داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

چگونه با سکس آشنا شدم (۱)

از بچگی عمرم 7سال بود اول ابتدایی یه معلم داشتیم زن بود طلاق گرفته بود مسیحی هم بود ولی خیلی بدن باحال و خوشگلی داشت . خوب منم بچه بودم . یه وقتایی منو باخودش میبرد خونه چون هم خونه ما و هم خونه اونها خیلی نزدیک مدرسه بود .
البته بل اجازه مادرم خدا بیامرز .
چند باری منو با خودش حموم می برد .
در عالم بچگی به بدنش نگاه می کردم واین میشه گفت آشنایی اولیه من با جنس مخالف در عالم بچگی.
بزرگ تر که شدم با دخترای همسایه بازی می کردیم
و روی کنجکاوی به بدن هم نگاه می کردیم .
و این کارها کم کم زمینه ناخواسته ای شد . تا من خیلی زودتر از هم سنای خودم با جنس مخالف بیشتر آشنا بشم .
از اول از زن بیشتر خوشم م آمد .
در سن 13سالگی با کتابهای مایکرهامر و دگر نویسندگان جنائی روانسی إشنا شدم .
وشروع کردم بخوندن انواع کتابهای گوناگون .
منبع کتابهاهم تهران میدان فردوسی بسمت ساختمان پلاسکو دست راست یه کتاب فروشی قدیمی بود . از اونجا کتاب کرایه می کردم .
خوب باکتابهای درمورد زنان و قاعدگی و زایمان وخلی چیزها آشنا شدم .
میتونم بگم در سن 13سالگی اندازه یه پیرزن اطلاعات داشتم .
ببخشید اگر خسته شدید .
خودم یه بدن معمولی و یک آلت معمولی دارم مثل همه ادما ولی یکم چشم بزرگ وسبزند.
قدمم معمولیه.
بجرئت میگم ما پسرا در اوایل زندگی پاکیم .
ولی زنها با رفتارها و لباسهای ناجور و اینکه ما ها بچه هستیم وچیزی نمی فهمیم به ادمهای روانی جنسی تبدیل می کونند .
کنجکاو ی که سرچشمه آن غریزه حیوانی است که مارو به بدبختی می کشونه.
مثل :

جلق
یا کون کردن یا دادن .
دونبال کوس کردن .
داخل دنیایی هستیم با هزاران سوال جنسی بی جواب البته قدیمارو میگم .
وهمه ما با یک نوع کمبود جنسی روبه رومیشم.
اولین سکس با زن همسایه مون بود .
زن خوبی بود و با شوهرش زندگی خوبی داشتند .
ولی بدن بسیار سکسی داشت .
دوسال بیادش جلق میزدم روزی وشبی نبود تو فکرش نباشم .
خیلی اتفاقی یه روز خونشون بودم برای جابجایی یخچال شون .
ازم پرسید دوست دختر داری گفتم نه .گفت چرا گفتم سخته و منم فقط از سن بالا خوشم میاد چون باهم رودربایسی نداشتیم .
گفت مثل من اون 35 سال سنش بود ومن 16 سال .
اگر بخوام بنویسم سکس من اون چجوربود خیلی معمولی ولی چون من جوان بودم زمان زیادی طول کشید.
دوستان اگر مایل بودید بگید بقیه خاطراتم رو بنویسم.

نوشته: سنگ شکسته

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها