داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

آشنایی با خانوم شیک در مترو

من یه پسر کاملا داغ وشیطونم که کلا از سکس های ریسکی وپراسترس خوشم میاد
من اهل تهران نیستم و دوران سربازیم تو تهران بود روز آخر سربازیم که قرار بود برگردم شهرستان چون اکثر وسایلمو چند روز قبل برده بودم دستم یه ساک مشکی ورزشی بیشتر نبود (راحت بودم) و گفتم شاید دیگه پیش نیاد که به زودی برگردم تهران سوار مترو شدم وقصدم پیدا کردن یه کیس مناسب بود برای سکس (البته اگه باشه) بعد از چند بار خط عوض کردن تو مترو(سال۹۶) یه خانوم بایه تیپ مشکی عالی که یه ساپورت پاش بود و یه مانتو تنگ که با یه بدن کاملا گوشتی وسکسی که وقتی راه میرفت آدمو دیوونه میکرد(یه کیف چرمی هم داشت که سیم هندزفری یه کم ازش افتاده بود بیرون چون تیپش کلا مشکی بود وهندزفری سفید کلا میزد تو چشم ) تو ایستگاه امام دیدمش و دنبالش راه افتادم تا این که از مترو پیاده شد و رفت تو بازار توراه بهش نزدیک شدم و گفتم هندزفریتون از کیفتون افتاده بیرون گیر نکنه جایی و بیفته یه قطع بشه ازم تشکر کرد و به راهش ادامه داد بعد از چند دقیقه که یه سری خرید کرد دوباره سوار مترو شد بعداز چندباری خط عوض کردن از مترو پیاده شدیم و سوار مترو کرج شدیم که کندرو بود و دو طبقه از تو بازار تا اونجا نذاشتم بفهمه که دنبالش هستم اما فکر کردم اونجا بهترین جاست برای نزدیک شدن وقتی که وارد مترو شدم دیدم که اولین صندلی نشسته و داره هندزفریشو از تو کیفش در میاره بعد از ظهر بود، تابستون ،هوا گرم،و خیلی خلوت خیلی آروم ازش پرسیدم میشه بشینم پیشتون جواب نداد ولی من نشستم بعد چند ثانیه که مترو راه افتاد هندزفریشو که وصل کرده بود یه موزیک پلی کرد با صدای زیاد و خودشو زد به خوابیدن منم چون حسابی دور و اطراف خلوت بود داشتم حسابی دید میزدمش و چون خط سینه هاش معلوم بود ول کن نبودم ولی این دست فروش ها هی میومدن و میرفتن من بااسترس (چون حتی یه کلمه هم جوابمو نداد و نمیدونستم ممکنه چه واکنشی نشون میده) دستشو آروم گرفتم و چیزی نگفت و حرکتی نکرد
یه کوچولو دستشو مالیدم بازم چیزی نگفت گفتم شاید جدی جدی خوابه چه زود خوابید؟؟!!
بعد آروم دستمو بردم دکمه اول مانتوشو باز کردم که سینه هاشو بهتر دید بزنم چون دستم تو دستش بود ومنم اون روز کاملا اتفاقی تیپ مشکی زده بودم هرکی از پیشمون رد میشد فکر میکرد زن و شوهریم و زیاد دقت نمی کرد و رد میشد میرفت این شده بود بهترین فرصت برای دید زدن و دستمالی کردن من کار تا اونجایی پیش رفت که (انقدر که پوست سفیدی داشت و عطر سکسی زده بود)من لبشو بوسیدم و اون واکنش نشون داد و اخم کرد بدون این که چشماشو باز کنه منم هندزفریشو در آوردم و گفتم خوب چته هرچی دستمالیت میکنم هیچی نمیگی بعد چرا بعد بوسیدنت اخم میکنی باصدای آروم گفت عجله نکن بزار پیاده شیم بهت میگم منم تا پیاده شیم یکم دستمالیش کردم وسینه هاشو مالوندم تا این که پیاده شدیم و سوار تاکسی شدیم ازش تو تاکسی پرسیدم خوب چته گفت اون جا ریسکش بالا بود بیا بریم خونتون منم گفتم شهرستانیم و تهران خونه ندارم بعد شمارمو گرفت و هر چی گفتم شمارتو بده نداد منم گفتم حتما منو قال گذاشت خلاصه من برگشتم شهرستان یه چند ماه بعدش دیدم یه پیام اومده سلام جواب دادم بفرما و خودشو معرفی کرد گفت که اگه میخوای بیای تهران زود بیا که یه دوروزی شرایط سکس دارم گفتم کجاست خونتون گفت نه خونمون کرجه
گفتم کجاست گفت محل کارم تو تهران گفتم کارت چیه گفت خیاطی داستان ازش پرسیدم چه جور جایی هست مشکلی پیش نیاد گفت نه اولش میترسیدم گفتم نکنه جا امنی نباشه یا داستان خاصی داشته باشه خوب من نمیشناختمش بهش اعتماد نداشتم خلاصه رفتم و ساعت ده شب بود که بهش پیام دادم که الان تومحلی هستم که آدرس رو فرستادی(نزدیک به ورودی مترو بازار بزرگ)دیدم از تو ساختمون طبقه بالا اشاره میکنه بیا بالا درو باز کردم خلاصه رفتم بالا و پشت سرم در و با تردید بستم داخل که شدم سلام که کردیم دستمو که گرفت و بوی عطر تنش که به دماغم رسید دیگه نتونستم خودمو نگه دارم و نفهمیدیم چه جوری لباس همدیگه رو درآوردیم انقدر خوردمو لیسش زدم که کلافه شد گفت نمیخوای بکنی تو منم شروع کردم به کردنش اما شاید پنج دقیقه هم نتونستم خودمو نگه دارم چون واقعا به اوج لذتی که میخواستم رسیدم ولی از این آدما نیستم که آبم میاد بی حس میشم ومیوفتم کنارتخت تا بخاد دوباره کیرم راست بشه فقط کسشو خوردمو لیس زدم و… تادوباره کیرم راست شد ودوباره کردم توکسش البته دیگه این سری کاندوم نداشتم نمیدونم چند باری تکرار شد ولی فکرکنم شیش بار ارضا شدم تا بتونم ارضاش کنم وقتی ارضا شد حسابی لب تولب شدیم شاید ۷یا۸دقیقه مدام زبونمون تو دهن همدیگه میچرخید که دیگه زبونمون خسته شد که پیش هم دراز کشیدیم که اومد تو گوش من گفت تا حالا هیچ کس نتوانسته بود ارضاش بکنه من با این که احساس میکردم شاید سکس خوبی نداشتیم با این حرفش خیلی خوشحال شدم و بغلش کردم تا صبح خوابیدیم صبح زود هم پاشدم رفتم ولی بعدازاون جریان فقط یه سال باهم بودیم چون شرایط من جوری نبود که هر ماه برم و بهش سر بزنم با هم رابطه داشته باشیم بعد یک سال خبرداد که ازدواج کرده.

نوشته: بکن کوهساری

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها