داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

فرشته زن جنده من و سفر به روستای پدری

سلام به همه دوستان عزیز اولین تجربه داستان نویسی من هست امیدوارم کم و کاستی ها رو به بزرگی خودتون ببخشید
تابستان امسال من و همسرم تصمیم گرفتیم بریم مسافرت و از اونجایی که وضع مالی ما هم مثل اکثر مردم فوق العاده خرابه برای صرفه جویی در هزینه ها و اینکه پول سوییت و غذا ندیم به عنوان مقصد روستای پدری من که فوق العاده خوش آب و هوا و سر سبزه رو انتخاب کردیم خانواده پدر بزرگ من کلا همشون ساکن همون روستا بودن ولی به مرور زمان هر کدوم به یک شهری مهاجرت کردن و الان فقط یکی دو تا از اقوام نزدیکمون بیشتر اونجا نموندن که یکیشون پسر عموی پدر من هست یه مرد شصت و خورده ای ساله با قد و هیکل فوق العاده درشت و چهار شونه و پوست سیاه و زمخت که اسمش غلامعلی هست و چندتا دختر پسر بزرگ داره که همشون ازدواج کردن و هر کدوم یه شهری ساکن شدن فقط یک پسره ۱۵ ساله تو خونه داره که همونجا باهاشون زندگی می‌کنه من به پسر عمو پدرم چون سنش زیاده از قدیم میگفتم عمو و به زنش هم میگفتم زن عمو یه خانوم تقریبا همسن خود عمو که جدیدا بینایی چشمش فوق العاده کم شده جوری که تقریبا هیچی نمی‌بینه خلاصه ما عازم شدیم و رفتیم به سمت روستا از قدیم خونشون تو خاطرم بود ولی یه کم پرس‌وجو هم کردم تا مطمعن بشم که اشتباه خونه کس دیگه ای نریم مهمترین چیزی که در همون ابتدا ورودمون به روستا متوجه شدم نگاه های هیز مردها و پسرهای روستایی به زنم فرشته بود که اون روز یه لگ خیلی چسب خاکستری روشن با یک بلوز آستین بلند ولی فوق العاده جذب و نازک پوشیده بود که سینه های گنده اش در حال جر دادن لباسش بود و اگه یکم دقت میکردی تو آفتاب چاک سینه های تپلش از زیر لباس معلوم بود و سوتین مشکیش هم کاملا دیده میشد لگش هم واقعا جذب بود و تپلی کسش قشنگ مشخص بود البته از خط شورتش هم که واضح دیده میشد نباید گذشت من کلا رو لباس و حجاب فرشته حساس نبودم ولی تو اون محیط واقعا احساس معذب بودن بهم دست داده بود به فرشته گفتم کاش یه لباس مناسب میپوشیدی که جواب داد لباسم کاملا پوشیده است و اومدیم مسافرت و سفر زهرمون نکن و این حرفا منم دیگه بیخیال شدم رسیدیم خونه عمو و اونا هم به گرمی از ما استقبال کردن واقعا آدم های مهربون و خونگرمی بودن ولی حتی متوجه نگاه های سنگین عمو و پسرش هم به فرشته شدم خدا رو شکر زن عمو چیزی نمی‌دید وگرنه حتما شاکی میشد چون خیلی سنتی و مذهبی بودن من ۳۸ ساله و فرشته ۳۶ سالش هست و اختلاف سنی زیادی با پسر عمو که اسمش علی بود داشتیم واسه همین بنظرمون بچه بود و خب عمو هم که سنش زیاد بود واسه همین لباس های خیلی پوشیده برنداشته بودیم واسه فرشته ولی حالا با نگاه های هیزشون مواجه شده بودم و کاری از دستم بر نمیومد واسه همین تصمیم گرفتم بزنم در بی‌خیالی و حرص نخورم چون راه تقریبا زیادی اومده بودیم و خسته بودیم و روستایی هم معمولا زود میخوابن اون روز نرسیدیم جای خاصی بریم و همینجوری گذشت فقط تنها چیزی که بود نگاه های شهوانی عمو و علی به فرشته بود که از هر فرصتی واسه دید زدنش استفاده میکردن نمی‌دونم چرا بعد چند ساعت موضوع واسم لذت بخش شده بود یعنی به جای اینکه حرص بخورم از دیدن نگاه های هیزشون به اندام سکسی زنم حشری میشدم مخصوصا یک صحنه که فرشته بخاطر خم و راست شدن زیاد واسه جمع کردن سفره لباسش یه مقداری رفته بود بالا جوری که مقداری از کمر و پهلوهاش و حتی شرت مشکیش هم دیده میشد و وقتی روی زمین میشست دیگه شلوارش کاملا میومد پایین و قسمت نسبتا زیادی از شرت مشکیش که با سفیدی بدنش تضاد خاصی درست کرده بود دیده میشد البته فرشته کلا در قید حجاب نبود و خیلی راحت بود و چون اونجا هم به نظر خودش یه پیرمرد و یه بچه بودن دیگه اصلا حواسش به لباسش نبود خلاصه شب جای مارو تو اتاق انداختن و ما هم خوابیدیم ولی من خیلی حشری بودم نمیتونستم بخوابم واسه همین شروع کردم به مالیدن فرشته و اون هم مثل همیشه که پای سکس بود دست انداخت و کیر منو گرفت شروع کرد مالیدن من به قدری حشری بودم که در عرض چند دقیقه در حالی که زنم کیرم میمالید ارضا شدم واسه اولین بار بود که همچین اتفاقی میوفتاد فرشته با تعجب نگام کرد و پرسید
+ارضا شدی؟
-اره…
+چقدر زود
-خیلی حشری بودم
+چرا اونوقت؟
-نمیدونم بخدا
+می‌دونی ولی نمیخوای بگی
-نه بخدا آخه جز تو کسی اینجا نیست که بخوام از دیدنش حشری بشم
+منم می‌دونم واسه یه چیز دیگه حشری شدی
-واسه چی مثلا؟
+حالا بماند ولی فکر نکن من خرم نمی‌فهمم
-خب بگو واسه چی
+ولش کن اگه دوست داشتی خودت میگفتی
-ای بابا ذهنم درگیر نکن دیگه عشقم بگو
+واسه همون که خودت می‌دونی
-ای بابا ولش کن اصلا
+باشه خوب بخوابی عزیزم
صبح نمی‌دونم ساعت چند بود که عمو در اتاق و زد و من هم بیدار شدم گفت یه دکتر تو شهر به هزار مکافات با پارتی بازی واسه چشم زن عمو وقت داده امروز فقط باید برن بشینن تا بین مریض ویزیتش کنه از من عذر خواهی کرد و گفت علی میمونه که شما تنها نباشین و خودشون هم خیلی سریع بر میگردن و گفت از طرفش حتما از فرشته هم عذر خواهی کنم فرشته هم بیدار شده بود منم قضیه رو بهش گفتم و دوباره خوابیدیم نمی‌دونم چقدر خوابیدیم بعدش ولی وقتی بیدار شدم دیدم فرشته نیست خواستم برم بیرون که یک دفعه فرشته رو دیدم یک شلوار مشکی پوشیده بود که قسمت کونش خیلی جذب بود و چون خیلی کش اومده بود شرت نارنجیش هم کاملا از زیرش مشخص بود یه تاپ هم پوشیده بود که دقیقا تا وسط نافش بود اینجوری حدودا چند انگشت از کمر و شکمش لخت بود و بند سوتین نارنجیش هم کاملا دیده میشد با دیدن این صحنه و تصور اینکه علی داره زنم رو اینجوری میبینه بلافاصله کیرم راست شد آروم درو بستم و از تو سوراخ کلید نگاه کردم فقط زنم می‌دیدم که پشتش به من بود فرشته همونجا نشست رو زمین علی هم بعد چند ثانیه با یک سینی چای و یک سینی صبحانه اومد و گفت پسر عمو هم بیدار کنین بیاد صبحونه بخوره که فرشته گفت خیلی خسته است بزار بخوابه خلاصه صبحانه خوردن و یکم هم صحبت کردن و موقع جمع کردن فرشته گفت تو بشین من جمع میکنم اوه اوه موقعی که خم میشد کاملا چاک سینه های گنده اش مشخص میشد و کونش هم چون پهنتر میشد دیگه شلوار کاملا کش میومد حتی سفیدی قسمتی از کونش که شرت نپوشونده بود هم دیده میشد علی دیگه عملا داشت یا چشماش زنم حامله میکرد و اصلا واسش مهم نبود که فرشته مچش بگیره فرشته هم که اصلا واسش مهم نبود موقع دستمال کردن سفره حالت داگی پشت به علی مشغول کار شد و من قشنگ چشمهای علی که داشت از حدقه بیرون میزد رو می‌دیدم جالب بود فرشته انگار از عمد به کمرش یه مقدار بیشتر قوص داده بود خلاصه سفره رو جمع کرد و اومد نشست پیش علی یه کم صحبت کردن وسط حرفا زنم گفت از دیروز که تو راه بودیم خیلی کمرش درد می‌کنه که علی فورا گفت میخواین روغن زرد بیارم بمالین روش خیلی سریع درد از بین می‌بره فرشته هم گفت آره عزیزم اگه بیاری خیلی خوب میشه دردش امونم بریده خلاصه علی رفت و بعد چند دقیقه با یک ظرف و چندتا پلاستیک فریزر برگشت فرشته همونجا جلو علی تاپش تا زیر سینه هاشو کشید بالا شروع کرد مالیدن روغن زرد به کمرش علی دیگه داشت به جنون می‌رسید دیدن بدن لخت زنم که مثل برف سفید بود داشت دیوونش میکرد علی یه دفعه با صدای ارزون گفت فرشته خانوم باید قشنگ ماساژش بدین که جذب بشه اینجوری فایده نداره فرشته هم گفت آخه راه دستم نیست علی گفت میخواین پسر عمو بیدار کنین واستون بماله فرشته گفت راست میگی دیگه ظهر شد بزار بیدارش کنم روغن و پلاستیک ها رو برداشت اومد سمت اتاق من سریع رفتم تو جام خوابیدم فرشته درو باز کرد اومد آروم صدام کرد دید بیدار نمیشم تکونم داد با حالت خواب آلودگی گفتم هوم؟گفت پاشو ظهر شد دیگه گفتم بزار نیم ساعت دیگه بخوابم گفت پاشو کمرم درد می‌کنه علی روغن زرد آورده بمال واسم گفتم بزار بخوابم دیگه اذیت نکن گفت خب من به علی بگم واسم بماله؟منم گفتم هووم بگو فقط بزار نیم ساعت دیگه بخوابم تمام مدت من پشتم بهش بود و اصلا نمیدیدمش اون هم بلند شد رفت در هم بست من سریع پا شدم رفتم نگاه کردم دیدم اوه اوه زنم در حالی که تاپش تا زیر سینه هاش کشیده شده بالا با اون کون سکسی و گنده اش جلو علی وایستاده بهش گفت علی جان زحمت خودت پسر عموی عزیزت همچنان بیدار نمیشه خودت واسم بمال برق شادی تو چشمای علی مشخص بود با دست و پاچگی گفت چشم فرشته خانوم زنم هم یه کناره برداشت انداخت رو زمین جلوش دمر دراز کشید علی قشنگ لرزش دستاش مشخص بود تا دستش خورد به پوست سفید زنم یکدفعه فرشته گفت عزیزم چرا اینقدر دستات یخه؟علی هم به تته پته افتاد گفت من همیشه دستام سرده دیدن دست های سیاه علی که روی پوست سفید زنم کشیده میشد بدجوری حشریم کرده بود همینجوری که علی گودی کمر فرشته رو با روغن زرد ماساژ میداد زنم بهش گفت یه کم برو پایینتر مهره پایین کمرم خیلی درد می‌کنه علی با ترس و لرز دستش برد پایین دیگه دستش کامل جای کش شلوارش بود فرشته یکدفعه گفت علی جان من لباس زیاد نیاوردم حواست باشه شلوارم چرب نشه علی هم که رو ابرا بود گفت چشم فرشته خانوم بعد یه کم مالیدن فرشته گفت علی جان یه کم برو پایینتر که علی گفت آخه میترسم شلوارتون روغنی بشه فرشته هم با یه عشوه خاصی گفت خوب شلوارم بکش پایین عزیزم علی نا خودآگاه یه نگاه به طرف در اتاق انداخت بعد با یک انگشت آروم کش شلوار زنم بلند کرد و سعی کرد بکشه پایین ولی چون کونش خیلی بزرگ بود نمیتونست فرشته که متوجه موضوع شد کونش داد بالا ولی باز هم نمیتونست بعد چندبار تلاش فرشته با حالت شوخی و خنده گفت بچه مگه صبحونه نخوردی یه کم محکم بکش دیگه علی هم که انگار بهش بر خورده بود یکدفعه با زور زیاد کش شلوار کشید به سمت پایین جوری که عملا شلوار تا زیر قاچ کون زنم رفت پایین اوه اوه چه صحنه ای بود من از شدت لذت همونجا ابم اومد کون گنده زن گوشتیم جلو یه پسر روستایی حشری بود و فقط شرت نارنجیش که اونو پوشونده بود فرشته یه لحظه دست انداخت به کش شلوارش که بکشه بالاتر ولی نمی‌دونم چرا پشیمون شد و بالا نکشید علی دیگه قشنگ رو ابرا بود حشر از چشماش می‌بارید دیگه کل کمر و پهلوهای زنم میمالید بعد چند دقیقه فرشته گفت علی جان یه کم برو پایینتر عزیزم علی هم که دیگه کیرش به جای مغزش فرمان میداد آروم انگشتاش فرستاد زیر کش شرت و دیگه محرز دستش رسیده بود به چاک کون زنم فرشته به شدت حشری شده بود اینو از صدای لرزونش فهمیدم با صدای خفه گفت پایینتر.‌…علی هم بدون معطلی دستش کامل فرستاد زیر شرت زنم عملا داشت لای کون گنده زنم میمالید بعد چند دقیقه خودش آروم دو طرف شرت فرشته گرفت و تا وسط کونش کشید پایین فرشته تا اومد اعتراض بکنه علی ول کرد و فرشته هم دیگه چیزی نگفت علی دیگه کل کون زنم چرب کرده بود یکدفعه فرشته گفت دیگه قرار نشد پسر بدی بشی ها فهمیدم علی به سوراخ کونش دست زده اوه اوه فرشته فوق العاده رو کونش حساس بود اگه یکم با سوراخش بازی میکردی دیگه هر جایی بود فقط می‌گفت جرم بده علی با ترس گفت ببخشید فرشته خانوم زنم هم با خنده و شوخی گفت بخشیدم ولی دیگه کارهای بد بد نکن علی هم سریع گفت چشم و واسه اینکه طبیعی کنه دوباره اومد سراغ کمرش بعد چند دقیقه فرشته گفت اینجوری که کنار من نشستی اذیتی بیا بشین رو پام عزیزم راحت باشی عزیزم علی هم از خدا خواسته سریع نشست دقیقا وسط رون های گوشتی زنم و شروع کرد مالیدن کیر سیخش کاملا مشخص بود یه دفعه دست انداخت کیرش کشید بیرون خدای من چی میدیدم یه کیر سیاه حداقل ۲۵ سانت بود به قطر یک تافت متوسط کیر خر بود واقعا علی با یک دست ماساژ میداد با یک دست کیرش میمالید انگار فرشته متوجه شده بود بهش گفت علی جون روغن رو دستت پاک کن بیا یه کم شونه هام هم ماساژ بده علی فوری گفت با چی پاک کنم فرشته هم که دیگه مغزش کار نمیکرد گفت شرت من که چرب شد با شرتم تمیز کن علی هم شروع کرد مالیدن دستاش رو شرت زنم خوب که روغن ها رو پاک کرد همون‌جوری خم شد روش رفت سراغ شونه های زنم دیگه محرز داشت کیرش میمالید لای قاچ کون زنم فرشته هم متوجه شده بود ولی چیزی نمی‌گفت تا اینکه علی دیگه زد به سیم آخر و آروم کیرش از بغل شرت زنم زد کرد و مستقیم شروع کرد مالیدن لای قاچ کونش چند ثانیه بعد از اینکه کیرش خورد به کون زنم یکدفعه افتاد روی فرشته و با چندتا تکون آبش اومد فرشته با خنده گفت ای پسره ی بی جنبه آخر هم کار خودت کردی خجالت نمیکشی؟پسر اینقدر بی جنبه؟علی سریع بلند شد شروع کرد به عذر خواهی و غلط کردم فرشته هم شلوارش کشید بالا پا شد نشست تا چشمش به کیر سیاه و گنده علی افتاد چشماش گرد شد گفت علییییییی؟خاک تو سرم این چیه؟؟؟علی هم سریع کیرش کرد تو شلوارشو پا شد رفت فرشته در حالی که خنده رو لبش بود چندتا پلاستیک گذاشت رو کمرش و اومد سمت اتاق من سریع رفتم خودم زدم به خواب
فرشته وارد اتاق شد تعجب کردم نرفت خودش بشوره همون‌جوری با ابکیر های لای قاچ کونش اومد پیش من منو صدا کرد بیدار شدم مثلا تازه از خواب پا شدم ساعت پرسیدم و گفتم از کی بیداری اون هم گفت دو ساعتی میشه از کمرش پرسیدم گفت خودش روغن زده گفتم مگه نگفتی به علی میگی ؟فرشته چشماش ریز کرد گفت
+همینم مونده دیگه
-پس چیکار کردی؟
+خودم مالیدم
-بهتری؟
+اره خیلی
-قربونت بشم
+من از دیشب هنوز حشریم ها نمیخوای زنتو بکنی؟
-جون کیر میخوای؟
+هیییس آروم دیوونه علی خونه است
-باشه خب
+باشه خب؟
-اره
+یعنی اشکالی نداره علی بفهمه زنت کیر میخواد
-چه اشکالی داره
+خاک تو سر بیغیرتت
-جووون
+عهههه؟میگم بی‌غیرت خوشت میاد !
-اوووف آره بیغیرتتم
+اگه نبودی که…
-که چی؟
+کس کش فکر کردی من نفهمیدم دیشب چرا اینقدر حشری بودی؟
-جووون کس کشتم
+خاک تو سرت کنن بی‌غیرت سیب زمینی
-جووون
+راست کردی ؟؟؟؟
-ارررره عشقم واسه تو راست کردم
+واسه من یا بیغیرتیت کس کش؟
-جووون جفتش
+خاک تو سرت تو باید شوهر میکردی
-اووووف
+زهر مار
-کیرمو بمال
+چیه میخوای آب بیغیرتیت بیاد؟
-اوووف آره من بیغیرتتم
+کس کش بی‌غیرت
-جوون بمال
+دوست داری بقیه زنتو دید بزنن؟
-اوووف آره
+دوست داری کس و کون گوشتی و سفید زنت میبینن؟
-اررررره
+واقعا بیغیرتی
-اررررره هستم
+شورت منو بپوش بی‌غیرت تو باید لباس زنانه بپوشی
-میپوشم
فرشته شلوارش کشید پایین سریع شرتش درآورد بی اختیار گرفتم جلو صورتم
+جووون دوست داری؟
-ارع عاشق بوی کستم
+بکن تو دهنت کس کش
-چرا اینقدر خیسه؟
+آب کس زن جندته
-جوووون
+دوست داری ابکیر بقیه رو از رو شرت زنت لیس بزنی
-اووووف
+بکن تو دهنت فکر کن آب کیر بکن زنته کس کش
من از حرفهای فرشته واسه بار دوم ارضا شدم اون هم یک لب از من گرفت گفتم بریم صبحونه گفت من خوردم بریم تو بخور بعد هم شلوارش بدون شرت پوشید و رفتیم بیرون علی تا منو دید سرش انداخت پایین سلام کرد ولی از هر فرصتی واسه دید زدن زنم استفاده میکرد فرشته هم کامل بدنش نمایش میداد من در حال خوردن صبحانه بودم که صدای در اومد دوست علی بود همسن خودش وقتی فهمید مهمون دارن میخواست بره که فرشته گفت بگو بیاد خجالت نکشه دوست علی که اسمش حسن بود تا چشمم به زنم خورد هنگ کرد طفلک داشت سکته میکرد علی و دوستش تو حیاط بودن که فرشته گفت من برم حیاطشون ببینم گفتم برو عزیزم تا رفت منم دویدم پشت پنجره از گوشه پرده زدم کنار و نگاه میکردم زنم داشت با بچه ها صحبت میکرد اونا هم قفل اندام سکسی فرشته بودن یکدفعه فرشته به علی گفت علی جون این دوستت با چشماش داره منو میخوره خوبه شوهر دارم وگرنه چیکار میکرد علی هم که روش باز شده بود گفت فرشته خانوم میشه یه حالی هم به دوستم بدین؟فرشته با تعجب گفت واا علی این چه حرفیه خجالت بکش شوهرم تو خونه است ها یکدفعه حسن از پشت چسبید به زنم و شروع کرد مالیدن کیرش به کون زنم و با دستاش هم سینه های گنده زنم میمالید فرشته یک دفعه گفت خاک تو سرم نکن یکی میبینه بد بخت میشیم حسن گفت خاله اذیت نکن بزار منم حال کنم دیگه فرشته که در حال مقاومت الکی بود گفت چقدر پر رویی تو بچه بعد به علی گفت حواست باشه شوهرم نیاد من ببینم چه خاکی با این بچه باید به سرم بریزم بعد رفت چسبید به دیوار به حسن گفت فقط زود کارتو بکن شوهرم ببینه بیچاره شدم حسن هم انگار دنیا رو بهش داده بودن مثل وحشیا زنم میمالید فرشته هم باهاش همراهی میکرد بلاخره حسن کیرش در آورد کیر اون هم خیلی بزرگ و سیاه بود حتی یه کم از کیر علی هم بزرگتر زنم تا چشمش به کیرش افتاد یا تعجب گفت یا خدا شما چرا اینقدر چیزاتون گنده است بعد در حالی که دستاش به دیوار زده بود کونش قمبل کرد گفت بدو بچه تا شوهرم ندیده بیچاره نشدم حسن هم کیرش از روی شلوار میمالید لای قاچ کون زنم فرشته خودش شلوارش ‌تا زیر کونش کشید پایین گفت بزار لای پام زودتر بیاد حسن هم کیرش فرستاد لای پای زنم بعد چندتا تلمبه آبش اومد همه اش ریخت لای پاش فرشته هم شلوارش کشید بالا و به علی گفت شما دو تا فعلا نیاین داخل خودم صداتون میکنم بعد اومد سمت خونه منم سریع رفتم سر سفره فرشته چشماش به شدت خمار بود رفت تو اتاق گفت صبحونه خوردی بیا منم سریع تموم کردم رفتم تو اتاق دیدم شلوارش در آورده داره با کسش بازی می‌کنه بهش گفتم جوون چقدر حشری شدی تو آب و هوای روستا حسابی بهت ساخته فرشته گفت از دیشب که قرار بود سکس کنیم اونجوری شد امروز صبحم اینجوری الان جرم بده که بدجوری داغ کردم دیگه یه کاری دستت میدم بهش گفتم بچه ها نیان که گفت نه دارن بازی میکنن فعلا نمیان منم شلوارم در آوردم و یه سکس جانانه کردیم جوری که بلاخره فرشته هم ارضا شد دیگه تا شب زنم همینجوری جلو بچه ها قر میداد و اونا هم حسابی دیدش میزدن شب هم بلاخره عمو و زن عمو اومدن و گفتن واسه پسفردا نوبت عمل داده گفته باید اورژانسی عمل بشه روز بعد که بیدار شدیم عمو گفت بیاین امروز بریم اطراف جاهای دیدنی بهتون نشون بدم خلاصه قرار شد من و عمو و فرشته بریم علی هم بمونه هوای زن عمو داشته باشه چون یه چیزی دکتر بهش داده بود واسه قبل عمل که دیگه همون بگذره بینایی که داشت هم از بین رفته بود من و زنم و عمو با موتور ۳ تایی راه افتادیم زنم یک شلوار جین آبی روشن خیلی تنگ پوشیده بود با یک پیراهن جین که کل کس و کونش بیرون بود و راحت دیده میشد از بس کوتاه بود تو روستا که می‌رفتیم همه نگاهشون به ما بود حق هم داشتن چون تا حالا همچین سوپر دافی از نزدیک ندیده بودن خلاصه رسیدیم نزدیک یک چشمه که دورش پر دار و درخت بود چون هوا هم یخورده گرم بود فرشته رفت داخل آب یکم آب تنی کنه خدای من وقتی اومد بیرون فهمیدم چه اتفاقی افتاده لباس های سفیدش چون خیس شده بود کاملا بی رنگ شده بودن و شرت و سوتین بنفش زیرش کاملا مشخص بود دقیقا عین جنده های فیلم پورن شده بود شلوارش هم چون سنگین شده بود یکم اومده بود پایین و مقدار زیادی از شرتش دیده میشد عمو رو یک تخته سنگ نشسته بود و داشت با تمام قوا زنم دید میزد منم که حشری شده بودم گفتم بزار من نباشم تا کجا جلو می‌ره واسه همین گفتم من برم یه زیر انداز بیارم پهن کنیم عمو هم سریع استقبال کرد منم موتور برداشتم رفتم یه کم که دور شدم موتور خاموش کردم دستم گرفتم راه افتادم سمت چشمه پشت درخت ها من نسبتا تو ارتفاع بودم یعنی اونها اصلا منو نمیدیدن ولی من کاملا بهشون دید داشتم دیدم عمو همچنان رو سخره نشسته و داره زنم دید میزنه یکدفعه فرشته گفت عمو جان شما هم بیاین داخل اب که عمو گفت لباسهای خیس میشه خوشم نمیاد فرشته گفت خوب لباستون در بیارین که عمو گفت شوهرت ناراحت نمیشه ببینه من با زنش تو ابم اونم فقط با یک شرت فرشته گفت نه بابا اصلا اهل این چیزا نیست اون طفلک خیالتون راحت خلاصه عمو هم لباسش در آورد فقط یک شرت پاش بود کیرش کاملا راست شده بود تو عمرم همچین کیری ندیده بودم خیلی خیلی بزرگ بود با سن بالاش اندامش عضلانی بود قدش شاید بالای ۱۹۵ بود با پوست فوق العاده سیاه دقیقا عین پورن استار های سیاه پوست خلاصه عمو هم رفت تو آب فرشته به شوخی یکم روش آب ریخت عمو هم جواب داد دیگه اینقدر ادامه دادن که یکجا عمو فرشته گرفته در حالی که بغلش کرده بود با خودش برد زیر آب چند ثانیه نگه داشت عمق زیاد نبود تقریبا تا گردن زنم بود و حدودا تا نرسیده به سینه عمو وقتی از زیر آب در اومد فرشته با یک حالت بچگونه گفت عمو خیلی بدی داشتی خفم میکردی عمو هم بحساب برای اینکه از دلش در بیاره از پشت بغلش کرد در حالی که دستاش دور سینه هاشو حلقه کرده بود سرش بوسید گفت حواسم بود عمو جان اصلا میخوای همینجوری از پشت بگیرمت نیوفتی فرشته هم گفت آره خیلی بد ترسیدم هوامو داشته باشین عمو قشنگ کیرش چسبوندم بود کمر زنم دستش هم زیر سینه های گنده اش بود احساس کردم فرشته داره یکاری می‌کنه حس کردم شلوارش داره می‌کشه پایین بعد چند لحظه عمو یواش یواش داشت می‌رفت پایین تر جوری که انگار کیرش با کون زنم تنظیم کنه بله حدسم درست بود فرشته شلوارش کشیده بود پایین و عمو هم کیرش گذاشته بود لای پاهای گوشتی زنم دیگه محرز داشت لاپایی میزد که بعد چند دقیقه فرشته رو محکم به خودش فشار داد و ارضا شد فرشته گفت عمو بریم بیرون دیگه بسه وقتی اومدم بیرون زنم شلوارش تا نصف کونش پایین بود و کیر عمو هم خوابیده بود تقریبا ولی باز هم اندازه بزرگش مشخص بود من هم با سر و صدا خودم رسوندم گفتم موتور وسط راه خاموش شد منم دستم گرفتم آوردم عمو که دید من هیچ اعتراضی به خیس بودن و لخت بودنش ندارم دیگه با همون شرت اومد و یه نگاه به موتور کرد و با اولین استارت روشنش کرد منم خودم زدم به کوچه علی چپ که انگار نفهمیدم چی شده بود جالب بود زنم عین جنده ها با همون حالت که شلوارش تا نصف کونش پایین بود وایستاده بود و نگاه میکرد خلاصه یکم نشستیم و برگشتیم سمت خونه تا رسیدیم رفتیم تو اتاق من شلوار زنم کشیدم پایین و شروع کردم به لیسیدن کسش خب که خیس شد کیرم درآوردم با چهارتا تلمبه ابم اومد و همش ریختم داخل کاملا مشخص بود فرشته بخاطر ارضا نشدن عصبیه
(اگه بالای ۵۰۰ تا لایک بگیره ادامه میدم)

نوشته: شوهر فرشته خانوم

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها