داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خاله بازیگوش

سلام سینا هستم ۱۷ سالمه ساکن تهران ومیخوام از سکس کاملا واقعی باخالم بهتون بگم
فقط این ک تاجایی ک بتونم داستان رو خلاصه میکنم ک طولانی نشه

خاله من ک اسمش نسرینه۳۳ سالشه و ۷ ساله ک ازدواج کرده و یک دختر ۳ ساله هم داره. خالم بندش خیلی توپه و عین سفید برفی میمونه ممه های بزرگ و گرد و ی کون قلمبه حتی یادمه ی بار ک رفته بودیم بیرون برای خرید فروشنده زل زده بود ب خالم حتی بخاطر همین بهمون اون جنسارو نصف قیمت داد. اینم بگم چون من اولین نوه هستم و خالم هم آخرین بچه هستش خیلی از دوران بچگیم رو پیش خالم بودم و خیلی باهاش راحتم حتی یادمه وقتی ک عروسی
شوهر خالم کارمند یک شرکت ساخت و ساز هستش و هر چند وقت ی بار باید برای بازدید از پروژه ها ب شهر های دیگه بره توی این مدت ک نیست خالم و دختر خالم میان خونه مامان بزرگمینا و اونجا میمونن البته ن همیشه حتی یادمه شب عروسیشون وقتی ک منو بقل کرد ب شوهرش و فامیلای شوهرش میگفت سینا مثل پسر خودمه کلا دوری ازش برام سخته و خیلی دوسش دارم،شوهرشم گفت خب پس از این ب بعد سینا جان آخر هفته ها میاد خونه ما، منم اون موقع خیلی خوش حال شدم چون خالم رو خیلی دوست داشتم

تقریبا وقتی ک ب سن بلوغ رسیده بودم همیشه خالم رو دید میزدم بعضی وقتا با شورتاش جق میزدم و یبار هم وقتی ک خواب بود کیرمو از روی شلوارش مالیدم ب رون و کونش خلاصه این ک من نصف جقام رو ب خاطر خالم میزدم

داستان از اینجا شروع شد ک یبار ک اونا اونجا بودن ماهم برای شام رفتیم خونه مامان بزرگمینا من چون ps4 دارم هروقت ک میرم اونجا اونم با خودم میبرم ک حوصلم سر نره تقریبا بعد از شام بود ک واسایلم و ps4 رو جمع کردم ک برم ولی پسر داییم (۹سالشه) ک خونشون ی کوچه اون ورتره التماس میکرد ک شب بمونم و وقتی ک صبح از کلاسش برگشت بیاد اینجا تا پیش من باشه ولی من هی میگفتم ن
خلاصه ک من اون شب چون هی بهم اسرار میکردن موندم و وقتی ک اومدم دوباره ps4 رو وصل کنم خالم گفت اع اینو داشتی میبردی؟ یعنی نمیخواستی بزاری بمونه ک ما باهاش بازی کنیم؟، بعد من ی دفعه از دهنم پرید و گفتم تو بیا با این بازی کن. ۲-۳ ثانیه تو چشمای خالم نگاه کردم بعد سریع خودم فهمیدم ک چ  گندی زدم واسه همین سریع سرم رو انداختم پایین و ps4 رو وصل کردم خالمم ی لبخند ریز زد و رفت اونور
اون شب خیلی خجالت کشیدم،موقع خواب همیشه مامان بزرگ و بابا بزرگ میرن توی اتاق میخوابن و چون زود میرن در هم میبندن
من روی دشکم دراز ک شیده بودم و با گوشیم داشتم فیلم میدیدم ی دفعه خالم اومد و گفت داری چیکار میکنی؟ گفتم دارم فیلم میبینم؟ گفت اع چ خوب بزار منم بیام ببینم چون حوصلم داره سر میره،منم گفتم باشه بیا،خواستم بشینم ک خالم گفت ن همون خوابیدنی بهتره بعدش اومد سرش رو گذاشت رو شونم و فیلم رو نگاه کرد
بعد از این ک چند دیقه گذشت یکم از وقتی ک من بچه بودم گفت و این ک چقدر دوستم داره و از این جور داستانا، نشستیم ادامه فیلم رو دیدم ک درحالی ک بقلم خوابیده بود و داشت فیلم رو میدید پاش رو انداخت رو ی کیرم و بعد از چند  دیقه یکم پاشو همونجا روی کیرم اینور اونور کرد و گفت پام میخاره
تقریبا آخر های فیلم بود ک یهو دستش رو گذاشت روی کیرم، من شکه شدم و خودم رو کشیدم عقب و با لبخند گفتم خاله چیکار میکنی؟ ک خالم گفت مگه سر شب خودت نگفتی ک باهاش بازی کن خب الان میخوام باهاش بازی کنم دیگه
من ی لبخند زدم و گفتم ولمون کن بزار فیلممونو ببینیم
ک خالم گفت شوخی ک ندارم باهات میخوام باهاش بازی کنم،من گفتم خاله اذیت نکن بزار فیلمم رو ببینم
گفت بقیه آرزوشونه ک من فقط باهاشون ی لحظه حرف بزنم بعد حالا من ک میخوام تورو خالی کنم تو خودت نمیزاری،من سریع متکا رو بر داشتم ک برم اونر ولی خالم سریع دستم رو گرفت و گفت من ب کسی نمیگم هم تو دوست داری ک باهام سکس کنی هم من گفتم خاله ولم کن خوابم میاد میخوام بخوابم ک یهو دیدم خالم لباسشو داد بالا و ممه هاشو بهم نشون داد و گفت ببین من جدیم و این هم بین خودمون میمونه، واقعیتش من وقتی ک اون ممه های گنده و نوک صورتیش رو دیدم خشکم زد و بد جوری شق کردم چون شلوارمم راحتی بود کیرم خیلی ضایع شق شده بود
خالم در حد ۱۰ ثانیه منو نیگاه کرد و اومد خودشو چسبوند بم و گفت ببین کیرت تا منو میبینه درجا شق میشه پس بزار خودم براش لالایی بخونم
مغزم توی اون لحظه قفل کرده بود و ب خالم گفتم خاله میشه ازت لب بگیرم؟‌خالم از خوشحالیش لبخند زد و گفت‌ چرا نمیشه زندگی خاله تو جون بخواه، و اومد و لباش رو گذاشت روی لبام. اون لحظه اولین بارم بود ک لبرفتن رو تجربه میکردم و حسش خیلی خوب بود، من یکم جوگیر شده بودم و خیلی محکم داشتم ازش لب میگرفتم ک خالم گفت هیس آروم الان یکی رو بیدار میکنی تو. تقریبا ۲-۳ دیقه ای از هم لب گرفتیم بعدش من خوابیدم روی زمین ک خالم برام ساک بزنه تقریبا ب یک دیقه هم نکشید ک آبم اومد وقتی هم ک ارضا شدم کیرم توی دهن خالم بود وهمش ریخت تو دهنش. انتظار داشتم ک قورت بدش ولی سریع دویید و تف کردشون بیرون.
خالم از این ک زود آبم اومد ناراحت شده بود و گفت من امشب میخواستم ک بکنی توم،منم گفتم اشکالی نداره بیا برات جق بزنم. براش جق زدم و خونه رو تمیز کردیم تقریبا ساعت ۳ صبح بود ک تمیزکاریمون تموم شد و خواستیم بخوابیم ک خالم دوباره ازم لب گرفت و گفت دوست داشتم امشب رو تو بقل تو بخوابم ولی حیف میترسم ک یکی ی موقع ببینمون، شب بخیر گفتیم و خوابیدیم
فرداش وقتی ک کسی حواسش نبود رفتیم بالاپشتبوم و یکم اونجا خالم رو دست مالی کردم.
من فرداش هم اونجادموندم ولی چون پسر داییم هم اومده بود نمیتونسیتم کاری بکنیم ک ی دفعه خالم رفت و سیم آنتن رو یواشکی از پست تلوزیون یکم کشید بیرون ک تلوزیون برفکی بشه و بعد از چند دیقه گفت ای بابا فک کنم سیم آنتن از بالا خراب شده و احتمالا پیچش هم در اومده، سینا ی پیچگوشتی بردار بریم بالا درستش کنیم. پسر داییم هم گفت منم میام ولی خالم گفت ن، اون هی میگفت اصن دوست دارم بیام چرا نمیزاری من بیام بالا پشتبوم ک خالم گفت تو اینجا بمون ک اگه مبینا(دختر خالم) بیدار شد تو اینجا باشی و نترسه
خلاصه ک ما رفتیم بالا پشتبوم و اونجا خالم ممه هاشو گذاشت تو دهنم و گفت ک بخورشون،طوری بخور ک انگار برای آخرین بارته،یکم ک خوردم کیرم رو گذاشتم‌لای ممه هاش و بالا پایین کردم تا آبم اومد و بعدش خالم سریع خودشو تمیز کرد و رفتیم پایین و فرداش هم من دیگه رفتم خونمون
نقریبا ۳ هفته بعدش خالم زنگ زد ب خونمون و ب مامانم گفت ک آره شوهرم امشب میره اصفهان برای بازدید پروژه من فردا مبینا(دختر خالم) رو میخوام ببرم کلاس نقاشی میشه ب سینا بگی شب بیاد اینجا بمونه. مامانمم گفت آره چرا ک ن میگم الان بیاد خالمم کلی ازش تشکر کرد
من رفتم خونه خالمینا شما رو ک خوردیم شوهر خالم خدافظی کرد و رفت و قبلش هم از من کلی تشکر کرد ک اومدم تا بمونم
خالم رفت ک دختر خالم رو بخوابونه و من هم اینور داشتم با گوشیم ور میرفتم تقریبا بعد از ۴۰ دیقه خالم با کلی آرایش و ی لباس توری سکسی اومد پیشم. من تا دیدمش برق از کلم پرید چون خالم سکسی بود و سکسی تر شده بود. یکم جلوم اینور اونر رفت و اومد لبم رو گاز گرفت و گفت نمیخوای بیای بریم اتاق؟ من گفتم بریم.
خالم اول بهم ی قرص داد ک خوردم و بعدش هم بهم ی کاندوم داد. کاندومه کوچیک بود و مجبور شدیم بدون کاندوم سکس کنیم وقتی کیرم رو کردم توکصش حس خیلی خوبی داشتم و چوم اولین بارمم بود داشتم از خوشحالی میمردم خالمم خیلی خوشش اومده بود و بعد از تقریبا ۱۰ دیقه آبم اومد و شبم همونجا رو تخت پیش خالم خوابیدم
فرداش خالم زنگ زد و ب مامانم گفت ک من تنهایی خیلی میترسم و باید مبینا هم دکتر ببرم و فرداشم کلاس داره اگه مشکلی نیست سیناجان بمونه پیشم ک مامانمم گفت ن بمونه عیبی نداره
(خالم وقتی ک تقریبا ۱۶ ۱۷ سالش بود توی خونه تنها بود و طبقه پایین خونه مامان بزرگمینا رو دزد میزنه ولی خالم طبقه بالا بود و از اون موقع کلا شبا تنهایی میترسه واسه همین مامان راحت اجازه میده ک بمونم)
خلاصه ک من تا وقتی ک شوهر خالم برگرده موندم پیش خالم و کلی عشق بازی کردیم
من تقریبا هفته ای دو تا سه بار ب هوای درس خوندن و این ک خالم توی درسام کمکم کنه مبرفتم خونه خالمینا و ترتیبشو میدم ولی الان چون زیاد بهونه درست حسابی ندارم و بیشتر ب هوای سر زدن ب دختر خالم میرم تقریبا هفته ای ی باره
ی بارم خالم بهم اجازه داد ک از کون بکنمش خیلی خوب بود و اولین بارش هم بود ک از کون سکس میکنه

بعد ها من از خالم پرسیدم ک چرا ب شوهرت داری خیانت میکنی و داری با من سکس میکنی چون برام خیلی سوال شده بود ک بفهمم مشکل چیه
اول خالم جواب نمیداد ولی بعدا گفت ک اون خیلی دیر ب دیر باهاش سکس میکنه و اون شب ک من رفتم خونشون و از کص کردمش تقریبا ۷ ماه بود ک هیچ سکسی نداشته و این ک شوهرش اصلن ب فانتزی هاش توجه نداره

این الان توی شهریور ۱۴۰۰ هستیم و این شروع این جریان مال آخرای فروردین بود

نوشته: سینا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها