داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سکس با خانوم بدنساز

سلام سلام
اولین و آخرین داستان منه دوست دارم براتون تعریف کنم.
من جاوید هستم یک پسر ۲۵ ساله طبیعت گرد و شکارچی نمیخوام از خودم تعریف کنم هم خوشگلم و خوشتیپ و پولدار یک روز با ماشینم رفته بودم چادر زدم پا کوه زاگرس یک گروه طبیعت گردی آمدن ظاهراً یک تیم بودن رسیدن پیش من گفتن میشه بشینیم اینجا بهشون گفتم بفرمایید نشستن آتیش درست کردم براشون چایی گذاشتم دختر و پسر جوون بودن اکثریت مجرد بودن.
ازم سوال پرسیدن تنها آمدی چند وقته طبیعت گردی میکنی و غیره بهشون گفتم و پیچ اینستاگرام بهشون دادم یکی از دخترا گفت من پیچ شما رو دارم میشناسم شما رو دو سه ساله کارت اینه گفتم بله اون روز با چندتایی آشنا شدم یکی گفت اگه سوالی داشتیم اشکال نداره پیام بدیم بهش گفتم من پی وی اینستاگرام بستم روزی هزاران نفر پیام میدن گفت میشه شمارتون بدین گفتم بله شمارمو دادم دیدم همه شمارمو نوشتن منم اون شب آنجا موندم صبح حرکت کردم ظهر رسیدم خونه استراحت کردم یک پیام آمد سلام آقا جاوید خوبی من یکی از بچه‌های طبیعت گردی هستم.
سلام کردم عکس پروفایل رو دیدم فهمیدم کیه یک خانوم چهارشانه بود شوخ طبع ازم پرسید بچه کجایی گفتم تهران گفت کجای تهران گفتم نیاوران گفت من بچه پونکم سر صحبت باز کرد راجب طبیعت گردی بهش گفتم اسمتون چیه ببخشید گفت لیلا گفتم لیلا جان تماس بگیرید لطفاً گفت چشم زنگ زد سوال می‌پرسید کجا خوبه بریم و تمام جاهای دیدنی براش توضیح دادم.
گفت همیشه تنها میری ؟
گفتم بله گفت هر وقت خواستی بری جای اگه دوست داشتی همسفر داشته باشی من پایه هستم بهش گفتم مگه با گروه نمیری ؟
گفت چرا ولی بعضی این دخترا خیلی اذیت میکنند و نق میزنند گفتم باشه دو سه روز دیگه میخوام برم جنگل های گرگان گفت منم میام چند روز میمونی گفتم بستگی داره یک روز یا چند روز گفت من پایه هستم گفتم عالیه شب پیام داد من دارم میرم فلان کافی شاپ شما می‌آیی گفتم من تو خیابون درختی تهران هستم گفت منم تا ده دقیقه دیگه میام آنجا دیدم زنگ زد کجای گفتم فلان کافی شاپ نشستم با ۲۰۶ سفید آمد تقریباً ۳۶ سالی داشت آمد دست داد سلام کرد نشست براش سفارش دادم از خوش صحبت میکرد که آره من با یک پزشک ازدواج کردم ولی روانی الان خونه پدر و مادرم هستم طلاقم نمیده و منم خیلی داغون شدم دکتر بهم گفت برو باشگاه و طبیعت گردی تا بهتر بشم.
منم از خودم براش تعریف کردم خیلی از من خوشش آمده بود مشخص بود گفتم فردا شب میخوام حرکت کنم آماده ای گفت چی بیارم ؟
بهش گفتم من تمام لوازم دارم ولی تو طبیعت گردی کردی لوازم که خانوم ها دارند چی هستند نمیدونم هرچی لازم داری بیار من تو ماشین همه چیز دارم چادر پیک نیک ظرف آب تفنگ.
گفت تفنگ گفتم بله لازم میشه گفت باشه فردا شب کجا ببینمت گفتم آدرس بده میام دنبالت گفت باشه اون شب گذشت و هر کس رفت سمت خونه خودش.
البته چندتایی از این پسر و دختر های طبیعت گردی پیام میدادن یا زنگ میزند.
فردا شب شد رفتم در آپارتمان خونشون سوارش کردم حرکت کردیم رفتیم گرگان فردا صبح رسیدم چادر زدیم تمام لوازم گذاشتم اونم با لباس راحتی آمد کنارم کمکم کرد گفت خسته ای دیشب همش تو جاده بودی برو استراحت کن گفتم شب موقع استراحت رفتم چوب جمع کردم آتیش درست کردم مرغ کباب کردیم و خوردیم دوتایی رفتیم اطراف دور خوردیم و آمدیم رفتم تو جنگل قارچ پیدا کردم وقتی دید ذوق زده شده بود گفت برای شمام درست میکنم بهش گفتم برو جنگل دور بخور و بیا من پیش چادرم رفت بعد یک ساعت آمد هوا داشت تاریک میشد آمد منم آتیش روشن کردم قارچ ها رو شستم زدم به سیخ نشسته بود کنارم با هم صحبت می‌کردیم و میخوردیم.
رفتم جا گذاشتم تو چادر گفتم بیا بخوابیم آمد تو چادر رفت زیر پتو ولی لیلا هم سنن هم بدنش از من بزرگتر بود.
گفت آقا جاوید تا حالا با یک نفر زیر چادر نخوابیدم یکم میترسم گفتم میخوای برم بیرون نگهبانی بدم گفت نه میشه بیام پیشت گفتم بیا آمد تو بقلم منم بقلش کردم چقدر بدنش سفت بود پشتش هی می‌چسبید به کیرم منم دستم بردم رو سینه هاش بقلش کردم چه سینه های سفت و گردی داشت آروم با سینه هاش بازی میکردم هیچی نگفت دستم از زیر لباش بردم سوتینش زدم بالا سینه هاش لمس کردم نوک سینه هاش سفت بودن نفسش تند شد با سینه هاش بازی میکردم کونش بیشتر فشار میداد به کیرم دستم بردم زیر شلوارش و شرتش کسش خیس بود یکم با کسش بازی کردم کیرم بلند شده بود رفتم روش شروع کردم به خوردن سینه های سفتش چادر تاریک بود ولی مشخص بود چشماش بسته رفتم پایین شلوار و شورت کشیدم پایین دستم کشیدم به کسش اوف لیز بود شلوار و شرتم درآوردم رفتم تو بقلش کیرم گذاشتم تو کسش ولی زورش زیاد بود با پاهاش قفلم کرده بود نمیزاشت بیشتر فشار بدم واقعا تنگ بود بهش گفتم شل کن آروم کردم توش یک آحی کشید خوابیدم تو بقلش و میکردم هم خیس بود هم تنگ چند دقیقه که داشتم میکردمش محکم قفلم کرد ازم لب گرفت و تکون خورد همش صدا از گلوش میداد مثل اینکه میخواست جیغ بزنه ولی جلو خودش گرفته بود پدر سگ آنقدر زور داشت نمیزاشت تکون بخورم بعد آروم شد و شل شد منم ادامه دادم چند دقیقه میکردم آبم داشت میومد گفتم بریزمش داخلت ؟ گفت بریز آبم ریختم توش دوتامون آروم شدیم خوابیدم کنارش بقلش کردم بهش گفتم چقدر زور داری خندید گفت بدنسازی میرم الان یک ساله گوشی از کنارش آورد فیلم وزنه زدنش نشون داد دیدم چه ماهیچه‌ای داره تو تاریکی هیچی پیدا نبود.
خوابیدم کنارش بغلش کردم گفتم بخواب گفت باشه دم دمای صبح بود دیدم کیرم خیسه و گرمه و دارم تو خواب حال میکنم حالت نیمه خواب دیدم داره برام ساک میزنه آمد رو کیرم نشست کم کم جاش داد تو خودش و عقب و جلو میکرد دستاش رو سینم بود هوا داشت روشن می‌شود بدنش دیدم سفید و عضلانی بود سینه های گرد و سفت با دستام سینه هاش گرفتم پنج دقیقه این حرکت زد ارضا شد می‌گفت واااااااای چه حالی میده و افتاد تو بغلم دراز کشید گفت ببخشید جاوید جان اول صبح شهوتم زد بالا منم بغلش کردم گفتم اشکال نداره گفت تو نمیخوای گفتم الان نه حسش نیست ولی هر وقت خواستی بگو من هستم دوتای بلند شدیم رفتیم صبحانه درست کردیم مثل دوتا دوست با همدیگه نشستیم گفت یک ساله از شوهرم جدا شدم هر چند طلاق نگرفتم با کسی سکس نداشتم.
سکس دیشب خیلی بهم حال داد اول صبح باز حشری شدم با اجازه خودم آمدم بالا خندیدم گفتم صاحب اجازه هستی.
بعد از اون روز بیشتر دوتای میریم بیرون و طبیعت گردی ولی اولین سکسم با یک بدنساز بود واقعا تجربه جالبی بود برام دوتا چیز خوبی که داره خیلی گرمه دوم خیلی تنگه.
مرسی که خوندید

نوشته: جاوید

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها