داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

حموم کذایی

سلام اسمم شیواس ۳۴سال دارم ۱۰ساله ازدواج کردم یه دختر۷ساله ام دارم
از زندگیمم کاملا راضی بودم درآمد متوسط سفر یه زندگی معمولی خوب
البته همه اینا تا زمانی بود که این داستان برام پیش بیاد
ساکن تهرانم ۱۶۸قد دارم ۷۰کیلو وزن چهرم معمولیه موهام قهوه ای جداب پوستم سفیده زیاد سینه سایز۸۰دارم با یه کون نسبتا رو فرم که رو بدنم کار کردم البته چند وقتی هس یوگا کنار گذاشتم
داستان سوء استفاده بابای همکلاسی دخترمه از من
یه روز خیلی عادی مث همه روزا مادر همکلاسی دخترم زنگ زد که کتابای اینا با هم عوض شده من ساعت ۶غروب میام ازتون میگیرم منم قبول کردم ساعت۳ظهر بود شوهرمم ساعت۱۰شب از شرکت میومد دخترمم کلاس موسیقی بود خواهرمم قرار بود بعده کارش بیاد خونمون ساعت۶_۷
حموم رفتم به خودم میرسیدم تو خونه لخت کامل بودم خودمو خشک میکردم زنگ خونه زدن من که کلا یادم رفته بود قراره بیان کتاب بگیرن زنگو زدم درم رو هم گذاشتم خواهرم بیاد تو
من روم به آیینه بود حولم دور کونم بود فقط در باز شد حالیم شد یکی اومد تو ولی حرفی نزن تا برگشتم یه جیغ کشیدم
یه آقایی تو خونه من بود دستمو جلو سینم گرفتم یهویی مرده به حرف اومد
گف خانوم من پدرم مانیام همکلاسی دخترتون ببخشید توروخدا من نمدونستم شما تو این وضع هستید
گفتم اقا یه دری بوقی چیزی سریع دوییدم سمت اتاق
لباس پوشیدم اومدم کتاباشو دادم اونم رف
موقع رفتن گف خیلی خوشحال شدم از دیدنتون واقعا
گفتم ممنون زنده باشید
ترسیده بودم یه حس عجیب داشتم اینکه لخت منو مرده دیگ دیده حسابی کلافه بودم به هیچ کسی ام هیچی نگفتم
چند روزی گذشت داشت یادم میرف که یکی تو اینستا فالووم کرد پیامم داد پیاماش همش سلام چطوری نشناختی در این باب بود
من اصولا جواب هیچ مردی نمیدم بعد یه عکس برام فرستاد باز کردم چشام ۴تا شد شوک شدم داشت گریم میگرف
عکسه توی خونم لخت بودم داشتم باهمون یارو حرف میزدم به صورت نیمه واضح گرفته شده بود
بهش پیام دادم تو کیی این چیه چیکار داری اصن
پیام داد اهااااان حالا شد به حرف اومدی توام
گفتم شما؟ این چه عکسیه
گف منم بابای مانیا اومدم خونتون لخت بودی بهم دادی
گفتم چییییی بهت دادم چیه چی میگی اشغال حرف دهنتو بفهم الان زنگ میزنم زنت میگم چیکار داری
گف بزن ولی قبلش من این عکسو میفرستم اینستای شوهرت امتحانش مجانیه
گفتم چه جوری عکس گرفتی اصن من از قصد جلوت لخت نبودم که یادم نبود قراره شما ها بیاید کتاب بگیرید
گف اینارو به شوهرت بگو بعدا اگه کاری که میگمو نکنی
گفتم چی؟!
گف یه ساعتی هماهنگ کن بیام خونت یه بار دیگ لخت ببینمت
گفتم گمشو فقط مگه من زن خیابونی ام اینجوری حرف میزنی یه سوء تفاهمه که پیش اومده رفعم میشه
گف من میفرستم شوهرت خودت رفعش کن
گفتم یه چیز دیگ ام بخواه غیر اینکار
گف خیلی جلو خودمو گرفتم بی ناموسی نکنم ولی نشد بدن گوشتی و سفیدت مدام جلو چشممه
اشکم دیگ دراومده بود
گفتم توروخدا من شوهر دارم بچه دارم زندگی دارم
گف مگه قراره جلو اونا باشه؟
گفتم نه خب
گف میام یه ساعت کارمو میکنم میرم
گفتم نه من نیستم
گفتش تا فردا وقت داری من فردا میفرستم به شوهرت خوددانی
گذشت و شب شد من از استرس و ترس خوابم نبرد گریه میکردم جوری که کسی نفهمه به چتام با یارو نگاه میکردم به عکسه که لخت واستادم جلو
سوالای زیاد تو سرم که مگه گوشی دستش بود؟ چجوری اصن عکس گرف؟ چرا من نفهمیدم؟ خداااااا
فردا شد دیدم پیام داده چیشد؟!
گفتم باشه
خوشحال شد گف کی چه ساعتی؟
گفتم همون۶بیا ولی ۷باید بری درزم عکسم باید پاک کنی
گفتش باشه چشم اماده کن خودتو فط چیزی تنت نبینم من شیوا جون
سرم درد گرفته بود ساعت ۶زنگ خونه زدن یه ارایش ملایم من همیشه دارم ولی لباس تنم بود
یه سوتین مشکی شرت زرد
پیرهن گشاد آبی سفید و شلوار گشاد مشکی
درو باز کرد اومد تو
اسمش اسماعیل بود ۴۰به بالا بود هیکلش درشت بود یه شکم کوچولو جلو داشت چهرشم مردونه بود درشت ولی نه گنده
اومد تو سلام داد سلام دادم
گف ای بابا لباس تنته که
گفتم واقعا خجالت نمیکشی زن داری بچه داری
گفت هییییس اگه عداب وجدان داری چشماتو ببند من کارمو کنم برم
گفتم زود تمومش کن توروخدا
اومد سمتم دست کشید موهام پیرهنمو دراورد
گف اوففف چه سینه های سفیدی ماشالله
سرشو کرد لای سینه های بعد سوتینو دراورد من رو سینه هام به شدت حساسم فوری حشری میشم اونم عشقش سینه بود
میمالید لیس میزد مک میزد ورز میداد انقدر این کارو کرد منم داغ شدم ولی اصلا دوس نداشتم لذت ببرم ولی نمیشد سینه هام سرخ شده بود جای انگشتاش افتاده بود میخوردشون گردنمو لیس میزد ما هنوز سرپا جلوی اوپن اشپزخونه بودیم همونجا شلوارمو دراورد با شرت اومد پایین من لخته لخت بودم افتادم روی اوپن کونم بیوفته بیرون ۲تا چک اروم زد
گف ای کیرم تو این زندگی کون اینو نگاه کون زن مارو نگاه شاه کونه چه سفیده
لاشو باز زبون زد به کسم من اههه کشیدم اونم فهمیده بود هی میخورد سوراخ کون و کسم میخورد لیس میزد منم دستمو مببردم پشت سرشو فشار میدادم لای کونم
پاشد داشت لباس درمیاورد کیرشو کشید بیرون کاملا معمولی بود۱۶سانت میشد ضخامت معمولی
یکم گردنمو خورد گف میخوریش؟
گفتم اره
سرمو فشار داد پایین نشستم کیرشو صاف گذاشتم تو دهنم یه هوفی کشید تو دهنم تلمبه میزد من مدام تخماش بازی میکرد کیرشو میخوردم حسابی تو دهنم سفت و داغ شده بود
بلندم کرد دوباره همون حالتی سرپا واستادم کیرشو گذاشت از پشت دم کسم موهامو کشید کرد توش
گفتم اهههههه بکن دیگ
شروع کرد گاییدن محکم میکرد سینه هام بالاپایین میشد از پشت بهم چسبیده بود باهاشون بازی کرد گردنمو لیس میزد از پشت تو کسم میکرد داشتم ارضا میشدم
گفتم اهههههه بکن بکن یکم دیگ همینجوری ااااههههه بیشتر ببر توشششش
رو پنجه رفتم بودم سینه هامو گرف توش نگه داشت چشام سیاهی رف دراورد از کسم گف داگی شو رو زمین
گفتم بریم رو تخت بدو رفتیم رو تخت سریع داگی شدم
اومد رو تخت یکم خیسش کرد گذاشت داخل از کتفم گرفته بود میکرد تویی های سنگین و محکم
موهامو جمع کرد تو دستش محکم میکرد جوری که سینه هام جا به جا میشد انقدر محکم که نتونستم داگی واستم کامل خوابیدم رو تخت خوابید روم میکرد تو کسم من سرم توی تخت بود اسماعیل اون بالا تویی کشم میکرد واقعا حال میداد
دراوردش گف بچرخ چرخیدم نشست روی گذاشت لای سینه هام لاپستونی میزد محکم و سنگین یکم گذشت پاهامو باز کرد گذاشت توش خوابید روم داشت کمر میزد کیرش میرف تو کسم سینه هامو میخورد گردنمو
گفتم آبتو بیار داره دیر میشه اههههه اروم تر یکم
گف همکاری کن ابم زود بیاد
گفتم چییی کنم اهههه
گف نمدونم
یهویی کلشو گرفتم شروع کردم لبشو خوردن خوشش اومده بود تویی هاش محکم تر و سریع تر شده بود لباشو خیلی خوردم
پاشد یه پامو گذاشت رو شونش کرد تو کسم داشت ابم میومد دوباره
کسمو شروع کردم مالیدن سینه هامم اسماعیل میگرف فشار میداد
گفتم من دوباره دارم میشمممم اههههه بکن اااایییییی کسم پاره کن عوضی
انگشت پایی که رو شونش بود کرد دهنش میخورد مک میزد من دوباره چشام سیاهی رف
اونم یه دقه بعد گف داره میاد داره میاد
گفتم توشششش نریزی
گف نه سینتو بگیر
جفت سینه هامو گرفتم همشو خالی کرد رو سینه هام
حسابی داغ بودیم من هم لذت بردم هم بعدش احساس خیانت اومد سراغم اون سریع رفتش البته قبل رفتن اصرار داشت یکم براش بخورم ولی نمتونستم اونم فهمیدش و رف
بعد رفتنش ملاقات های ما زیاد تر شدو کیره اون جایگزین شوهرم شدو زندگیم لذتش کم شد کم کمم داره از هم میپاچه

نوشته: شیوا

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها