داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

به لطف پدرم کس کردم

سلام خدمت دوستان من میلاد 20 ساله از شهری که تیمش 3بار قهرمان لیگ برتر شده و حالا حالا قهرمانه اره دادا. خاطره ای که براتون میگم مال اسفند پارسال هستش و کاملا واقعی پس فوش ندید لطفا

شب عید93 بود با پدرم برای خرید گل اومدیم بیرون ساعت حدود 7شب بود چند تا صندوق گل برداشتیم برا باغچه ها و پدرم یه نهال نارنج برداشت گفت بکاریم بد نیست داشتیم میومدیم بیرون یه خانوم حدودا 40تا45 ساله ی خوشگل به پدرم گفتش که اقا ببخشید پدرم برگشت گفت بفرمایید که خانومه گفتش یه زحمتی واستون دارم و اگه ممکنه من چندتا نهال دارم بلد نیستم بکارم و اصلا حوصله شا ندارم میشه شما زحمتشا بکشی هر موقع وقت داشتی بیاید بکارید دست مزد شما هم محفوظ پدرم یکم فکر کرد و گفت باشه پس شماره بدید تا هر موقع شد زنگ بزنم بیام خانمومه هم شمارشا داد و رفتیم .

چند روز بعدش با پدرم با موتور خودم رفتیم دره خونه خانومه با اینکه وسظ شهر بود ولی عجب خونه ای بود خلاصه در زدیم درو باز کرد و رفتیم بالا و بعد یه چایی پدرم گفت نهال ها کجاس خانوم گفت تو حیاط پشتی هستش بعد اومد به من گفت بیا تا بریم باهم بیاریمشون پدرم هنوز داشت ته چایشو میخورد رفتیم توحیاط پشتی و نهال هارو برداشتیم در حین دولا شدن خانومه که خواست نهالها رو بده چادرش یکمی از سرش افتاد و چاک سینه های بزرگش معلوم شد وای عجب چیزهایی بودنلامصب اووووووففففففف خلاصه اوردیم و رفتیم تو حیاط اصلی تا با پدرم دست به کارشیم حدود ساعت 9 صبح بود وتا ساعت 11 کارمون تموم شد دوباره برامون چایی اورد وخوردیم و گفتش سفارش گل دادمو اگه میشه اونارم بیاید هر موقع تا قبل عید بکارید پدرم قبول کرد و اومدیم منم که همش تو کف سینه های خانومه بودم چون به این واضحی ندیده بودم تا حالا و همش اون صحنه جلو چشمم بود

خلاصه گذشت تا دوباره خانومه زنگ زد که گل ها رسیده تا خراب نشدن بیایید لطفا با پدرم چونکه وسیله نداشت رفتم و گل هاروکاشتیم کارمون دیگه تموم شد دست اخرهم پوله خوبی بهمون داد و گفت اگه کسی روواسه تمیز کاری سراغ دارید بگید میخوام مطمئن باشه و خلاصه اومدیم تا اینکه یه فکر احمقانه زد به سرم که خودم برای تمیز کاری برم و اگه شد از خجالتش در بیام و اخرسر هم بکنمش چون شماره خانومه رو داشتم بهش زنگ زدم جریانو گفتم گفت باشه 2روزدیگه بیا به پدرمم گفتم پیداشده واسشو دیگه به کسی نگو خودمم به بهانه ی دانشگاه رفتن میرفتم اونجا. منم که همش تو فکر نقشه چینی واسه کردنش بودم و خلاصه گذشت تا اینکه رفتم خونش و اماده کار شدم بهد تمیز کاری نصف خونش ساعت دیگه 5عصر بود و خسته وکوفته چایی اورد که خوردیم نشست به درد ودل کردن که شوهرش چند ساله مرده و تنهاست 3تا پسر داره همه اروپا هستن و گه گداری میان و خلاصه رفت تو حرفایی که میشد فهمید تشنه ی کیرهستش خانوم و میگفت همش چند ساله که دلم یه چیزایی میخواد که سخت گیر میاد و برای بدست اوردنش باید…فهمیدم که دلش نمیخواد ازدواجم بکنه چون دیگه حوصله نداره. منم رفتم فردا صبح برا تمیز کاری دوباره اومدم تقریبا تموشکردم خونه رو دیگه داشتم جمع و جور میکردم و میرفتم فوش به خودم میدادم که 2روزه دهنم سرویس شده و نشده کاری کنم که گفتش چایی بخور و برو و اگه میشه فردا برای چیدن اثاث ها برم کمکش و قبول کردم فرداش رفتم و دیدم امروز خیلی نسبت به روزهای قبل فرق کرده و همش میاد پیش من هی سوال میکنه هی میگه چیزی نمیخوای همش داره به خشتک من نگاه میکنه و حرف میزنه منم که فهمیدم خانوم نقشه داره اماده شدم ولی خیلی استرس داشتم و خلاصه بعد چیدن اثاث ها و اینا بهم گفتش لوسترو برام ببندش منکه بلد بودم بدون معطلی قبول کردم و رفتم ببندم که سیم هاشو بستم برا قابش پیش گوشتی میخواستم که ببندمش گفتم خانوم میشه بدید که رفت اورد و تا خواست بده چون من رو چار پایه بودم دستش رو درازکرد که چادرش رفتکنار و دست سفید و تپلش و نصف کتف و بند سوتینش کاملا معلوم شد مثل برف بود لامصب منم با دیدن این صحنه خشکم زددر حالی که اون هنوز دستش دراز بود بهم گفت اقا میلاد بگیرش دیگه خلاصه بستم و اومدم پایین بهم گفت چت شد گفتم هیچی یه صحنه ای دیدم گفت معلومه صحنشم خیلی خوب بوده گفتم چطور کهدیدم داره به خشتکم نگاه میکنه و دیدم وای کیرم مثل یه چماغ راست شده و کاملا ضایع هستش سریع دویدم به سمت دستشویی و خلاصه خابید و اومدم بیرون دیدم داره بهم میخنده و چادر از سرش افتاده اصلا اهمیت نداد و گفت بیا بشین کارت دارم نشستم گفت تاحالا ندیدیگفتم چی گفت زن لخت و سینه و کس این چیزا گفتمش نه گفت دوست دخترم نداری گفتمش نه که گفت خوب پس حق داری و رفتم به کارم رسیدم ساعت حدودا 3ظهر بود که تموش شد و خواستم برم اومد گفتش پولتو امروز ندارم بدم ولی فردا صبح بیا بهت بدم و برو منکه حسابی اعصابم خورد ازاینکه ضایع شدم قبول کردومو فردا صبح رفتم زنگ زدم گفت بیا بالا رفتم دیدم کسی نیست تو اتاق و دیدم کسی نبود صدا کردم جواب نداد دیدم از تو اتاق بغلی که چیزی داخلش نبود قبلا صدا میاد تا درو باز کردم چشمام از حدقه زد بیرون دیدم خانوم با یه شرت وکرست نشته و داره با خودش ور میره خواستم برم که دیدم گفت کجا اگه گفتم مزاحم نمیشم گفت مراحمی بیا پولتو بردار اینجاس گفتم اخه شمااااا… گفت اخه بی اخه بیا خجالت نکش مگه نگفتی ندیدم بیا ببین لخت لختم میشم برات منم با کمال میل رفتم تو اتاق و نشستم گفت اگه پول میخوای لختم کن منم کردم و دیدم اومد جلو ازم لب بگیره درست بلد نبودم ولی هیگرفتم خیلی حال داد عجب لبی بود عجب بدنی داشت الان که یادم میاد شق کردم خلاصه منم دیگه حشری شدمو کیرم مثل چوب و رفتم سراغ سینه هاش بزررگبودن و شق معلومه بهشون میرسه حسابی سینه خوردومو همه کاری با سینش کردمدیگه صداش بلند شد و میگفت بخور که چند ساله کسی نخورده بعد دیدم یکم شیکم داره بد نبود یکم خوردم و رفتم سراغ کسش اولین بار بود کس میدیدم از نزدیک و خواستم بخورم که یاد فیلم سوپر افتادمو با چوچولش بازی کردم و خوروم دیدم داره جیغ میزنه چه جوری ترسیدم و گفتم میخوری گفت جون عزیزم کیرم 17س هستش و گرفت دستش بخوره خیلی عالی ساک زدو حسابی کردم تو دهنش دیگه داشت اوق میزد کشیدم بیرون گفت بزار توش منم که بلد نبودم خوش گزاشت توش تنگ بود انگاو حسابی کردم و دیدم داره ابم میاد کفتم حیفه یکم هم از کون بکنم کشیدم بیرون و گفتم بکنم با کمال میل قبول کرد یکم ساک زد و کردم توش تنگ بود ولی زیاد نه خوب بود یکم کردم گفتم داره میاد کجا بریم گفتش توش منم خالی کردم توش و افتادم بیحال خیلی ابم اومد اولین بار بود ولی هنوز ارضا نشده بود دوباره سینه هاشو خوردم و کیرم شق شد این دفه حالت هفتی خوابوندمش رو زمین و پاهاشو گرفتم بالا و زدم توش خیلی تلمبه زدم دیدم داره جیغاش بیشتر میشه و اه واوه میکنه که دیدم ارضا شد و لرزید و منم 2مین بد ابماومد ریختم توش و لوله هاشو بسته بود بازم بیحال افتادم ساعت 8.30اودم الان11 بود خسته بودم که گفت بریم حمام رفتیم ولی تو حمام کاری نکردم فقط سینه هاشو خوردم پولمو گرفتم و بعد زدم از خونه بیرون. چند بار دیگم کردمش هنوزم باهاشم هر وقت بخوام میرم میکنمش.

نوشته: میلاد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها