یه موتور سیجی. خلاصه خیلی هوامو داشت و بلاخره شب موعود فرا رسید و همخوابی با عشقم آخ که چه حس و حالی داشتم تا اون موقع فقط درحد بغل کردن و لب گرفتن پیش رفته بودیم تا اینکه شوهرش واسه خرید مغازه رفت تهران و تقریبا یک هفته ای نبود . یک شب با هم هماهنگ شدیم و به هزار دوز و کلک تونستم مامانم و بابام رو بپیچونم و بگم خونه یکی از دوستام میخوابم امشب رو… وای وای که قلبم داشت از سینه ام کنده میشد از حس هیجان و شهوت زیاد توام با عشق حسابی به خودم رسیدم و صاف و صوف کردم و لباس خوب و یه ادکلن خوش بو… خودمو رسوندم خونشون ، یادم رفت بگم یاسمن دوتا بچه داشت یه دختر و یه پسر، دخترش ۷ سالش بود و پسرش کوچیکتر بود و همیشه روزها اونارو خونه تنها میزاشت وقتی مغازه بود.
بچه هاشو اون شب زود خوابونده بود و بهم زنک زد که الان میتونم برم خونشون. از همون لحظه ی ورودم باهاش لب تو لب شدم و رفتیم توی اتاق ، یاسمن یه دامن بلند پاش بود و یه تیشرت زنونه همینطور شروع کردم سر و گردنش رو خوردم دفعه ی اولم بود که با یه زن اونم به این خوشگلی هم خواب میشم اون بدن نرمش واقعا شهوت انگیز بود، زیاد بلد نبودم ولی اینقدر حشری شده بودم نفهمیدم چطور لباساشو دراواردم مث وحشی ها به جونش افتاده بودم و فقط لیسش میزدم سینه های نرم و بزرگش تو دهنم بود و مث یه گشنه میخوردم و هنوز شورتم پام بود و اونم همینطور کیرم حسابی سفت شده بود (کیرم ۱۸ سانته و وقعا کلفتیش هم خوبه و اون موقع لاغر و چون ورزش میکردم بدنم رو فرم بود و وزنمم شاید ۶۵ یا ۷۰ بود وقتی لخت میشدم کیرم به هیکلم نمیخورد کاملا خودنمایی میکرد) حسابی در همین حین که سینه هاشو میخوردم کیرمو از روی شورت میمالوندم به کص تپل و نرمش و اونم اصلا تو حال خودش نبود حسابی داشت حال میکرد و قربون صدقه ی هم میرفتیم . کم کم خودمو رسوندم به شورتش و تا درش آوردم دیدم حسابی خیس شده کیرمو کشیدم روی چاک کصش و با آب کصش خیسش کردم چند ثانیه همینجوری بازیش دادم آه و نالش در اومده بود و هیچی نمیگفت و آروم آروم کیرم کردم توی کصش وای وای چقدر این کص تنگ و واقعا داغ بود تمام دیواره ی کصش رو دور کیرم حس میکردم و باور کنید تا حالا که ۳۱ سالمه

با وجود سکسهای مختلف همچین کصی تجربه نکردم،
متوجه شدم خیلی درد داره ( بعدها به گفته ی خودش ، کیر شوهرش کوچیکه و از دیدن کیر من تعجب کرده بود ) و منم واسه اینکه زود ارضاع نشم آروم آروم کیرمو توی کصش عقب جلو میکردم واقع سخت بود توی اون شرایط کنترل کردن شهوت و اینکه دیر ارضاع بشم . شهوت تمام وجودمو گرفته بود احساس میکردم دمای بدنم به طرز عجیبی بالا رفته حرارت از گوشهام میزد بیرون و درست حسش میکردم وقتی احساس کردم آبم داره میاد کیرمو فوری کشیدم بیرون و با شدت زیاد که تا اون موقع همچین حالتی از خودم ندیده بودم فوران کرد و از روی شکمش تا روی صورتش پاشیده شد و انگار تمام جونم از کیرم زد بیرون و خودمو با دستمال تمیز کردم و من مثل یه جنازه افتادم کنارش، خودش رو تمیز کرد و کنارم توی بغل هم جا گرفتیم و دوباره لب گرفتنها شروع شد بعد از گذشت ده دقیقه دوباره کیرم به حالت تمام قد دوباره راست شد و این بار بهش گفتم به حالت داگی بشه و از پشت کیرمو کردم توی کص داغ و تنگش چه صحنه ی زیبایی بود وقتی کون گنده قوص کمرش رو میدیدم و این باعث شد دوباره زود ارضاع بشم و آبم زود بیاد و روی کمرش خالی کردم، به شدت و زیادی دفعه ی قبل نبود. خلاصه اینکه تا صبح کلا سه بار من ارضاع شدم و حسابی عشق بازی کردیم . هیج وقت لذت این اولین سکسم از ذهنم نمیره حالی که من اونشب کردم غیر قابل توصیف هست و هر زمانی یادش میوفتم تا همین الان که ۱۴ سال از این ماجرا میگذره برام تازگی داره . یاسمن چند سال بعد از رابطه ی ما به یک شهر دیگه رفتن و اونجا از شوهرش جدا شد و بچه ها هم پیش شوهرش موندن و اون الان دوباره ازدواج کرده و توی یک شهر دیگه داره زندگی میکنه اصلا باهاش در ارتباط نیستم اینارو از مادرم شنیدم…
. سکسهای زیادی داشتیم ،از سکس داخل خونه ی نیمه ساخت و حموم و … اگر خوشتون اومد خاطرات دیگه مون رو براتون مینویسم. خاطرات زیادی توی اون یک سالی که باهم بودیم داشتیم و من سعی کردم که خیلی خلاصه براتون بازگو کنم…
ولی دوستان ناگفته نماند بعد از اون یکسال من عذاب وجدان زیادی گرفتم و چند سال باهاش درگیر بودم بخاطر اینکه با یک زن متاهل وارد رابطه شدم و تا الان با اینکه موقعیتش زیاد پیش اومده دیگه هیچ وقت سراغ زن متاهل نرفتم.

نوشته: Cijey

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها