داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

مامان بخش بر چهار 1

بالاخره شوهر نامردم منو به حال خودش گذاشت و رفت . منو با چهار تا پسر .. البته پسرا کوچولو موچولو و قد و نیم قد نبودند . به ترتیب و و و سال سن داشتند . وضع مالی منم که چه عرض کنم  اگه بگم پولم از پارو بالا نمی رفت حداقل تا وسطاش می رسید . این شوهر  نا مرد ما از اون ملاکین بزرگ کرج بود . ما توی شهر زندگی می کردیم و اونم خب توی همون روستا . از بس عیاش بود تا سی سالگی زن نگرفته بود .. پدرم با اون یه معامله تجاری داشت و کلی هم بهش بدهی داشت .  کار به ورشکستگی بابا جونم می کشه و مامان و بابا و من و دو سه تا داداش کوچیکه  منم باید گشنگی می کشیدند . این مالک بزرگ عاشق من میشه . حالا من چند سالم بود ;/; هیچی چهارده سال . تازه اومدم یه چیزی از زندگی بفهمم . گریه و آیه  و توسل به ائمه و اطهار که پدر جان من تک دخترتم می خوام به جایی برسم . هیچی نشد که نشد . تازه دلمم سوخت و با این مرتیکه الدنگ که واقعا هشت قد و دراز هم بود ازدواج کردم . کیرش هم مثل قد خودش دراز و لاغر بود . بدهی ها رو که بخشید هیچ همون موقع چند تا خونه و زمین توی شهر و اطراف رو به اسم من کرد که بعد ها که به سن قانونی رسیدم مالکیت کاملش نصیبم شد . این قلی خان ما از همون اول عیاش بود و سفر های خارجه زیاد داشت . ظاهرا عادت کرده بود به این جور زندگی . کسی که پونزده سال قبل از ازدواجشو توی عشق و حال باشه نمیشه ازش انتظار داشت که بعد از ازدواجو هم به همین صورت سپری کنه . اون چند سال اول رو هم هر سال یه بچه راه مینداختیم . از دومی به بعدشو به امید دختر ولی حیف حیف که همه شون زدن و پسر از آب در اومدن . یکی از یکی وروجک تر . اون قدر شیطون بودند که گاهی وقتا از نگاهاشون می ترسیدم . در هر حال همه می گفتند یه مردی که با پونزده شونزده سال اختلاف سنی با یه دختر ازدواج می کنه زن خوشگلش مال مردمه . راستش  وقتی که شوهرم ولم کرد و رفت توی امریکا موند من سی و شش سالم بود . وقتی  به روزای اول ازدواجم فکر می کردم و به این فکر می کردم که با یک مرد سی سا له ازدواج کردم و حالا که سی و شش سالم شده احساس جوانی می کنم اونو زیاد پیر احساس نمی کردم . ولی من اون موقع چهارده سالم بود و قتی هم که به سن قانونی کاغذی رسیدم چهار تا پسر داشتم . کاش تو امریکا ی پیشرفته زندگی می کردم و در دبیرستانهای اونجا که به پسرا و دخترا تمرین جنده بازی  و اصول سکس بهداشتی رو یاد می دادن درس می خوندم . اصلا این ازدواج دیگه چی بود . گناه کبیره ای بود که انداختن گردن ما . اصلا از من می شنوی باید کاری کنند که تخمدون این زنا تا سن هیجده بارور نشه . من که فکر می کنم اگه بچه هایی باشن که از مادرای زیر سال دنیا بیان همه  میشن غیر قانونی . به اینا نباید اصلا پاسپورت بین المللی داد .یا بهتر بگم ویزا و خروجی داد . حالا بگذریم . این شوهر نسناس من اون جوری که دوست داشتم بهم نمی رسید . چقدر دلم می خواست بیشتر با هم سکس داشته باشیم . ولی این کیر درازش همیشه یه مقدارش بیرون می موند ولی من دوست داشتم کلفت تر باشه تا بیشتر بهم حال بده . در هر حال من موندم و اسحاق واحسان   و افشین و اشکان . بازم جای شکرش باقی بود که این پسرام همه به من رفتند . خوشگل و خوش تیپ با کلی دوست دختر . همش آرزو می کردم که کار دست خودشون ندن و یه جنده خانومو عروس ما نکنن که به طمع پول و ثروت پاشو توی خونه ما باز کنه . شوهرم اهل منقل و وافور و تریاک و این بند و بساط ها هم بود . خیلی ها به من می گفتند که افرا جان تو هم برو دنبال عشق و حالت و کیف کن و اگه بری زیر کیر یه مرد دیگه  مزه کیر شوهرت واست کم میشه و اون حس حسادتو دیگه نداری . ولی من قبول نکردم و گفتم ما از این کارا در خونواده مون نکردیم . تازه اگه ما رو بگیرن میگن زن شوهر داره . آخ که کیرنداشته ام توی کون همچین شوهری بیاد . هر چند خیلی متجدد مآبانه می گشتم و خیلی هم آلامد کار می کردم . این پسرا و مردای محل هم که همش با اون چشم چرونی هاشون داشتن منومی خوردن . بار ها دلم هری ریخت پایین و روی کسمو داغ کرد ولی هر باری فکرمو می بردم جای دیگه .. حالا این عوضی از امریکا واسم پیام داده که هرچی که بهت بخشیدم از شیر مادرهم حلال ترت .  من باید چیکار می کردم . اصلا حرف طلاق رو هم نزد و منم دلم نمی خواست زیر بار این ننگ برم . بذار اسمش رو من بمونه . قلی  خان .. . پسرامو هم به یه سر انجامی داشتم می رسوندم . اسحاق و احسان که  در یه دانشگاه توی همین کرج داشتند مهندسی می خوندند و افشین و اشکان یعنی پسرای سوم و چهارم منم که تهران پزشکی می خوندند .. نمی دونستم چیکار کنم شوهرم رفته بود .همون که ریختشو نمی دیدم  واسم یه دنیا ارزش داشت . فکر کرد داغ به دل یخ میذاره . ولی جواب کسمو چی می دادم . هرشب که می رفتم رختخواب گریه می کرد و ازم کیر می خواست . … ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها