داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

رباب کون کجه (۱)

علیک .
من بچه امیریه ام . سر پل . اگه بچه تهرون باشی میشناسی . این قضیه برمی گرده به 40 سال پیش . اون موقع 18 سالم بود و دیپلممو گرفته بودم و تابستونی دنبال عشق و حال بودم با موتورم و رفیقام . اصلا هم تو نخ دختربازی نبودم . راسش از دولک بازی خسته شده بودم .خداییش تیپ و افم بیست بود و سه سوت دختر میزدم . اون موقع ها تیپ النی میزدیم . شلوار پیله ریز و دمپا تنگ مدل الویس , پیرهن الن ی گشاد یقه باریک که پشت یقه ش رو هم میدادیم بالا و کفشای پنجه باریک نوک تیز خوش فرم . دخترا هم مد شده بود موهاشونو فر درشت میزدن . مدل خواننده معروف رامش . خداییش چه حالی می کردیم زمان شاه خدا بیامرز
. دائم تو دیسکو های تهران ول بودیم . با جیب خالی دختر مایه دار میزدیم که کوبل دیسکومونم اون بده . اخه دیسکوها ورودیه داشتن که معمولا یا یه ظرف میوه هم باهاش بود , یا دوتا مشروب اول مجانی میشد با پول کوبل یا همون ورودی . دیسکوهارو بروبچ با رقاصای معروف نشون کرده بودند .مثلا من پاتوقم تو دیسکوی کولیزه که تو خیابون نفت ظفر بودو بهم میگفتن احمد کولیزه . علی رفیقم هم که رقاص اصل دیسکو لاکو که تو عباس اباد یا بهشتی روبروی سینماهای شهرفرنگ و شهر قصه بود بهش میگفتن علی لاکو . سعید لاشی یه رفیق دیگم پاتوقش تو دیسکوی کوچینی تو خیابون کاخ یا فلسطین امروز بود و بهش
میگفتن لاشینی . اخه کوچینی پاتوق بچه های پایین بود و پر دختر لاشی و اکله . دیسکو ها هم نه پسر رو و نه دخترو تنها راه نمیدادن دخترو پسر باهم باید میومدن .مثلا 3 تا دخترو با یه پسر همراشون راه میدادند ولی سه تا پسر باید با حداقل سه تا دخترمیمدن تو .قربتیا اگه نمیفهمن نوشتن منو بی خیال شن , چون من به زبون تهرونی شاهنشاهی مینویسم . مثلا ما مثل شما بعد انقلابیا که میگین برا من یا برای من نمیگیم ! ما میگیم مال من . این اصیل تهرونیه مال اون موقس که تهرون شهر بود نه کل ان شهر . بماند داشتم می گفتم. خلاصه تصمیم داشتم تابسونیو بیخیال کوس موس شم و با رفیقام حال کنم تا کنکور سرحال باشم .
یه شب که با بچه ها داشتیم با موتور تو خیابون پهلوی یا ولیعصر جدید سرازیری میومدیم پایین . اخه سر پایینیا خلاصی میومدیم که ساکت باشه و با صدای نسیم حال کنیم . تهران انقدر خلوت بود و باحال که 11 شب به بعد صدا ماشین نمیمد ِ هفت هشتا موتور بودیم و خلاص داشتیم خیابون پهلویو میمدیم پایین و باورتون نمیشه هوای تهران انقدر پاک و تمیز بود که وسط چله تابسونم رو کوه های شمرون بالاش برف بود و شب پشت موتور تو تابسون کاپشن میپوشیدیم . مخصوصا به پارک شاهنشاهی یا همون پارک ملت شما توفه های انقلاب , که میرسیدیم چون درخت زیاد داشت , یخ میزدیم . خدا کجارفت اون روزا ؟
Anyway
مجید خوشگله که کاش میشد عکس جوونیشو اپ لود کنم کپ لئوناردو دیکاپریو تو فیلم تایتنیک بود و بهش می گفتیم مجید مک پیتر . پاتوقشم تو دیسکوی اندرگراند underground تو میدون 25 شهریورقدیم یا همین هفت تیر شما نسل انقلاب بود ِ گفت احمد کولیزه ! گفتم جونم. گفت دوست دخترم عروسی داداششه و تو کاباره میامی گرفتند و بهم سه تا کارت داده . میای من و تو و علی لاکو باهم بریم . گفتم هسم . یا علی .
خلاصه شب عروسی حسابی تیپ زدیم و سه تیغه کردیم و ایندفه هرسه جلیقه النی هم پوشیدیم و سه تا ساعت جیبی زنجیر دار پیر مردی که تیپ النی مونو تکمیل می کرد تو جیب کوچیک جلوی جلیقه مون گذاشتیم و زنجیرشم اوردیم پایین و حلقه شو انداختیم به پل کمر بندمون . سه تا کلای ماهی گیری کج پرتغالی که معروف بود سرمون . اخه کشور پرتغال مرکز ماهی گیراست . خلاصه طوری تیپ زدیم چل سال پیش که محال بود کسی تو عروسی میخ مانشه . رفتیم عروسی . کاباره میامی .ستار و ابی و بیتا خواننده لاله زاری هم دعوت داشتن و مجلس با حالی بود . میامی یه رقاصه هم داشت که عربی و باباکرم میرقصید و هیکلش مثل سو
پراستارهای فیلمای پورنو بود و نیگاش میکردی, همون تو نیگا میکردیش . اسم هنری ش سوفیا بود ولی شناسا بهش میگفتن رباب کون کجه .اون شب سوفیا همینجوری که می رقصید و منم تو کفش , رابرا جزو اطواراش بهم چشمک میزد و من فکر می کردم اینا هم اطفارای رقاص کافه ایه .
اون شب گذشت و کلا تابستون تموم شد و با بچه ها شروع کردیم درس خوندن واسه کنکور . اون موقع ها همونطور که گفتم تهران خلوت بود و یه سری از جوونا شبها یه زیر انداز پهن میکردن سر کوچه ها زیر تیر چراغ برق و میشسند و درس می خوندن . منو سه تا دیگه از رفیقام هم همینطور ساعت سه نصف شب بود که اب خوردنمون تموم شد و تشنه بودیم هیچ کدوم هم حاضر نبودیم بریم خونه و همه رو زاورا کنیم اب بیاریم که یهو دیدیم ته کوچه یه ماشین کامارو وایساد و و یه زن با شلوار تنگ و دمپا گشاد که مد نسل قبلی ما بود و معلوم بود یارو دمده هست یعنی عقب افتاده در مد پیاده شد و رفت تو یه خونه . چون دور بود
و تاریک قیافش مشخص نبود . بچه ها گفتن خوب این زنه الان بیداره پش میندازیم هرکی باخت میره در خونش تنگ رو اب میکنه و میاد . از بخت بد هم من باختم . خدامیدونه با چه خجالتی زنگ خونه یارورو زدم نصف شبی !
چراق حیاط روشن شد و صدای دمپاییهاش به در نزدیک شد و در باز شد و چون پشتش به چراغ بود چهره شو نمیدیدم اما اون منو خوب میدید .
گفتم ببخشید ما سرکوچه داریم درس میخونیم و ابمون تموم شد و…
گفت نصف شبی شوخیت گرفته . یهو گفت صبر کن بینم من تورو میشناسم خوشگله و نشست و نزدیکتر بهم شد که شناختمش . گفتم رباب ؟ گفت اهای جیگر مواظب حرف زدنت باش . سوفیا !

ادامه…

نوشته: الف . ع

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها