داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

حموم

سلام این داستان مربوط به ۳ ماهه پیشه
در این داستان از اسم های غیر مستعار استفاده شده
اسم من پرهام هست و ۱۶ سال سن دارم بدنم بی مو سفید خودمم خوشکلم این داستان ک دارم براتون مینویسم سکس من با محمد است
(محمد پسر خالمه)
ی روز منو محمد خونه ی مادر بزرگم اینا بودیم کسی هم خونشون نبود ب جز منو محمد و مادر بزرگم
من و محمد داشتیم فیلم سینمایی نگاه میکردیم تو اتاق با گوشی ک دیدم محمد خیلی داره ب بدنم نگاه یواشکی میکنه
بعد منم حشری شدم کیرم یکم بلند شد محمد هم فهمید دستشو گذاشت رو کیرم . یکم تعجب کردم از این کارش ولی خوشمم میومد.
برام مالید یکم و بعدش منم دستمو گذاشتم رو کیرش و مالیدم بعد گفت ک بیا بخور منم ک دوست داشتم بخورم گفتم نمیشه اینجا یهو مادر بزرگ میاد .
بیا بریم حموم اونم گفت باشه بریم
بعد نقشه کشیدیم چجوری بریم.
قرار شد اون گوشیش زنگ بخوره دوستش بهش بگه بیا بریم بیرون منم بعد ک اون رفت برم حموم
زنگ زدم ب گوشیش طبق نقشه پیش رفتیم اون رفت تو حموم قایم شد ک مادر بزرگم فکر کنه رفته منم بهش گفتم ی حوله بهم میدی ؟
تا رفت حوله بیاره تویه ی ظرف از تو آشپزخونه روغن برداشتم
بعد رفتم حموم.
لخت شدیم رفتیم یکم زیر آب گرم ک شد حموم محمد بهم گفت بخواب ماساژت بدم منم خوابیدم و با روغن شروع کرد ب ماساژ دادن
یکم ماساژ میداد بعد وسطاش ی انگشت هم میمالید روی سوراخ کونم .
بعد یکم کونمو دادم بالا بفهمه میخوام انگشت توش کنه اونم انگشتشو کرد توش. خیلی حال میداد
بعد من چرخیدم روی پشتم خوابیدم روغن زد ب کیرم و برام جق زد بهش گفتم ساک بزن اونم شروع کرد ب ساک زدن واااایییی چ حالی میداد کیرم روغنی بود اونم ساک میزد خیلی خوب بود بعد ک خورد گفتم بشینه روی کیرم اونم نشست کیرم کم کم تا ته رفت تو کونش .
واییی عجب کونی بود عالی
کردم و کردم داشت آبم میومد گفتم در بیار آبمو بخور گفت باشه
در اورد شروع کرد به ساک زدن ک یهو آبم خالی شد تو دهنش اونم تا تهشو غورت داد
بعد منم براش جق زدم آبش اومد و ارضاع شد بعد خودمونو شستیم و اومدیم بیرون اون رفت خونشون ک مادر بزرگم نفهمه منم رفتم خوابیدم
این بهترین خاطره ی من با محمد بود بعد از اون هم کلی باهاش گی داشتم .
این داستان واقعی بود امید وارم خوشتون اومده باشه
نوشته: پرهام

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها