داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

رهایی از باکرگی یا شکسته شدن پلمپ ها (۴)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

بعد از فرستادن پیام درگیری ذهنیم بیشتر از قبل شد. با خودم میگفتم بعد دوماه اومدی جوابشو دادی که چی؟ می خوای چیکار کنی و تهش بکجا برسی؟دو سه ساعتی از فرستادن پیام گذشت، آخرین آنلاینیش مربوط به شب قبل بود و پیامم سین نشده بود. چند باری بسرم زد که پیامم رو پاک کنم. با خودم میگفتم طرف اصلن آدم حسابت میکنه با اینهمه دختر پسری که زیر پستاش دارن خودشون رو جر میدن؟ پس چرا پیام فرستاده؟ شاید کلن از اذیت کردن بقیه خوشش میاد، بعد من اومدم بهش پیام دادم! اگه مشکل سادیستی داشت پس چرا فقط یه پیام داده و بعد تموم؟ چرا گیر نداده؟ اصلن اکانتمو از کجا گیر آورده؟
حدود ساعت ده بود که آلارم گوشی بهم فهموند پیام دارم. بازش کردم دیدم علی پیام داده
-سلامت کو بچه خوشگل؟
دوباره بدنم مور مور شد. بعد چند دیقه که بخودم اومدم:
-حالا فرض کن سلام، گفتم اکانتمو از کجا گیر آوردی؟
-اولن که با فرض، کار راه نمیوفته دومن اونش بماند سومن شاید بعدها بهت گفتم
-بعدها؟ توی توهمی چیزی هستی الان؟
-پس واسه چی پیام دادی؟مگه دلت برام تنگ نشده بود🤣
-نه واقعن توهم زدی انگار،مریض روانی
-این حرفارو ولش کن کی ببینیمت؟
-ببینین؟هر سه تاتون؟
-نه هر دوتامون😂
-خوشمزه، واسه چی باید همو ببینیم؟
-واسه اینکه بدجوری دلم میخاد یه بار دیگه ترتیبتو بدم
همزمان هم یه لرز تو تمام بدنم پخش شد هم کونم مور مور شد و حشری شدن رو حس کردم. برگشتم توی صفحش و باز چنتا از عکساش که خیلی حشریم میکرد و دیدم مخصوصن اون آخریا که ریش گذاشته بود. با دیدن عکساش به جملش فکر کردم و حشری شدن رو با تمام وجودم حس کردم.سکوت بدی اتفاق افتاده بود پس گفتم
-چرا ایموجی خنده رو نزاشتی ته جملت؟
-مگه باهات شوخی دارم؟
-من که نه شوخی و نه جدی چیزی باهات ندارم
-ببین سوسن جون اونروز که بمن خیلی خوش گذشت. بتو هم لابد خوش گذشته که اومدی باهام چت میکنی غیر اینه؟
-بهم خوش بگذره؟ همش عذاب و درد و کثافت بود خدا لعنتت کنه. بعدم ساسان نه سوسن، فهمیدی؟
-اوووه چه بد اخلاق، باشه هر چی تو بگی فقط بیا همو ببینیم
-که باز جرواجرم کنی؟
-نه بابا پسر خوبی باشی هواتو دارم قول میدم اینبار اذیت نشی، اصلن اذیت چیه کلی لذت ببری
-آخه چرا من؟ اینهمه دختر پسر زیر پستات هلاک هیکلتن اونوقت گیر دادنت بمن چیه؟

خودم میدونستم که این دوتا جمله آخرم، عملن چراغ سبز نشون دادن بود. علی هم سریع نکته رو گرفت
-اگه اونا رو میخواستم خوب الان تو دایرکت اونا بودم
یه ذوق ناخواسته بهم دست داد ولی خودمو جمع کردم و گفتم من نمیتونم بهت اعتماد کنم
-بابا تو بیا اگه باب دلت نبود برو، ترست از چیه؟
تو دلم گفتم آره جون عمت اگه بیام مگه میزاری قصر در برم. میدونستم که واقعن علی قابل اعتماد نیست و ممکنه هر اتفاقی بیوفته ولی توی اون چند روز که با خودم کلنجار میرفتم اونقد برای هیکل و کیرش حشری شده بودم و دوس داشتم حداقل یبار دیگه سکس با یه مرد رو تجربه کنم که نمیتونستم دل رو بدریا نزنم
-من اگه هم بیام سه تا شرط دارم
-بگو
-اول اینکه من مهمترین چیز زندگیم آبرومه نباید هیچ آبروریزی در کار باشه و رابطمون کاملن باید از همه مخفی باشه. حتی دوست و آشناهاتم نباید مارو جایی باهم ببینن ولو به عنوان دو تا دوست معمولی
-بابا نگران چی هستی من خودمم آبرو دارم مثلن فک کردی میرم همه جا جار میزنم
-دوم اینکه نمی خوام بی غیرت بازی باهام در بیاری، اسم سارا رو بیاری یا اصلن اونروزو بروم بیاری

منظورت دوس دخترته؟
-زنم
بعد از یه سکوت
-یعنی واقعی زنت بود؟ راستش اونروزم گفتی زنته ولی من خدایی باورم نشد فک کردم دوس دخترته میخای کاری باهاش نداشته باشیم گفتی زنته، داداش من اگه مطمئن بودم زنته با وجودی که اون کون تپلیش دیوونم کرده بود اصن نگاشم نمیکردم
مرتیکه اونروز همه جور وحشی بازی درآورده بود و حالا واسه من کلاس معرفت میزاشت
-گفتم حرفشو نزن
-باشه باشه اینم حله دیگه شرطی داری؟
-آره تو خیلی خشنی و وحشی بازی در میاری باید قول بدی خشونت بخرج ندی
باز یه سکوت برقرار شد
-فقط میتونم قول بدم سعیمو میکنم آخه راستش حشری که میشم بدجور داغ میکنم و وحشی میشم ولی سعیمو میکنم خیلی اذیت نشی

بعد ازون یه مقدار دیگه حرف زدیم و قرار گذاشتیم فردا بعد از ظهر برم خونش، اصرار داشت که رضا هم باشه و میگفت همیشه و همه جا با رضا بودن و بنظرش نامردیه تنهایی منو بکنه اما من قبول نکردم و قرار شد دفه اول تنها باشه تا شاید دفه های بعدی (اگه دفه بعدی در کار بود) و دوس داشتم رضا هم باشه

از همون لحظه که چتمون تموم شد تا فردا ظهر داشتم با خودم کلنجار میرفتم که آیا واقعن باید برم سر قرار؟ دوتا صدای مختلف توی سرم بود یکی میگفت علی، وحشی و غیر قابل اعتماده و تورو فقط به چشم سوراخ میبینه که فرو کنه بهش و برات ارزشی قائل نیست که بخاد پابنده قول و قرار و شرط و شروط باشه. از طرف دیگه متن چتامونو میخوندم و بخودم میگفتم شایدم واقعن به قولش پایبند باشه، اصن مگه چی میخاد؟ سکس، خوب منم سکس میخام و اگه بهش خوب حال بدم چرا باید نامردی کنه؟ شاید واقعن از سکس با من خوشش اومده و بخاد کلن باهم باشیم که اگه اینطور باشه دیگه دلیلی بر اذیت کردن نیست تازه باید هوامم داشته باشه. باز بخودم میگفتم از کجا معلوم که وقتی بری نه تنها رضا که چند نفر دیگه اونجا نباشن و خفتت نکنن؟ نکنه ازت عکس و فیلم بگیرن؟؟؟ نکنه اصلن نقشه دیگه ای در کار باشه؟
چندبار تا مرز تصمیم اینکه کلن نرم پیش رفتم و برگشتم اما بالاخره به خودم گفتم تا نرم نمیفهمم چه خبره و از طرفی شهوت هم بیشتر و بیشتر هولم میداد که این آخرین قدم رو هم بردارم. میدونستم که این وسوسه تا آخر عمر ول کنم نیست و اگه امروز علی رو بپیچونم شاید واسه همیشه دیگه از دستش بدم و شاید دیگه هیچ مردی رو پیدا نمیکردم که مث اون بتونه شهوتمو ارضا کنه!
میدونستم که سارا حداقل الان هیچ میلی به سکس با من نداره و قرار نیست بدن لختمو ببینه پس تصمیم گرفتم تمام بدنمو شیو کنم. رفتم حموم و حتی یه تار مو نزاشتم به بدنم بمونه وقتی نتیجه رو توی آینه دیدم و پوست سفیدم رو که برق میزد دیدم لذت بردم و کونم باز مور مور شد و میل بکیر بیشتر توی سرم غوغا کرد. بدنم رو نگاه میکردم و برای اولین بار پی بردم که واقعن پاهای کشیده و سفیدم و رونهای گرد و خوشفرمم چقد شبیه پاهای دختراس! همینطور که خودمو تو آینه میدیدم تصور کردم که وقتی لخت بشم جلو علی چقد حشرش بزنه بالا بعد دست کشیدم به باسن گردم و برگشتم توی آینه دیدمش، انگار بار اول بود که قوس کمر و قلمبه بودن کونم رو میدیدم! یه کشیده زدم رو کونم و با خنده گفتم: کوفتت بشه علی آقا!

ساعت یک بود که از خونه زدم بیرون و همون موقه یه پیام دادم که دارم میام. جواب داد منتظرم
در واحد رو باز کرد و داخل خونه شدم. یه شلوارک لجنی مث لباس نظامیها با جیبهای زیاد پاش تنش بود و یه لباس زیر سفید که بازوهای کلفت و سینه های عضلانیش توش مشخص بود. سلام کردیم و تعارف کرد داخل، یه دست مبل راحتی چرمی توی هال بود رفتم بسمت مبل و همینطور خونه رو با چشمام زیر و رو میکردم و هر آن منتظر یه سورپرایز بودم. علی خندید و گفت نترس کسی نیس، بشین تا بیام. نشستم و چند دیقه بعد علی با ویسکی و مزه جات اومد و چید روز میز، من هنوز به فضای خونه و موقعیت عادت نکرده بودم و گاهی دور و بر رو نگاه میکردم و گاهی سرمو مینداختم پایین و کلن انگار لالمونی گرفته بودم. علی همینجور که میز رو آماده میکرد گفت چند پیک مشروب بزنیم یخمون باز میشه سکسم برات راحتتر میشه! با اینکه بهمین منظور اومده بودم ولی جا خوردم که یهو و بی مقدمه بهش اشاره کرد. دستشو گرفتم و چشمامون دوخته شد بهم گفتم علی آقا بهم قول دادیا
نشست و گفت نگران نباش. مشکل اینه که منو هنوز نشناختی اونم بزودی حل میشه و یه لبخند بهم تحویل داد. لبخند آخر حرفش یکم دو دلم کرد که قراره این شناختنه تهش خوب باشه یا بد!
بعد چند پیک مشروب زدن سرمون داغ شد و یک حس گرما و صمیمیت کمی بینمون بوجود اومد و من هم کم کم همه نگرانیهامو داشتم فراموش میکردم و قفل زبونامونم باز شده بود و من یکم در مورد باشگاهش پرسیدم و اونم در مورد من و زندگیم و مخصوصن بعد اینکه فهمید سربازم ازین پرسید که چرا اینقد زود ازدواج کردم و …

علی از دستشویی برگشت و با گفتن اینکه اگه میخای برو و دسشویی و بیا بهم فهموند که دیگه وقته عملیاته! کونم تمیز بود اما مثانم که پر بود رو خالی کردم و برگشتم. علی اشاره کرد که برم پیشش بشینم. تا نشستم بغلم کرد و سرمو آورد بالا و لبمو بوسید بعد خیلی راحت بلندم کرد و گذاشتم روی پاهاش، گرمای مستی و شهوت زیاد و حالا هم قدرت نمایی علی! وقتی اومدم روی پاهاش دستمو انداختم گردنش و میل شدید به بوسیدنش مجبورم کرد لبمو بزارم روی لباش و همزمان کاری که چند روز بود رو مخم بود رو بالاخره انجام دادم و از کنار آستین رکابیش دستمو کشیدم به سینه های مث سنگ سفتش که قدرت رو میشد با همه وجود توشون حس کرد. علی لبشو از رو لبم برداشت و با لمس و ماساژ سینش یه آه داغ کنار گوشم کشید بعد تیشرتمو از سرم کشید بیرون و سینه شکم سفیدم که یه تار مو بهش نبود دیوونش کرد. از روی پاش بلندم کرد و خوابوندم روی مبل و پاهامو باز کردم و خودشو کشید روم، نوک سینه هامو میلیسید و میک میزد. با اینکارش هم لذت میبردم و هم نوک سینه هام یکم درد میگرفتن و اذیت بودن سعی کردم با دستام سرشو بدم عقب ولی با یه دستش دو تا دستمو گرفت و برد بالای سرم و محکم گرفتشون و برگشت سراغ سینم، چند بار آخ و اوخ کردم و صداش زدم که ولم کنه ولی انگار صدامو نمیشنید حتی بروی خودشم نیاورد. کاری از دستم بر نمیومد پس تسلیم شدم و بدنمو شل کردم و از شدت مستی و حشریت کم کم لذت ریخت توی وجودم. با خوردن سینه هام و مالیده شدن شلوارکش به بدنم میشد بزرگ شدن کیرشو حس کرد.
بعد خوردن سینه ها از روم بلند شد و با همون دستی که دو تا دست من اسیرش بودن منو کشید و انداخت جلوی پای خودش و پاهاشو باز کرد. فهمیدم که وقت ساک زدنه، رفتم بین پاهاش از روی شلوارک مالیدمش معلوم بود نیمخیزه، خودش بدون اینکه زیپ یا دکمشو باز کنه دست انداخت دو طرف شلوارکو کشیدش پایین، شورت پاش نبود و گرز گران افتاد جلو صورتم، با یه دست گرفتمش و زبون رو انداختم زیر کیرش و کشیدم بسینش تا رسیدم به سرش، سرشو یه بوس محکم زدم و باز برگشتم سراغ پایینش یه لیس دیگه و بعد همینجور که تنش تو دستم بود شروع کردم کیرشو میک زدن و بالا پایین کردن و با دست دیگم سینه و شکمش رو دست میکشیدم. هرچه بیشتر ساک میزدم میلم هم بکیر و هم به سکس بیشتر و بیشتر میشد و کیر آقا هم بالاخره سفته سفت شد. برگشتم بالارو نگاه کردم با علی چشم تو چشم شدیم. چشاش از حشریت برق میزدن و یجوری شده بودن. تو چشام نگاه کرد و گفت جووون خیلی بهتر از اونروز شدی!

بعد از اینکه حسابی خوردمش و بحد انفجار رسید علی از دهنم درش آورد و بلند شد. آستین رکابی رو هم درآورد و لخته لخت شد. دوتا پیک دیگه ریخت که رفتیم بالا و بعد دست انداخت لای پام و کونمو از روی شلوار چنگ و گفت بریم اتاق خواب منم دستمو حلقه کردم دور کیرش و رفتیم.
یه تخت دو نفره توی اتاق خوابش بود. همین که وارد شدیم کنار تخت، خودش شلوار و شورتمو از پام درآورد. کون سفیدمو که دید حشرش انگار صدبرابر شد. دوتا کشیده محکم بکونم زد و گفت اوووف که کونی بکنم امروز! بعد دست انداخت لای کونمو پرتم کرد روی تخت و گفت عاشق این حرکتم و زد زیر خنده، برگشتم کیر کلفتشو نگاه کردم و توی همون حالت مستی یه لحظه بخودم گفتم دیوونه واقعن اومدی که با این نره کیر جر بخوری؟؟ همینطور که خوابیده بودم علی لبخند به لب اومد روی تخت به حالت چهار دست و پا خودش رسوند روی من طوری که من خوابیده بودم روی شکم و اون با حالت چهار دست و پا مث سوسمار اومد روی من، همینطور که جلو میومد کیرش کشیده شد بین پاهام و بعد رونم و آخر سر کونمو لمس کرد و یه موج لرز و یخ کردن توی تمام بدنم پیچید. برگشتم و با حالت التماس مانند گفتم علی آقا قول دادی هوامو داشته باشی! چهرش پر غرور شد. کیرشو هل داد بین رونام و خوابید روم، گرمای بدنش هم حشری کننده بود هم آرامشبخش، گفت نترس خیالت راحت، بعد یکم اومد بالا و بالشت رو کشید کنار دستم و گفت بزار زیر شکمت که گذاشتم. اونم پاشد رفت کرم و کاندوم آورد. با کرم سوراخم رو حسابی چرب کرد و بعد کم کم با انگشتش بازم کرد. اونقد مست و داغ بودم که خیلی دردی حس نکردم. کاندومو کشید سر کیرشو چربش کرد و اومد روم، سرشو تنظیم کرد و هلش داد، با اینکه حسابی چربم کرده بود، با انگشت بازم کرده بود و حتی کاندوم یکم کیرشو جمع و جورتر کرده بود ولی آخم رفت بهوا و اومدم پاشم ولی علی افتاد روم و بغلم کرد و بیخ گوشم گفت هیییششس! بعد شروع کرد با سر کیرش با دم سوراخم بازی کردن. یکم میداد جلو و یکم عقب و آروم آروم داشت سوراخم رو باز میکرد و کیرش بیشتر میرفت داخل، با هر فشار کوچولو من به خودم میپیچیدم ولی علی محکم بغلم کرده بود و کارشو ادامه میداد! کیرش توی کونم بود و افتاده روم و من یجورایی دچار پشیمونی دیرتر از موعد شده بودم مث کسی که خودکشی کرده و داره میمیره و پشیمون شده اما میدونه که کار از کار گذشته، بخودم میگفتم بفرما حالا خوب شد خودتو کشیدی زیر کیر این نره خر که جرت بده! حالا این وضعیت حالش کجاس لعنتی اینکه فقط کون پارگیه! فقط خدا کنه زودتر آبش بیاد ولم کنه
علی کیرشو تا ته هل داد تو از وزنش که افتاده بود روم و از زور کیرش حس میکردم به ته حلقم رسیده احساس خفگی کردم. رضا دستاشو دو طرفم ستون کرد و وزنشو از روم برداشت

شروع کرد به تلمبه های آروم اما عمیق، درد داشتم اما قابل تحمل و بعد کم کم درد خفیفش برام لذتبخش شد و از آه و نالم میشد فهمید که ناله لذته نه درد و علی سرعت و قدرت رو بیشتر و بیشتر کرد و کیرشو بیشتر میکشید و محکمتر میزد و سرعتو بالا میبرد. با هر تقه یه ضربه به کونم میخورد و یه آه میکشیدم. دیگه کونم حسابی باز شده بود و چرب بودن، تقه های پشت هم علی رو راحتتر کرده بود. بالاخره کشید بیرون و از روم بلند شد و از تخت پایین رفت.تا برگردم و ببینم چخبره پاهامو گرفت و کشیدم لب تخت، پاهامو باز کرد و یکم تاشون کرد توی سینم تا کونم قمبل بشه و سوراخم بیاد دم کیرش، سرشو تنظیم کرد و هلش داد داخل. فشار اولش یکم درد داشت ولی وقتی شروع کرد به تلمبه زدن باز ناله های شهوتی من و علی باهم شروع شد. بعد پاهامو انداخت گردنش و افتاد روم. پاهاش زاویه ۴۵ درجه با تخت داشتن و پاهای من گردنش بود و کل وزنش روی من بود مخصوصن با تقه هایی که میزد کل وزنشو باید تحمل میکردم. کیرش رو میکشید بیرون و محکم میکوبید توی کونم، شانس آوردم که زیاد اینکارو ادامه نداد چون واقعن فشار و دردش داشت غیر قابل تحمل میشد. اینبار پاهامو انداخت دور کمرش و افتاد تو بغلم یه دستش حلقه شد دور کمرم و یه دستش زیر سرم و همینجور که مث رگبار تقه میزد شروع کرد ازم لب خوردن. لب خوردنای وحشیانه که نمیزاشت نفس بکشم واقعن حشری شده بود. میخواستم سرمو برگردوندم ولی بزور سرمو برگردوند و باز لبامو کرد دهنش و د بمک
یهو بلند شد و کاندومو از سر کیرش برداشت و منو از موها و گردنم گرفت و کشید پایین تخت، داد زدم یواش! ولی چسبوندم به تخت و گفت دهنتو باز کونی، اومدم سرمو برگردونم ولی محکم منو گرفت و بزور چپوندش توی دهنم و هلم دادم عقب طوری که کمرم به تخت چسبیده بود و پشت سرم روی تخت بود دوبار عقب جلوش کرد و با یه نعره عاااااه انگار کیرش توی دهنم ترکید! کیرشو تا ته حلقم فشار داده بود و افتاده بود رو م و آبش خالی شده بود ته حلقم راستی راستی داشتم خفه میشدم شروع کردم زدن به پاهاش ولی انگار تو این دنیا نبود. داشتم بیهوش میشدم که بالاخره کشیدش بیرون. شروع کردم به عوق زدن و داشتم باقیمونده آبش رو که قورت نداده بودم میریختم بیرون که انگار کارش ناتموم مونده باشه زیر چونمو گرفت و منو کشوند روی زانوهام و سر کیرش رو گذاشت دهنم و چند بار دست کشید به کیرش تا قطره های آخرشم بریزه دهنم. اشک توی چشمام جمع شده بود و علی دوباره همون وحشی ای شده بود که توی ویلا دیده بودم. کارش که تموم شد افتاد روی تخت و داشت نفس نفس میزد. از بوی گند آب کیری که بزور قورت داده بودم و هنوز یه مقدارش توی دهنم بود حالم داشت بهم میخورد. پاشدم برم حموم علی گفت مرسی ساسان جووون خیلی باحال بود. همینطور که داشتم از کنارش رد میشدم گفتم خیلی نامردی و رفتم توی حموم کلی دهن و کونمو شستم و تمیزش کردم. همزمان یه حس پشیمونی بهم دست داده بود. حسای بد اومده بودن سراغم و بخودم توف و لعن میگفتم که چرا اومدم. در حموم زده شد و علی یه حوله داد داخل، خودمو خشک کردم و اومدم بیرون.دیدم روی تخت و زیر پتو خوابیده بود و داشت سیگار میکشید بهم اشاره کرد برم پیشش بخوابم. از دستش دلخور بودم ولی با اصرارش رفتم و زیر پتو کنارش دراز کشیدم. همینجور که سیگار میکشید اون یکی دستشو بالا سرم دراز کرد و اشاره کرد که بیام توی بغلش، سرمو گذاشتم روی بازوش و روی پهلو خوابیدم و دستمو گذاشتم روی سینش! برگشت یکم نگام کرد و بعد پیشونیم رو بوسید. سرم رو انداختم پایین و گفتم آخراش خیلی اذیتم کردی.
-شرمنده بهت گفته بودم حشری که میشم وحشی میشم. دست خودم نیست ولی خدایی تا جایی که تونستم هواتو داشتم
هردو لخت بودیم و گرمای بدنش، بوسه روی پیشونی و این حرفای آخرش انگار همه حسای بد رو ازم دور کردن. شب قبلش بخاطر استرس و فکر و خیال زیاد درست نخوابیده بودم و الانم یه سکس نسبتن سنگین و دوش آب گرم و گرمای بدن علی و چشمای من که گرم شدن و نفهمیدم چطور توی بغل علی آقا خوابم برد.

نوشته: ساسان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها