داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کوس شانسی

سلام…یه خاطره واقعی میخوام تعریف کنم…فرقی نمی کنه باور کنید یا‌نه…کسشعر باشه یا نه…ولی کاملا واقعیه…بعد از اتمام درسم هر چی دنبال کار می گشتم گیرم نمیومد…
منم توی شهر شیراز یه کار گیر آوردم…بیگاری بود…سخت و کم پول…ولی یه کانکس تو یه باغ پشت ساختمون شرکت بهم داده بودن…تنها بودم و تو کف…بچه شیراز نبودم و اون کانکس برام خیلی ارزش داشت…بعد مدتی یه افغانی هم که روز تو شرکت کار میکرد شبها فرستاد تو باغ…افغانی و من اونجا غریبه بودیم…کم کم دوس شدیم و گفت یه شماره مال یه زن داره که پا میده…منم با ترفندهایی چند بار به زنه زنگ زدم…دیدم نه میدونه برای چی زنگ میزنم…از اون تیغ زنها بوده زنه… بدون اینکه دوست بشیم قرار شد همو ببینیم…چشمتان روز بد نبینه یه زن زشت با لباسهای داغون و میانسال و تیغ زن بود…گفت اگه یه بار دیگه مزاحم بشی فلان میکنم و…منم راستش ترسیدم و گفتم کارین ندارم و دیدار کوتاه ما تموم شد…اونروز با یه زن جوون تر از خودش اومده بود…اسم زن زشت راضیه بود…چند روزی گذشت و زنه که یا خودش میخارید زنگ زد اگه پول بهم بدی ازت شکایت نمیکنم…گفتم هر کاری دوس داری بکن…بعد آروم آروم طرح رفاقت ریخت و من که یه جوون۲۴ ساله بودم به بهانه سنش گفتم که نمیتونم دوس بشم باهاش…اونم گفت که حال تلفنی میده و فقط شارژر هفته ای ده تومن برام بفرست…کم کم رفیق شده بودم…بعد مدتی افغانی هم کارو ول کرد و رفت و من شبها تنها بودم و یه باغ که پشت شرکت بود و رفت و‌آمد شبش خیلی کم…چندبار میخواستم بیارم ترسیدم…زشت بود ولی برای من کف بودم خوب بود…روز قرار اگه یادتون باشه یه زن همراهش بود…به راضیه گفتم از مریم خوشم اومده…گفت شوهر داره و اینها…گفتم میشه ببینمش و اینها…گفت باشه ولی ساپورت کن…مجرد بودم پول بهش میدادم…ولی راضیه لات بود ولی یه کمی هم مرام‌داشت…پول می گرفت ولی هر چی میخواستیم انجام میداد…یه روز دقیقا ۵ اردیبهشت۹۵ من و راضیه قرار گذاشتیم…مریم هم‌آورده بود
…فلکه نمازی شیراز سلامشان کردم و به هم دست دادیم…سریع نشستیم تو تاکسی .اول راضیه به مریم بشینه که من گفتم بفرما…مریم نشست وسط من و راضیه…خوب میمالوندمش…تا فلکه ارم…کوتاه و مفید…دیدم پایه هست و بدش نمیاد…پیاده شدیم‌و رفتیم باغ ارم…اینو بگم مریم زنی بسیار زیبا…سبزه…صورت تپل…لهجه شیرازی…ممه۷۵ و خوشکل بود برعکس راضیه که زشت بود…تو باغ فهمیدم راضیه دروغ گفته و مریم بیوه و مطلقه ست…همونجا باهاش دوست شدم…بردمش پشت بوته های باغ ارم…چند تا لب گرفتیم…ممه هاش مالیدم و رونها تپلش…ولی حسرت میخوردم…نه میتونستم ببرمش باغ نه جایی…پایه بود همون روز اول گفت جا جور کن…من میام…از هیکل و چهرت خوشم‌اومده…یه روز دلو دریا زدم بعد سه روز…ماشین دوست شیرازی رو گرفتم و مریم‌بردم‌ باغ و تا صبح ۳ بار کردم…سینه های عالی…کس داغ…خوشکل و یه جواهر عالی…سوتین مشکی و شرت مشکی…سکسی…بدون آرایش هم زیبا بود…دفعه اول زود آبم‌اومد ولی دفعه های بعد خوب کوسشو گائیدم…واقعیت محض…و هیچ عذاب وجدانی نداشتیم…چون من مجرد و کف و اون مطلقه و کف
…کاملا واقعی

نوشته: ارشیا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها