داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

دختر باجناق

سلام امید هستم 46 سالمه ده دوازده سالی میشه که ازدواج کردم . راستش من خیلی داغ و حشری هستم قدم 178 هست و سایز کیرم 16 سانت و کلفته . این ماجرائی که میخام براتون بنویسم واقعیه و همین چند وقت پیش برام اتفاق افتاد و خیلی لذت بردم . خب راستش من سه تا باجناق دارم که یکیشون از همه ما بزرگتره و زود هم ازدواج کرده و بچه هاش بزرگ هستن . این باجناقم اسمش حسن هست 56-57 سالشه دوتا دختر بزرگ داره که هردوشون خیلی سفید و کردنی هستن یکیشون ازدواج کرده ولی یکی دیگه هنوز دختره تو خونه هست البته سرکار میره اسم دختر کوچیکه مینا هست که 26 سالشه. راستش از وقتی این دوتا دیگه رشد کردن و اندام زنانه ای پیدا کردن خیلی تو کفشون بودم هر وقت میدیدمشون براشون راست میکردم دلم میخواست یه جوری میشد بکنمشون و زیرم اه و ناله کنند و منم کیرمو تو کسشون تلمبه بزنم خیلی حشری کننده هستن . اندام مینا تقریبا و لاغر کشیده هست ولی سینه های نسبتا بزرگی داره سایز سینه هاش اصلا به لاغری بدنش نمیخوره ولی خیلی بیشتر جذابش کرده همیشه هم توی هر مهمونی لباسهای نسبتا باز تنش میکنه و خط سینه هاش همیشه معلومه . منم هر وقت میبینمش همش چشم دنبالشه گاهی تو صحبتها باهاش شوخی میکنم ولی نه جوری که کسی شک کنه گاهی هم باهاش چشم تو چشم میشم ، یه روز که خونه باجناقم جمع بودیم دیگه شب همونجا خوابیدیم . خونه باجناقم خیلی بزرگه تقریبا ویلائی و چندتا اتاق خواب داره . مینا هم یه اتاق مخصوص خودش داره دیگه خانمها که تا دیر وقت داشتن حرف میزدن و میخندیدن منم خوابم نمیبرد از اول شب که مینارو دیده بودم چشم دنبالش بود همش تو فکر اون بدن ناز و سفید خوشگل و باریکش بودم رو تشک دراز کشیده بودم و تو فکر مینا داشتم با کیرم ور میرفتم فکر کنم ساعت دیگه یک و نیم بود که دیدم مینا و اومد و رفت تو اتاقش و فکر میکرد که من خوابم هنوز خانمم و خواهرش داشتن حرف میزدن باجناقم هم که قبلا خوابیده بود منم که خوابم نمیبرد همش این ور اون ور میشدم که دیدم مینا اومد و رفت دستشوئی بعدم برگشت و رفت توی اتاقش هنوز زنم و خواهر زنم داشتن حرف میزدن وقتی اینا به هم میرسند تا صبح هم با هم میشینند و حرف میزنند منم که تو کف مینا و اندام ناز و خوردنیش بودم یکمی که گذشت داشتم دیونه میشدم از اینکه مینا توی یه اتاق نزدیکم خوابیده و من تو کفشم نمیدونم چم شده بود ولی به هیچی جز سکس با مینا فکر نمیکردم اخه لعنتی خود مینا هم مقصر بود از وقتی اومدیم خونشون هی بهم نگاه میکرد و یه لبخنده شیطونی هم روی لبهاش بود چاک سینه هاش هم که دیونم کرده بود ساعتمو نگاهی کردم دیدم ساعت دو و نیم شده فکر میکردم دیگه حتما خوابیده از جام بلند شدم پاورچین رفتم پشت در اتاقش اروم در اتاقشو باز کردم رفتم داخل دیدم پشتش به من هست نفسم داشت قطع میشد از هیجان کاری که داشتم میکردم واقعا دیونه مینا شده بودم و حاضر بودم هرچیزی رو به جون بخرم . همه جا ساکت بود یه نگاهی به بیرون کردم دیدم انگار همه خواب هستن اروم نشستم کنار مینا اون کون نازش تو فاصله چند سانتیمتری من بود نسبتا کون گردی داره یه شلوار راحتی پاش بود اروم دستمو گذاشتم روی کونش وای قلبم داشت میومد تو دهنم از بس هیجان داشتم اروم اروم داشتم کونشو میمالیدم و کیف میکردم دیگه وقتی دیدم مینا حرکتی نمیکنه منم داشتم بیشتر و محکمتر کونشو میمالیدم و دستمو کرده بودم لای رونهاش و اروم به کسشم میمالیدم لای پاش حسابی داغ و نرم هیجان انگیز بود برام صورتمو چسبوندم به کونش و هی کونشو میبوسیدم دیگه طاقتم برای دیدن کونش تموم شده بود اروم و مثلا با احتیاط شلوراشو با شورتشو گرفتم و کمی کشیدم پائین و نصف کون سفید و خوشگلش پیدا شد داشتم هلاک میشدم براش هی کونشو میبوسیدم دیگه حالیم نبود بیدار هست یا نه داشتم زبونمو میبردم لای کونش که یهوئی مینا کونشو حسابی داد عقب و کونش تقریبا قلمبه جلوی صورتم بود منم شلوراشو کشیدم پائین و دیگه فهمیده بودم بیداره خودشو زده به خواب و داره کیف میکنه منم زبونمو رسوندم به سوراخ کونش تا سوراخشو لیسیدم ناله اش بلند شد یه اهی کشید منم دیگه شروع کردم حسابی سوراخ کونشو براش میلیسیدم اونم هی اه و ناله میکرد البته ناله های خفیف هی کونشو بیشتر میداد عقب و بهم میفهموند که بیشتر براش بلیسم منم چاک کونشو از هم بازترش کرده بودم داشتم حسابی میلیسیدم کسشم میبوسیدم و میلیسیدم دیگه مینا هم انگار از شهوت داشت میمرد هی اروم میگفت وای جون بخور بخور بخور شلورا و شروتشو از پاش در اوردم برشگردندونم طاق باز خوابید باهاش چشم تو چشم شدم بدون اینکه چیزی بگه لبشو گرفتم تو دهنم ازش لب میگرفتم اونم حسابی داغ شهوتی بود و داشت لب و زبومنو مک میزد سینه های بزرگشو داشتم میمالیدم تیشرتشو کشیدم بالا و پستوناشو مک میزدم خوابیده بودم روش کیرمم که از شقی داشت میترکید جلوی کسش بود مینا هم دستشو اورد کیرمو گرفت میمالید هردومون از شهوت داشتیم میمردیم اروم دم گوشم گفت من کیر میخام من کیر میخام منم دیگه سریع بلند شدم شلورا و شروتمو کشیدم پائین وقتی مینا کیرمو دید یه اخ جونی گفت نمیدونستم دیگه چکار کنم نمیدونستم بهم کس میده کون میده یا فقط برام یه جق میزنه و کار تموم میشه منتظر بودم مینا خودش شروع کنه مینا دید من کاری باهاش نمیکنم بلند شد منو لختم کرد منو خوابوند رو تختش خودش اومد روی من کسشو میمالید رو کیرم ناله میکرد منم با پستونش بازی میکردم واقعا از صدتا سکس با زنم بیشتر حال میکردم گرفتمش خوابوندمش روی خودم و ازش لب میگرفتم با کونش ور میرفتم و کونشو چنگ میزدم دم گوشش گفتم مینا لعنتی دارم میمیرم برات یه کاری کن راحت بشم مینا هم کیرمو گرفت اورد گذاشت دم کسش تو چشماش نگاه کردم گفتم مطمئنی مینا ؟اونم با یه لبخندی که حاکی از رضایت کامل بود کیرمو کرد تو کسش وای دیونم کرد با اینکارش یه ناله ای کرد و کیرمو کرد تو کسش لبشو گاز میگرفت نمیدونستم کس داده باشه یا نه کسش خیلی تنگ و داغ بود بعد مینا گفت بکن امید جونم بکن منم بردمش زیرم و پاهاشو دادم بالا و شروع کردم تلمبه زدن تو کسش اونم هی اخ و اوخ میکرد شاید ده دقیقه تا یک ربع داشتم میکردمش که داشت ابم میومد که کشیدم بیرون ابمو ریختم روی کسش داشتم از لذت سکته میکردم نفس نفس میزدم افتادم بغلش و نوازشش میکردم اونم داشت نفس نفس میزد کسشو گرفتم تو دستم و براش میمالیدم دم گوشش گفتم دیونم کردی بخدا یکمی کنارش خوابیدم ف شوکه شده بودم از اینکه با مینا سکس کرده بودم بلند شدم برم که مینا دستمو گرفت کشید افتادم روش مینا گفت بازم میخام امید بازم میخام منم بازم شهوتی شده بودم رفتم سمت کسش دلم میخااست کسشو ببینم وای که چه کس نازی داشت همه کسشو کردم تو دهنم مک میزدمش و لبیس میزدم دوباره مینا حشری شده بود و ناله میکرد نمیدونم چقدر کسشو لیسیدم کیرم دوباره شق شده بود و کردم تو کسش اینبار حسابی دیگه کسشو گائیدم فکر کنم نیم ساعتی داشتم تو کسش تلمبه میزدم مینا اروم و تقریبا بی صدا ناله میکرد منم میکردمش واقعا دیونه کننده بود دختر ناز و سفید و کردنی رو داشتم تو خونه اش میکردم دیگه بازم داشت ابم میومد که از کسش دراوردم و ابم ریخت رو شکمش ن نداشتم بلند بشم نفسم در نمیومد انگار نه اون نه من دلمون نمیخاست از بغل هم جدا بشیم نمیدونم کی بود که دیگه بلند شدم و لباسمو تنم کردم یه لب جانانه ازش گرفتم و گفتم مینا جون کاش بشه بازم با هم حال کنیم مینا هم کیرمو گرفت مالید کیرم انگار دوست نداشت بخوابه هنوز یکمی شق بود مینا گفت منم میخام امید جون خیلی بهم حال دادی گفتم پس هر وقت تونستی خبرم کن یه حال اساسی با هم بکنیم اونم گفت باشه منکه از کیرت سیر نشدم منم کسشو گرفتم یکمی مالیدمش بعد بوسیدمش گفتم منم از این نانازت سیر نمیشم دیگه از اتاقش اومدم بیرون ساعت داشت چهار صبح میشد که گرفتم خوابیدم صبح که با مینا چشم تو چشم شدم هردومون یه لبخند رضایتی روی لبمون بود .

نوشته: امید

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها