داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

عشقم سعید

سلام من اسمم موناست
میخوام قبل از هر چیز چند تا مورد رو بگم…داستان سکسی باید راست باشه خیلی از این پسرای عقده ای(البته من به پسرها خیلی احترام میزارم منظورم با عده کمی از پسر هاست ) میان تخیلاتشون را به صورت مصنوعی داستان میکنن
مثلا میگن رفتم کنار خالم خوابیدم بعد دست کردم تو شرت خالم ” خالم هم حشری شد و من کردمش
حتی یه زن جنده هم اینجوری به آدم نمیده و…
پسرای عزیز هر کی هم میگه کیر من بزرگتر از 16 یا 17 سانت و کسی را کرده و طرفش هم هی قربون صدقش رفته کس شعر میگه واسه ما زنان اندازه کیر بین 10 تا 14 باشه بسه مهم سفتی و توانایی سکس طرف مقابلمونه

بریم سر داستان
من الان 16 سالمه از حدود 6 ماه پیش سکس را شروع کردم و فقط هم میخوام با همین شوهرخواهرم سکس کنم(حتی بعد از ازدواجمم)
اسم شوهر خواهرم سعید ” قد بلندی داره و قیافش هم از نظر من و البته خیلی کسای دیگه از 20 حد اقل 17را میگیره
سعید فوق العاده هم زبون بازه
4 ساله داماد ما شده
من هیچوقت به سکس فکر نمیکردم چه برسه به سکس با سعید
تابستان پارسال بود و تعطیلات مدرسه … یکی از دوستام واسه اولین بار بهم فیلم سوپر داد
منم دیدم و تا یه هفته از شدت حشری بودن داشتم میمردم
روزی که فیلم سوپر رو دیدم حدود 3 یا 4 ساعت بعدش سعید اومد خونمون با بابام کار داشت
تا دیدمش فهمیدم که چقدر دوستش دارم
کسم خیسه خیس بود و به زور از شدت حشر چشمامو باز نگه داشته بودم
همون موقع سعید بهم گفت خواب بودی
منم گفتم آره
من از طریق دوستام با داستانهای سکسی آشنا شدم … هر چند خیلی از داستان های سکسی دروغ بود ولی جرات آدمو زیاد میکرد
دیگه فقط به سعید فکر میکردم وتو رویاهام باهاش سکس میکردمو خودمو ارضا میکردم
همیشه فکر میکردم ما دخترا هر وقت دلمون بخود میتونیم بدیم ولی اینجوری نبود
خلاصه تو مرداد بود که مادر بزرگم فوت کرد و سر مزارش خواهرم حالش بد شد و سعید گفت میبردش خونه
منم سریع گفتم منم میام
سعیدم با یه لبخند ازم تشکر کردکه اون لبخند دیوونه ترم کرد
رفتیم خونشونو خواهرم رفت تو اتاقش خوابید
فقط به سکس با سعید فکر میکردم که یه دفعه این به ذهنم اومد که اگه نتونم با سعید سکس کنم یا اگه اون پیشنهادمو رد کنه چی میشه
اینجوری هم آبروم میرفت هم سعیدو از دست میدادم
از شدت فشار عصبی گریم افتاد
سعید اومد و منو تو حال گریه دید … فکر کرد به خاطر مادر بزرگمه و هی منو دلداری میداد
سعید پیشم نشسته بود
و منم به هق هق افتاده بودم سعید رفت یه لیوان آب اورد و داد به من
منم آبو گرفتم مخواستم بخورم که سعید شونمو گرفت و گفت ناراحت نباش و …
منم خودمو انداختم تو بغلش سعید بیچاره یه لحظه لرزید منم سرمو گذاشتم روی پاش
احساس کردم کیرش داره نم نم بلند میشه
از خوشحالی داشتم میمردم
دیگه حالا مطمئن بودم منم سعید رو تحریک کردم

گفتم حالا وقتشه که به سعید بدم ولی جاش اینجا نبود
خلاصه اون روز گذشت و من از فرداش تو فکر این بودم که سعید رو کجا واسه سکس بکشونم
خونه خودمون که پر همیشه پر بود به فکر خونه دوستام افتادم ، 3 تا از دوستام موردهای خوبی بودند
خلاصه خونه آزاده اینه به خاطر اینکه مامان باباش تا ساعت 5 سر کار بودند مورد خوبی بود
جریان رو به آزاده گفتم ،اونم قبول کرد و از اینکه با یه آدم زن دار میخوام سکس کنم مخصوصا شوهر خواهرمخوشحال بود چون میگفت اینجوری اونم هیچوقت نمیتونه تهدید کنه یا قضیه سکس رو به کسی بگه چون اگه به کسی بگه خدشم لو میره و در خطره

خدایش هم راست میگفت

تصمیم گرفتم 4 شنبه نرم مدرسه و تا قبل از اینکه مدرسه تعطیل میشه سکس کنم
یه جور هیجان خوب داشتم یه جور استرس و ترس شدید
ولی وقتی آدم حشریه ترس واسش معنا نداره

شنبه عصربودکه به سعید یه اس ام اس تقریبا سکسی دادم ، اونم یه اس ام اس معمولی داد
منم از رو نرفتم و یه اس ام اس سکسی تر دادم که سعید اس ام اس داد مونا خانوم از این اس ام اس ها که میدین چندتا داری؟
منم جواب دادم خیلی گفت این اس ام اس ها رو نده آدم یه جوریش میشه
منم گفتم چه جوری … سعیدم گفت نه تو نمیدونی
الان وقت اجرای نقشم بود
بهش گفتم یه مشکلی دارم میتونم روت حساب کنم؟
اونم گفت آره حتما
منم گفتم قضیش مفصله یه پسریه میخاد اذیتم کنه وازم باج بگیره
گفتم باید باهات مفصل صحبت کنم فقط به هیچ کس نگو
سعید هم گفت باشه ، کی میخوای حرف بزنیم؟
منم گفتم 4 شنبه صبح ساعت 8 دم پارک محلمون بیاد دنبالم ،اونم قبول کرد
منم همون روز رفتم و یه شرت و شوتین مشکی و آبی خریدم

4 شنبه صبح بود که سعید اومد … بهش گفتم حرفام زیاده به خاطر همین کلید خونه یکی از دوستام رو گرفتم که بریم اونجا
ولی سعیدقبول نکرد … گفت شاید کسی بیاد و درست نباشه منم هر چی گفتم کسی نمیاد گوش نداد که نداد
منم زدم زیر گریه که تو نمیخوای کمکم کنی
اونم گفت باشه حالا خونه رو هم درست میکنم
رنگ رد خونشون به خواهرم گفت کارش امروز زیاد ظهر نمیره خونه به خواهرم گفت تو برو خونه مامانت اینا منم 3یا 4 عصر میام اونجا

ما هم تا ساعت 9:30 بود که همینجور تو خیابون بودیم تا خواهرم زنگ زد که رسیده خونمون
سعیدگفت اینم از خونه
رفتیم تو خونه و نشستیم
سعید چایی اورد و روبروی من نشست
گفت خوب حالا بگو

منم شروع کردم دروغ گفتن: که با یه پسره دوست بودم و باهم سکس کردیم و حتی جزییاتشم گفتم مثله فیلم سوپری که دیده بودم
حالا هم میشد شدت حشر رو تو چشای سعید دید
بهم گفت حالا پسره چی میخاد
منم گفتم میگه بازم سکس سعید هم گفت دیگه دوسش نداری که نمیخوتی سکس کنی؟

اکه خواستین بگین بقیشم بنویسم

نوشته:‌ مونا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها