داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

بابا بخش بر چهار 14

بابا بابا جونم کیرت همین جوری که داره به من آتیش میده اونو بذارش که بسوزونه فقط با سرعتی زیاد تر . من می خوام می خوام می خوام .. -من که دارم بهت میدم دخترم . فقط هر طور که می خوای لذت ببری ببر . ساعت از دستمون در میره . من نمی دونم این جا کی کلید داره نداره . یه روز گم می کنین یه روز از روش می سازین . من  دیگه از دست شما دق اومدم . -اووووووخخخخخخ بابا چقدر اما و اگر میاری . بیا دیگه می خوام باهات حال کنم . زندگی کنم . عشق کنم . چرا این جوری باهام تا می کنی . حالا داری یه کیر بهمون میدی . -ببینم کم چیزیه -نه بابا جون . این همون چیزیه که ما دخترا آرزوشو داریم . نهایت خواسته ماست . -حالا تو ازم راضی هستی ;/; -چه جورم پدر گل و ناز و خوبم . داشتم می گفتم فقط کلید رو به من میدی .  یا اگرم فکر می کنی خواهرام بفهمن به هیشکی نمیدی .  اون وقت کسی نمی تونه سر زده بیاد . -زشته عزیزم .. -خب باشه بابا هر چی تو بگی . هرچه دو طرف کس دخترمو به پهلو ها بازش می کردم و اونم دردش می گرفت ولی اون استیل قشنگ و تنگی کس به هم نمی خورد . -دوستت دارم بابایی . زود باش دیگه .. اوووووووففففف بابا بابا .. بزن بزن .. شلاق کیرت رو بزن  به کس من . از این مشتی تر نمیشه .. اوخ جون پدر پدر ..کسسسسسم کسسسسسم -الهام چقدر آتیشت تنده . تو نمی خوای زود تر ار ضا شی  -بابا اگه من شوهر ندارم مثل این که تو هم زن نداری ها . به همین زودی از دستم خسته شدی ;/; -چی میگی عزیز دلم مگه ممکنه من از دست دختر گلم خسته شم ;/; . پوست و گوشت و بدن تازه الهام به من نیروی تازه ای می داد . دیگه این حس  باز دارنده رو نداشتم که دارم دخترمو می کنم و کار زشتیه . فکرم دیگه آماده آماده شده بود . احساس نشاط می کردم . یک حس تازه . حس قشنگ عشق و دوستی ومحبت . حس زندگی زیبا . دندونا مو به هم فشار می دادم . لبامو گاز می گرفتم .. -آخخخخخخ بابا بابا تلاشمو می کنم که زود تر ار گاسم شم . این قدر به خودت فشار نیار که خجا لت می کشم دوستت دارم . دوستت دارم منو ببوس . منو ببوس . . هم با سینه وهم با کسم بازی کن . دستمو محکم گذاشته بودم روی کسش ولی با سینه اش به آرومی بازی می کردم و دستمو روش می گردوندم .. با  چشاش می خندید . لباشو باز کرده بود و گفت بابا بابا جونم دارم عشق می کنم . عشق ..عشق .. ووووووویییییی ووووووییییی کمکم کن کمکم کن .. -نهههههه عزیزم الهام این قدر به خودت فشار نیار الان درستش می کنم .. .. ساکت شده بود و پس از لحظاتی نفسهای تندش به نفسهای آروم تبدیل شد . چشاشو باز کرد . یه لبخندی بهم زد . لباشو غنچه کرد و چند تا بوس برام فرستاد -پدر .. یه چشمکی زد که از سر کیر من تا ته کسشو در بر داشت و معنی اون این بود که توی کسش خالی کنم . اون اگرم اینو نمی گفت این کارو می کردم . دیگه هراسی نداشتم . نیاز من هوس من و خواسته ام بود . چه خوب فریبم داده بود . ولی من خودمم می خواستم که گول بخورم . نیاز من می خواست که فریب بخورم .با لذت تمام این کارو انجام دادم . حس می کردم که توی کس مامانش اون وقتی که تازه باهاش ازدواج کرده بودم خالی کردم .  صدای درو شنیدیم . دو تایی مون ترس برمون داشت .- بدو برو اتاقت الهام . یه چیزی تنت کن . فکر کنم الهه و المیرا باشن . اونا همش دو تایی شون با همن . نمی دونم این دخترا با هام چیکار دارن . خیلی اذیتم می کنن . نباید این جور باشه . اونا خب اومدن خونه شون . وای الهام چی تنش کرده . اگه بتونه یه چیز مناسبی بپوشه .. من شورت و  پیر هنمو پوشیدم و رفتم روی تخت دراز کشیدم .  و یه ملافه ای هم انداختم روم .  این آبی که توی کس دخترم ریخته بودم نکنه روی تخت پس ریزش کرده باشه و همون  جریان زیور تکرار شده باشه . نمی دونستم باید چه جوری بر خورد می کردم . وووووویییییی اگه الهه و المیرا بفهمن که من با الهام رابطه جنسی دارم ..   اگه بدونه که من با دخترم رابطه ای کس و کیری دارم بهترین راه می تونه هارا کیری باشه . خودموبکشم . خودمو زدم به خواب .. دو تا دختر نزول اجلاس فر مودند ..  البته یه تلنگری به در زدند ولی عجله داشتند و می خوا ستند حرفشونو زود تر به من بزنن . -بابا جون بیداری -چی شده الهه خوشگلم -بابا این چه وضعشه .. همین الان الهامو دیدیم داشت می رفت سمت اتاقش . یه وضع زننده ای داشت . گفت من از بیرون اومدم . ولی با اون حالتی که اون داشت نشون می داد که توی خونه بوده . شما هم که خواب بودین . بابا اون اگه دوست پسر بیاره خونه و بخواد بازم بی حیا بازی در بیاره به خودش مربوطه . ولی شما در مقابل ما که اون همه محجوب بودیم و سر به زیر خیلی سختگیری می کردین -دخترای گلم ما که هنوز چیزی ندیدیم . اگه با دوست پسرش بوده خب میشه مشخص کرد . شما کسی رو دیدین بیاد بیرون ;/; -بابا ما که نمی تونیم مدام جستجو کنیم زشته بهش بگیم که تو اینجا پسر قایم کردی . -عزیزان من تهمت زدن زشت نیست ;/; حالا این جوری می خواین رک حرفتونو بزنین زشته ;/; …. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها