داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سكس روی ميز مديريت

سلام من سمیرام-الان که دارم این داستان رو مینویسم ٢٨ سالمهه.این داستان مربوط به سال ٩٣ هست .رشتم یکی از رشته های معندسی ساختمون هست . ترم دوم دانشگاه بودم برای ی درس عملی ازمایشگاهی باید ی جا کاراموزی میکردم، بگذریم از این قسمت هاش. حمید مهندس معمار هست، برای انجام پروژه م واسه اون درس همدیگه رو زیاد میدیدیم معمولا هم تو دفتر کار خودش. کلا شرکتشون سه تا مهندسن که بیشتر اوقات خالیه و برای جلسات کاریشون میرن اونجا. این ملاقات ها مارو به هم نزدیک تر کرد .

ی روز جمعه بود غروب حدودای ٤-٥ قرار گذاشتیم اومد دنبالم که بریم شرکتشون ادامه پروژه مو روش کار کنیم . پروژم ابن بود که باید ی ساختمون رو از صفر تا صد ساختشو به صورت ی تحقیق مینوشتم با جزییات مصالح و نقشه های سازه و نقشهزهای معماری و … که بچه های معماری و عمران میدونن منظورم چیه. خلاصه حمید اومد رفتم نشستم تو ماشین رفت سمت دفتر . دفترشون ی ساختمون دو طبقه بود . خلاصه رفتم داخل، بعد یکم کار کردن روی تحقیق من ، حرفمون به حاشیه کشید. اون موقع من ٤٥-٤٨ کیلو بودم سایزم ٣٨ بود و سینه هام ٧٥-٨٠. اما الان با اجازتون شدم ٤٢-٤٤ و سایز سینه هامم ٨٥-٩٠. قدمم١٦٥ هست. همیشه بعد دانشگاه من میرفتم دفترشون منو بیشتر با مانتو و مقنعه دیده بود. اون روز من ی تونیک کشی جذب پوشیده بودم با ی روسری. اون زمان مثل الان نبود که روسری ها قواره بزرگ باشن. ی روسری معمولی پوشیدم چون گره زده بودم روسری رو، ی مقدار گردنم پیدا بود. خلاصه همیشه سعی میکردم ظاهرم موجه و با حجاب باشه. دختر رو مدی بودم ولی روی حجاب حساسم. بین حرفامون کم کم متوجه شدم صندلیشو داره بهم نزدیک تر میکنه . تپش قلبم رو هزار رفته بود سعی میکردم خودمو عادی نشون بدم. دم و بازم رو روی صورتم حس میکردم. سرم پایین بود روی برگه ی جلوم و همینطوری حرفامو میزدم و سوالامو میپرسیدم اونم جواب میداد. یبار سرمو اوردم بالا که خوردم به صورت حمید. اومدم خودمو بکشم عقب که تو ی حرکت دستشو انداخت دور کمرم و منو از رو صندلی بلند کرد. از از اونجایی که تو قرار های قبلی هم ی شیطنت هایی داشتیم ولی هیچوقت به اینجا نکشیده بود، من میدونستم بالاخره استارت میزنه ! خلاصه بغلم کرد و حمید رفت روی صندلی مدیدیت که خیلی بزرگتر بود نشست منو هم گذاشت رو پاش. گفت سمیرا بوی تنت دیوونم کرد تا اومدم یه چیزی بگم لبشو گذاشت رو لبم دیوانه وار میخورد. بار اولش بود بلد نبود. با ی دست هم سینه مو گرفت میمالید. من تو اوج ترس و شهوت بودم. یکم که گذاشت همینطوری بفل تو بغل هم میلولیدیم . جا تنگ بود بلندم کرد منو خابوند روی میز پاهام هم اویزون از میز. شلوارمو کند و با دندون افتاد به جون شورتم من داااااغ داااااغ بودم التماسش میکردم باهام کاری نداشته باشه ولی حمید انگار کر شده بود، زورمم نمیرسید بهش. شورتمو از پام کشید بیرون و با ولع اب کسمو میخورد. من داشتم میمردم. دیدم لذت بردن بهتر از تجاوزه. منم حمید رو ی حس هایی بهش پیدا کرد بودم ولی برام زود بود این سکس نمیخاستم انقد سریع برسیم به سکس. خلاصه افتاد روم ولی خودش هنوز لباساش تنش بود. همینطوری خودش رو مالید بهم که زودی ابش اومد و ی حس خیس شدن رو روی رون پام حس کردم . حمید همونطوری بیحال افتاده بود روم . من بوی عرق بدنشو دوست داشتم و طوری که خودش نفهمه عمیق بوش میکردم. چیزی نمیگفت نمیدونم خجالت بود یا عذاب وجدان یا هر چیز دیگه… بعد هم من طوری وانمود کردم که از این کارش ناراضی ام و اون نباید ارضا میکرد خودشو با من. عبوس رفتیم سوار ماشین شدیم و منو رسوند خونه. ماجراهای دیگه ایی هم داریم که توی ٥-٦ سالی که خونه داریم اتفاق افتاده برامون اگر دوست داشتین بخونین .

نوشته: سمیرام

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها