داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

تجاوز وحشتناک ترین واقعه در این عالم

از من بپرسن وحشتناک ترین واقعه در این عالم چیه میگم تجاوز
اگه بپرسند ترسناک ترین چیز چیه میگم چیزه کلفت در صاحبی قسی القلب
و بپرسند دردناک ترین چیز چیه بازم میگم همون لعنتی.(ک…)
بپرسن بیشتر از گرگو پلنگو شیر از چی میترسی بازم میگم از اون آن هنگامی که به داخل رود(به لحن ترجمه قرآنی)
داستانم بیشتر جنبه آموزندگی و توصیه ای داره
و در آخر چند توصیه به همتیپ های خودم.
همین الان که دهم ماه رمضان ۹۸ هست کمی اونطرف تر از خونمون یه زمین خالی هست که بزرگه کنارشم خیابون هست
رفتم آتیش روشن کنم تا ذغالشو بیارم برا مادر بزرگم که پاهاش درد میکنه بذاره زیر کرسی
ما تو یه شهرستان کوچک .سرد سیر زندگی میکنیم
همسایه ها اذیت میشدن از دود آتیش که تو حیاط خونه روشن میکردیم
بخاطر این رفتم اونجا روشن کنم
ساعت چهارصبح بود بعده سحری خوردن رفتم روشن کنم
روز روم نمیشه رفتو آمد زیاده.
یه ماشین پژو دو نفر حدود ۳۵ ساله تا منو دیدن با اون موها و چهره دخترونه
موهای پرپشت و بلند
و چهره خوشگل که کاش نبود این لعنتی .چقد کار دستم داده
کاش منم زشت بودم.
خلاصه نگه داشتن نمیدونستن اول از کجا شروع کنن و چی بگن.
چند ثانیه ای همینجور گذشت
هنسفری رو برداشتم از گوشم آهنگ سبد سبد ابی رو داشتم گوش میکردم
به همدیگه نگاه میکردن و یه چیزایی بین شون ردو بدل میشد.
اخه قیافه منم مغرورانه ست.زیاد جرات نمیکردن
خلاصه اونی که طرف شاگرد نشسته بود پرسید تو کی هستی؟؟؟
+ممممنننن ؟؟؟؟
با تپوتپ و ترس گفتم منننن مممنم دیگه.( ندونستم چی بگم از ترسم)
اخه قیافشون خیلی خطری بود.
شک نداشتم میخواستن به زور سوارم کنن ببرن.
فکر کردن مسافرم سردم شده یا از خونه فرار کردم
-اینجا چیکار میکنی ؟
+ذغال درست میکنم برا مادر بزرگم.
-برای چی؟
+بذاره زیر کرسی
-خونتون کجاست؟
ککککککمی اونطرف تر.
یکمی اینطرف اونطرف نگاه کرد
منم آماده بودم که تا دره ماشینو باز کنه فرار کنم.
خلاصه شانس اوردم یکی داشت میومد فکر کنم از نماز جماعت از مسجد میومد.آخه اذان صبح شده بود.
شک نداشتم اون نبود به زور میتپوندنم تو ماشین
با این تیپو قیافه ای که اونا میدیدن و شما فقط میشنوید)
خلاصه رفتن.
منم پلاکشونو زود نوشتم تو گوشیم
(یه توصیه داداشی… اگه اینجور موارد مشکوکی دیدید حتمن اینکارو بکنید خیلی به درد میخوره.مثل من زرنگ باشید.و کراگاه بازی دربیارید.خخخ.بگذریم)
بعد از ده دقیقه که هنوز هوا تاریک بود و هییییچکی هم نبود تو اون اطراف
دیدم یه ماشین شاستی بلند ترمز زد کنارم.
شیشه رو داد پایین
کمی براندازم کرد.
کمی از اونا با کلاس تر بنظر میومد.
سلام کرد.
+سلام
(بجه ها با ج. یادتون باشه مثبت ها منم .منفی ها اون عوضیای اشک.که میخوان بچه مردمو ببرن تجاوز زوری بکنن.غلط که نکرده حالا خوشگله.مگه بناست هر کی حالا یه وجاهتی داشت بهش دست درازی بکنید آشغالا)
خلاصه…
_اینجا چیکار میکنی؟
+میبینید دیگه دارم آتیش روشن میکنم.
کمی جدی تر حرف زدم.
چون کاملا معلوم بود اون دو نفر اینو فرستادن.
یا چون خودشون جرات نکردن
یا گفتن ماشین فلان دوستمونو بفرستیم شاید با این بهتر تا کنه.
_خندیدن کرد بقول افغانیا بعد پرسید آتیش برا چته؟؟
کمی گازویل ریختم رو آتیش که داخل بطری نوشابه خانوادگی بود.با سوراخ کوچیک رو درش
+برا مادر بزرگم
چیکار کنه؟؟
+بذاره زیر کرسی.
_کرسی یا کورست؟؟؟

بی ادببببب.
اینم باز همون سوالو پرسید
_خونتون کجاست؟؟؟
با این سوالی که دوبار در یک شب تکرار شده بود بیشتر ترس ورم داشت
کمی پایین تر.
خواستم دروغکی بگم مثلا اونجا
دیدم معلومه که دروغه چون درش بسته بود.
کاری داشتید؟؟؟
یچی گفت متوجه نشدم
پرسیدم چی
خندیدو گفت هیچی
نا گفته نماند هر سه چهره این دو ماشین برام نا آشنا بود‌ن.مال اطراف بودن احتمالا.
خلاصه اینم اینور اونورش نگاه کرد
شکر خدا .خدا انگار اینسری کمک کارم بود
(یه سال پیش اگه یکی رو میفرستاد اون بلای وحشتناک به سرم نمیومد.با بغض نوشتم این داخل پرانتزو)
خلاصه سره عزیزای دلمو به درد نیارم دیدیم هر دومون که یکی داره میاد.
منی که ترس کل وجودمو در اون جای خلوت برداشته بود.
انگار یه روحی بهم دمیده شد
اینم رفت.
پلاک اینم احتیاطا نوشتم
میدونستم باز برمیگردن بشکه آتیشو با انبر زود برداشتمو الفرار.
الانم زیر کرسی کنار مادر بزرگم دارم مینویسم داستانو.
انگورو منگور حبه انگور زیر کرسی.خخخ
مادر بزرگمم هی میگه پسرم بگیر بخواب دیگه کی میخوای بخوابی تو پس صبح شد
تقو تق راه انداختی صدای دکمه های گوشیمو میگه. که سایلنت کردم
اما نتیجه از نقل این ماجرا
۱_اونایی که میدونن یجوری اند که دندان طمع خیلیا تیز میشه براشون هیچوقت در موقعیتی قرار نگیرن که خطرناکه.
۲.شب دیر وقت بیرون نباشن.عین آب خوردنه برا بعضیا محکم دست گذاشتن تو دهن ینفر و در عرض دو ثانیه با قدرت تمام بگیرن پرتش کنن تو ماشین و ببرن.
۳ به احدی از حتی رفقاشون اعتماد (کامل.)نکنن
همیشه یه بدبینی نسبی داشته باشن
و باغ و خونه خالی و و و نرن
از قدیم میگن کیره بلند شده دینو ایمون نداره.
حدیث هم هست که وقتی آلت بیدار میشه نصف عقلش میخوابه
چون اتفاق افتاد دیگه افتاده
کسی هم که آلت در دبر او رفت دیگر خیری در او نیست بگفته پیامبر
که چقدر من برا این جمله تکان دهنده گریه کردم
الانم همینطور
تمامش میکنم
ببخشید
برا همینم اسممو گذاشتم میسرابل
به زبان لاتین: بدبخت.

نوشته: امیر میسرابل

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها