داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

بردگی برای زنی که تو تلگرام آشنا شدم

سلام خدمت دوستان انجمن کیر تو کس اسم خودمو تغییر میدم من سعید ام 25 ساله ساکن تهران از وقتی بچه بودم عاشق پاهای خوشگل زن ها بودم یادم میاد وقتی تو مهمونی ها فامیل هامون دید میزدم وقتی پاهاشون نگاه می کردم میرفتم سریع تو دستشویی یه جق جانانه میزدم خب بریم سر اصل داستان با سایت انجمن کیر تو کس آشنا شدم علاقه خیلی زیادی به داستان ها پیدا کردم پیش خودم می گفتم چرا من خدمت نکنم به پاهای خوشگل یه خانوم یا واقع دوست دارم کسلیسی یه خانوم خوشگل انجام بدم تو تلگرام با یه زن آشنا شدم که دوتا بچه داشت ولی ساکن یکی از محل های پایین تهران بود وقتی باهاش چت کردم خیلی ترسیدم اول که خفت ام نکنه آخه من تویکی از محل های بالا تهران زندگی می کنیم از ترس آبروم هم میترسیدم تو محل یه میسترس پیدا کنم خلاصه وقتی با ارباب خودم که اسمش میزارم مرجان صحبت کردم و تلفن ایشون گرفتم پا گذاشتم رو همه ترس هام و با ماشین رفتم دونبالشون وقتی برای اولین بار ایشون دیدم خیلی ترسیدم در ماشین باز کردم و داخل ماشین نشستن همین که به پاهای خوشگل ارباب مرجان چشم افتاد از روی شلوار راست کردم ایشون متوجه شد گفت چیه چرا راه نمی افتی گفتم چشم و راه افتادم در طول مسیر فقط چشمم به پاهای خوشگلشون بود با لاک قرمز وای الان که دارم مینویسم حشری شدم رفتیم یکی از محل های بالا شهر غذا خوردیم و با هم صحبت کردیم راجب علاقه های خودمون ایشون گفت متاهل و دوتا بچه داره خلاصه منم ترسم ریخت به من گفت جا داری گفتم بله ارباب گفت پس بلند شو سریع بریم وقتی رسیدیم خونه گفت از الان به بعد چهار دستو پاشو من ایشون دور خونه مثل یه سگ واقعی گردوندم گفت برو سمت اتاق خواب من زیاد وقت ندارم گفتم چشم ارباب خوابیدم و ایشون با شرت نشستن رو صورت من دستور دادن از رو شرت کسلیس کنم وقتی خوب لیس زدم حسابی آب کسشون راه افتاد شرت شون دراوردن و محکم تو صورت من چسبوندن وای چه مزه عالی میداد با تمام وجودم بو کردم و لیس میزدن از بالا تف کردن تو صورتم همه شو خوردم زبون مو تو کس ارباب فرو کردم که لذت ببرن مدام بهم فوش میدادن داشتم با تمام وجود لذت میبردم یهو تو صورت ارضا شدن منم با تمام وجود آب کسشون خوردم گفتن برای امروز کافیه سریع با ماشین رسوندمشون یکی از محل های پایین تهران و رفتن خونه حالا دونبال یه ارباب خوشگل میگردم چون بعد از اون جریان دیگه شوهرشون بهشون اجازه نداد بیان بیرون

نوشته: said

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها