داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

بابا بخش بر چهار 36

سرم خیلی درد گرفته بود .نمی تونستم درست فکر کنم . با این حال وقتی نگام به الناز می افتاد رومو بر می گردوندم تا  این که افکار عجیب و غریب و در هم و بر هم نداشته باشم . -الناز اصلا حالم خوب نیست .. -بابا تو برو دراز بکش کاریت نباشه من خودم به کارا می رسم . فردا بیشتر ساعاتو بیکارم درسامم سنگین نیست . -ولی باید بشینی درسای قبلتو بخونی .. -منو تا رختخوابم همراهی کرد .. – اینجا که همش بوی عطر خواهرامو میده . دخترا همه جا رو مرتب کرده بودند . روی قسمتی از ملافه سفیدی که روی یکی از بالشهای روی تخت کشیده شده کلی موی بلند  ریخته بود .. اینا رو دیگه محو نکرده بودند . مسئله ای هم نبود می شد سنبلش کرد .. اتفاقا از همونم پرسید و من جوابشو دادم . -عزیزم تو هم اگه زیاد درس بخونی و به خودت نرسی به همین وضعیت دچار میشی . اصلا روبراه نبودم . هر کیفی که کرده بودم داشتم بالا می آوردم . آخه اون مردای زن باز قهارش این جوری که من سکس کردم سکس نمی کنن .  اول از اون زیور گرفته بعد الهام و پشتش المیرا و الهه و دوباره الهام ..تمام اینا در کمتر از دو روز .. حس کردم که یکی دو ساعتی رو خوابیدم . اینو ساعت دیواری روبروم می گفت . الناز داشت منو پاشویه می کرد . دختر گل من اومده بود  تا کنارم دراز بکشه . فداش شم . نازشو بخورم . اصلا نباید به این فکر کنم که بخوام همون کارایی رو که با بقیه خواهراش انجام دادم با اون بکنم . موبایل الناز زنگ خورد ..الهه بود -الهه جون بابا حالش خوب نیست چیکارش داری .. چی ; تو هم حالت خوب نیست بابا بیاد پیشت ;/; الان یکی می خواد که از بابا مراقبت کنه و من بالا سرش هستم . خواهش می کنم دیگه از این حرفا نزنی . ..چی ;/; تو بیای پیش بابا ;/; مگه الان سرت درد نمی کرد .. من حوصله دو تا درد سر رو ندارم . بابا رو دلم جا داره و لی تو رو خدا یه قرص بخور بخواب یا یه المیرا بگو بیاد پیشت یا به این آبجی الهام بیکارمون …با اشاره دست النازو حالیش کردم که نه .. من نمی خوام که الهه بیاد این جا . می دونستم اون به دروغ میگه بیماره . می خواست بیاد و به بهانه بیماری من برم کنارش بخوابم و حتی راضی شده بود که بیاد اینجا و کنار من باشه .. اونم با وجود الناز و دخترای من معلوم نیست به کی رفتن . یکی از یکی داشتن شیطون تر می شدن . اصلا  گاهی وقتا آدم وا می مونه به کدوم یک از حرفای جنس لطیف اعتماد کنه . خلاصه من اون شب الناز کنارم دراز کشید و خودشو هم به من نزدیک کرد . می دونستم حساب اون از بقیه جداست و اون با تمام وجودش عاشقانه و محبت آمیزانه خودشو می سپره به آغوش من . سرشو گذاشته بود رو دلم و آروم با من حرف می زد -بابا چطوری ;/; بهتر شدی ;/; -وقتی که یک پرستار خوب مث تو دارم چرا بهتر نشم ;/; تو که می دونی من این دخمل گلمو چقدر دوست دارم . -این دخمل گلت همیشه بیرونه . سه تا دختر دیگه جاشو پر می کنن . می دونم نمی تونم به بابای گلم خوب برسم و خواهرام بیشتر هواتو دارن .  در حالی که نازش می کردم و موهاشو بو می کردم گفتم -عزیز دلم این طورام که فکر می کنی نیست . یکی می خواد اونا رو نگه داشته باشه . بیشتر کارا و خرید که با منه . الهام معلوم نیست در روز چه کلاسایی واسه خودش باز کرده و چه جوری فراغتشو پر می کنه . اون دو تا خواهرات هم از روزی که بیوه شدن دیگه یک لحظه آروم و قرار ندارن . یک خواستگار هم نمیاد زود تر اونا رو بفرستنم خونه بخت .. -بابا بازم که از خواستگار و این چیزا حرف زدی . از دواج کردن که نباید تحمیلی شه . شاید من اصلا دلم نخواد ازدواج کنم و بخوام که همیشه پیشت بمونم . با این که اصلا فکرای سکسی نمی کردم و این تصور رو هم نداشتم که الناز رو بکنم نمی دونم که چرا کیرم شق شده بود . خودمو یک وری تر کردم تا احیانا اگه قسمتی از بدنم در تماس با النار قرار می گیره اون قسمت کیرم نباشه ولی با این حال بازم قسمتی از کیرم از داخل شلوار در تماس با بدن الناز قرار داشت . دستامو دور کمرش حلقه زده به چشاش نگاه می کرم نگاهش سراسر عشق و محبت بود . -بابا یه وقتی فکر نکنی ها چون من درس دارم نمی تونم به تو و کارای خونه برسم . من می تونم هر دورو با هم داشته باشم -یعنی میگی نرم زن نگیرم ;/; ..من اینو به شوخی گفته بودم . خیلی ناراحت شد . چهره اش توی هم رفت . یه نگاه عجیب و اخم آلودی بهم انداخت که از صد تا تیر هم که به قلب آدم میره بد تر بود …. ادامه دارد …. نویسنده ….. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها