داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

مامان بخش بر چهار 31

دستای اشکان که روی سینه هام بود اثرشو تا به عمق سینه هام می ذاشت . حتی اگه اون فشار زیادی بر من وارد نمی کرد لذتی که از دست زدنش به سینه هام می بردم دور سینه هام و تا به انتهاش می رسید ولی وقتی که افشین جفت دستاشو روی کون گنده ام و دو تا قاچش می ذاشت دلم می خواست که اونا رو با آخرین زورش چنگش بگیره و یا این که کف دستاشو از بالای  کون برسونه به پهلو ی برش ها یعنی کناره های چاک وسط . -افشین  جان .. این دو طرف کونم رو می تونی  به دو طرف بازشون کنی که حرارت یک دستی به همه جاش برسه .  -مامان اگه داغ شدی و حالت جا اومد تو هم می تونی منو ماساژبدی -عزیزم تو که جوون هستی و بدنت استواره .. -مامان مگه تو پیر شدی ;/; پوست بدنت که تازه تازه هست و اندامت هم که  با اندام دخترای بیست ساله مو نمی زنه .. -افشین کلک تو با اندام اونا از کجا سر و کار داری . ببینم نکنه به دیدن بدن مامانت به  فکر اندام اونا بیفتی . ای شیطون . اشکان : مگه ایرادی داره ;/; -نمی دونم اگه از نظر شما ایرادی نداره خب ایرادی نداره . حالا به کارتون ادامه بدین که بدن من یخ نزنه . افشین . مامان من این جور فعالیت می کنم حس می کنم خیلی گرم شدم . اشکان : منم همین طور مامان .. -اشکان من نمی دونم چرا هر کاری که داداشت انجام میده و ازش صحبت می کنه بلافاصله تو هم میگی . خب اگه شما گرمتونه لباساتونو در آرین . می تونین شورتتونو هم در بیارین هوا بخورین .. این حرفو که زدم خودم دیگه حسابی داغ کرده بودم واسه یه لحظه خجالت کشیدم . افشین : مامان از اون حرفا می زنی ها یه وقتی دیدیم همین کارو کردیم . -مامانو از چی می ترسونین . پسرای منین . غریبه که نیستین . کمی شجاع شده بودم . اونا لباساشونو در آوردند ولی هنوز به خودشون این اجازه رو ندادند که شورتشونو در بیارن و این دیوار فاصله رو بشکنن . ولی مادر حشری اونا دست بر دار نبود .دلم می خواست بازم اذیتشون کنم . -چیه افشین چی شد شورتتو در نیاوردی . خوب حالتونو گرفتم -مامام درش میارما . منو شیرم نکن . -خب درش بیار .. تو که نمی خوای شمشیر بکشی .. من رومو بر می گردونم اصلا سرم زمینه . اشکان : مامان منم در میارما -باز که تو هر کاری که داداشت می خواد انجام بده ازش حرف می زنی .. چشامو بستم . صدای پایین کشیده شدن شورت پسرامو می شنیدم . -پسرا حالا من یه چیزی گفتم شما هم منتظر وقت که در جا بکشین پایین ;/;افشین : مامان ما رو حرفای تو حساب می کنیم . حالا یک سکس ماساژ حسابی به راه انداخته بودند با این تفاوت که کسی از سکسی بودن اون نمی گفت . مثلا چشامو بسته بودم . کیر افشین در فضای پشتم قرار داشت و کیر اشکان روبرو و در کنار من که می تونستم چشامو به حالت نیمه باز در بیارم و یه دیدکی به اون بندازم . حالت نشستن اشکان طوری بود که سر و قسمتی از تنه کیرشو می دیدم . دستای افشین روی کون من به یه حالت خاصی در چرخش بود . کمی پایین تر اومد . پشت رون منو با هوس می مالوند .به یاد این افتاده بودم که وضعیت کس من قرمزه .  -اشکان تو کارت درسته . هم روی تنمو می مالی و هم پشتمو ولی افشین ! قسمت جلوی پا و رونم احساس سنگینی می کنه . بمالش .. بمال .. سنگین شدم .. از مچ پا تا به انتهای کونم همه رو تحت مالشش قرار داده بود . یکی از این دفعاتی که دستش از بالا به انتهای پام رسیده بود دستمو گذاشتم پشت دستش . کف دستش  خود به خود روی کسم قرار گرفت .. -آهههههههه -چیه مامان .. اینجا رو هم بمالم ;/; -بمال . این جا هم فعلا جزو اختیارات من میشه ..می خواستم بگم شرایط قر مزه ولی گفتم باشه برای بعد . برای لحظه ای که فرصتی برای باز گشت نیست . خوب با فکر هم بازی می کردیم و زبون همو می فهمیدیم . اشکان هم خواست که در بازی ما شرکت کنه . افشین قالب کس منو در  کف دست خودش نگه داشته بود . حس کردم که اشکان فقط داره نگاش می کنه . چون دستای اشکان رو سینه ها و شکم و کمر من شل شده بود . یا حرکتی نداشت و یا اگرم داشت انگاری مصنوعی بود . منم کاری به کارش نداشتم تمام حواسم به کف دست افشین بود که کسمو در چنگش داشت و خیلی آروم کف دستشو باز و بسته می کرد . سکوت عجیبی بین ما حکمفر ما شده بود .  هیشکدوم از ما نمی دونستیم که تا چند دقیقه دیگه چه اتفاقی میفته . همه نگران و هیجان زده بودیم . اشکان حس کرد که از قافله عقب مونده . -مامان  داداش ناحیه کاریش زیاده این قسمت از بدن مربوط به کار من نمیشه ;/; -راستش اگه بخوام داوری کنم و بدن رو به دو قسمت تقسیم کنم فعلا مربوط به افشین میشه ولی اگه اون اجازه بده  می تونه وکالتا بهت بگه که تو هم قسمت زیر شکم و لای پای منو بمالی . دو تایی می تونین همکاری هم بکنین .. جااااااان یواش یواش داشتم به هدفم می رسیدم . همون چیزی که می خواستم . …. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها