داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

روستا پر حاشیه (۳)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

بعد از شستن ظرفها و شنیدن اون حرف از محمد خیلی استرسم بالا رفت نمیدونستم چه کار کنم اگر به شوهرم میگفتم که امکان داشت دعوا بشه یا اون پسره احمق رو کتک بزنن یا شوهر قاتی کنه و داستان بشه برامون تن و بدنم میلرزید از ترس همش تو خودم بودم و لعنت میفرستادم به خودم که چرا همون شب اول نزدم تو گوشش و خودم رو خلاص نکردم و به این فکر میکردم که اون فیلم چه میشه اگر همه روستا ببینن یا به دست دوست شوهرم برسه چه واکنشی نشون میدن ولی خوب شوهرم بود کار بدی نورده بودم همه این فکرها مثل خوره به جانم افتاده بود واقعا حالم بد بود تا شب که بخوابیم همش نزدیک شوهرم بودم و ازش دور نمیشدم با خودم گفتم اگر بریم تو اون اتاق لعنتی حتما میاد و کارش رو انجام میده به شوهرم گفتم ببین میایی شب تو همون اتاق با من بخوابی پیش بچه ها باشی و زهرا و بچخ هاش برن بیرون پیش شوهرش بخوابن اونم گفت برو خودت به زهرا بگو من که از خدای دو جهانمه منم رفتم گفتم زهرا جون میشه ما شب تو اتاق بخوابیم با شوهرم چون بچها همش بهانه میگیرن اونم گفت اره چرا که نه و شب شوهرم امد تو اتاق از این که پیروز شده بودم خوشحال بودم و دیگه میدونستم دستش بهم نمیرسه زهرا هم رختخواب ها رو اورد منم کمکش کردم اون توله سگم هم همش میامد تو اتاق و منتظر بود من خم بشم که سینه هام رو نگاه کنه ولی منم نمیذاشتم و لباس خیلی پوشیده ای رو تنم کرده بودم خلاصه سوهرم امد و خوابیدیم رفتم تو بغلش اونم منو سفت بغل کرد خدا رو شکر کردم که این مرد خوب رو دارم و اونم منو محکم گرفت و دستش روی سینم گذاشت دیدم کیرش داره راست میشه گفتم میخوایی بکنی گفت اره کیرش رو از پشت به کسم رسوند و عقب جلوی میکرد و میمالیدش روی کسم یه کم نوک سینه هام رو فشار داد و کیرش رو کرد تو کسم وای چه حال میداد بیشتر از این که از دست اون فرار کردم این شهوت برام درست شده بود خلاصه حسابی منو کرد آبشم ریخت تو دستمال و صبح شد همه رفتیم برای خوردن صبحانه قیافه محمد دیدنی بود همه نقشه هاش خراب شده بود و هی میخواست بهم بفهمونه که فیلم رو نشون میدم قبل از خوردن صبحانه به شوهرم گفتم من به این محمد شک دارم ببین گوشیش رو میگیری ازش یه جوری که نفهمه گفت چرا اخه گفتم میترسم از سکس ما تو باغ فیلمگرفته باشه گفت برو بابا چه فکری میکنی گفتم حالا چه عیبی داره یه جوری سرش رو گرم کنی گفت البته بچه پرویی بعید نیست ازش خلاصه بعد از صبحانه خوردن دیدم شوهرم به محمد گفت بیا ببینم تو موبایلت بازی داری یا نه گفت ندارم اصلا گفت بیا یه کشتی با هم بگیریم و شروع کرد به شوخی کردن باهاش و موبایل خودش و اونو گرفت با ساعتش داد دست من و شروع کرد با باهاش شوخی کردن فیزیکی و همه بچه ها رو سرگرم کرد با آب بازی که شلنگ تو حیات رو اورد خیسشون کرد منم از موقعیت استفاده کردم و گوشیش رو کامل زیر رو کردم بالخره تو یه پوشه ای پیدلش کردم و زدم پاکش کردم از توی سطل آشغالم پاکش کردم و امدم تو حیاط اونم فهمیده بود داشت منفجر میشد جوجه خروس محله حلاصه به خیر گذشت همه چیز و راحت شدم و همون روز هم برگشتیم از اونجا

نوشته: مینا

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها