داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کون دادن من تو حموم، مست مست

سلام دوستان عزیز،
این خاطره برمیگرده به دوسال پیش که من اون موقع ۱۷سالم بود. از خودم بگم(همه چیزی که میگم واقعیته و تجربه ی خودمه) من ۱۹ سالمه اسمم اشکان هستش،تهران زندگی می کنیم و تک فرزند هستم.قدم ۱۷۲ وزنم ۷۸ کیلو،،چشام قهوه ای پوستم سفید،اونجوری سفیده که ویشگون بگیری ازم جاش تا دو روز قرمزه،،
تعریف ازخود نباشه ولی کونم خیلی خیلی خوشگل و نرمه،،لبامم که بوتاکس طبیعیه انگار،،،خودم دست میزنم به کونم در حد ارضا شدن پیش میرم،،،
داستان از اونجایی شروع شد که تابستون دوسال پیش که من ۱8 سالم بود یه دوستی داشتم اسمش ابوالفضل بود سنش هم ۴۰ سال داشت ولی ازاونجایی که خوب درک میکرد منو(یعنی فقط دنباله کردن نبود همه جوره هوامو داشت چون خداییشم تیکه ی خوبی بودم) رابطه ی خوبی داشتیم وسکس هم داشتیم ولی همش تا اون موقع لاپایی بود همش. یه روز زنگ زد بهم معمولا جمعه ها میرفتم خونشون هر هفته،،یه جمعه زنگ زد بهم و گفت عشقم کجایی،بیا خونمون،منم یه دوش گرفتمو رفتم سمت خونشون رسیدم اونجا نشستیم حال و احوال کردن و میوه خوردن که دیدم رفت سر یخچال و یه بطری آورد با خودش،(میگم من تا اون روز فقط باهاش لاپایی حال کرده بودم چون خوشم نمیومد کسی از سوراخ منو بکنه).
خلاصه بطری رو آورد و دو تا استکان کوچولو و بقیه ی چیزا،،بهم گفت میخوری منم هی چی میشد سالی یه بار دو سالی یه بار یه عروسی میشد چند تا پیک کوچیک میزدم همین،یعنی دوزم خیلی خیلی پایین بود،،وجدانا هم تا اون روز که هفته ای یه بار میرفتم خونشون و لاپایی باهام حال میکرد،اصلا لذتی نمیبردم فقط میخوابم اونم می خوابید روم و لاپایی باهام حال میکرد،،و اصلا به من حال نمی داد،،
ما چند تا استکان خوردیم که هیچ وقت یادم نمیره اون روزو،بلند شدم برم دستشویی سرم گیج رفت به ابوالفضل گفتم حالم اینجوریه،اونم گفتش که مست شدی عزیزم،،و بلند شد تا دستشویی همراهیم کرد وتوراه یه لبم ازم‌گرفت،،
خلاصه برگشتمو نشستم و دیدم حالم خیلی خوبه،،ابوالفضل گفتش بریم حموم باهم!!!منم تا حالا همش تنها رفته بودم حموم ترسیدم،گفتم نه من تازه حموم بودم ولی اون کلی اصرار کرد و گفتم باشه تو اول برو منم پشته تو میام حموم،،اون لخت شد و رفت حموم منم تو همین چند لحظه یه استکان دیگه مشروب ریختم برا خودم و سریع خوردم وبلندشدم‌ ولباسامو ‌کندمو رفتم تو حموم،از اونجایی که خجالتی هستم ابوالفضل فهمید و رفت چراغ حموم رو خاموش کرد که من راحت تر باشم ،آدم باشعوری بود،تاریک شده بود همه جا تو حموم،،رفتم زیر دوش اونم‌ازعقب بازوهامو کمرمو میمالوند خلاصه خیس خیس شدیم،لباشم یکسره رو گردن و لبام بود محکم گردنمو میک میزد و واقعا من داشتم میلرزیدم از شدت حشریت،،اونم فهمید حشری شدم و مست هم هستم،شامپو رو برداشت از روی کمرم ریخت تا بیاد بره لای کونم،،بعدش با دستش منو کف مالی کرد حسابی،،بعد کیرشو گذاشت لای پام،،وااااای چه حسی داشت همین الان دارم تعریف میکنم اینو راست کردم،،گذاشت لای پامو با اون یکی دستش شکممو وسینه هامو میمالید،،خیلی بدنم داغ شده بود،،نمیدونم چیشد که ناخوداگاه کیرشو از لای پام دراوردم وگذاشتمش رو سوراخم لای کونم،،ابوالفضل تعجب کرده بود ولی فهمید که الان وقتشه تا حسابی جرم بده، انقد حشری شده بودم که کونمو مدام میدادم عقب تر بعد باکیرش رو سوراخم باری میکردم آروم آروم کرد داخل،،درد داشت ولی خیلی کم،،چون اوج حشریت بودم،،دستمو زده بودم به دیواره حموم از پشت کیرش دمه سوراخم،،گردنمو میک میزد وسعی میکرد آروم بکنه داخل،،رفت تو،،واااای ،،انقد کونمو از قصد میدادم عقب که تا ته رفت توسوراخم،،یعنی کمرش چسبیده بود که لپای کونم تاته کیرش رفته بود توکونم،،،ازاین ور هم گردنمو میخورد باکیرم بازی میکرد که دیدم دارم ارضا میشم سریع دستشو ازرو کیرم برداشتم گذاشتم رو شکمم که ارضا نشم آخه خیلی داشت لذت میداد،،واااای کونمو میمالوند از اون‌ورم کیرش توسوراخم بود داشتم منفجرمیشدم که آبش بود ریخت توکونم،،ولی من هنوز ارضا نشده بودم ازحموم اومدیم بیرون وبدون هیچ صحبتی رفتم کیرشو گرفتم تو دستم و انداختمش تودهنم اونم هیچی نگفت ازخداش بود یه همچین تیکه ی مست مست حشری حشری زیرش خوابیده باشه،،کیرشو میک میزدم لیس میزدم خوابوندمش کیرشو چرب کردم نشستم آروم ‌رو کیرش و خودم بالا پایین میکردم براش اونم سینه هامو رونامو دست مالی میکرد،،همینجوری براش بالا پایین میکردم که دیدم داره آبم میاد جلوشو نگرفتم بجاش آروم روکیرش کونمو این ور اون ور میکردم حالا کیرش هم تا ته تو کونم بود،،همونجا دیدم دیگه آخراشه داره میاد ابم،،کونمو بلند کردم کمرمو قوس دادم آروم آروم نشستم رو کیرش دوباره واااای حسه اینکه یه کیر کلفت بره توکونت عالیه،،،چندتا تلمبه زدم براش و آبم اومد واااای وقتی داشت آبم میومد کیرش توکونم بود یه آهی کشیدم یه جووون جووونی گفتم که خوده رفیقم هم با صدای حشری من ابش اومد

نوشته: اشکان

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها