داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

هلیا دختر سکسی

سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه
این داستانی که براتون میخوام نقل کنم داستان واقعی هست که برای من رخ داد😐 و میخواستم برای شما رفقا هم به اشتراک بزارم (اسامی عنوان شده مستعار است )
اسم من مهدی هست، یکم از خودم بگم متولد سال ۷۶ هستم بدنم کمی پره علاقه به موسیقی رپ دارم به اسم جوان امروزی شناخته میشم، وضع مالیمم بد نیست کیرمم ۱۷ سانتی میشه داستان از اونجایی شروع میشه که پدرم یه کارخونه تازه در قزوین ساخته بود ! یه مدت که کرونا همه گیر شده بود من درس و دانشگام و رها کرده بودم و رفته بودم شرکت بابام که یهو یه دونه از کارمند های فروش بنام” هلیا” چشممو گرفت یه دختر کم سن که تازه راه دادن پیدا کرده بود لباش غنچه و چشمها مست یه کیر سریع رفتم آمارش از مسئول فروش که خانم سلطانی بود گرفتم اون گفت دوست پسر داره ! مهدی به تو پا نمیده ولی من برات درست میکنم تازه یادم رفت بگم خواهرشم مسئول حسابداری کارخونه بابام بود ! خانم سلطانی رفته بود به خواهر بزرگتره گفته بود اونم هوس رِل زدن خواهر کوچیکه با پسر صاحب کارخانه افتاده بود تو ذهنش ولکن نبود ، همش سفارش محصول مرتبط به من میرسید دست هلیا !!منم که دیدم این خودش دلش یه کیر خوب میخواد گفتم بسم الله برم تو کارش اولش قرار گذاشتم با همون خانم سلطانی که هلیا رو آورد رفتیم طرف محل رزجرد قزوین همین از شهر خارج شدیم جلوی سلطانی گفت بزن کنار من ترسیدم چی شده یهو جلو اومد لب منو بوسید و لب و لوچه رو خودش شروع کرد بدون هیچ مقدمه ای و فقط من موندم چیکار کنم کیرم شق شده بود میخواستم بدم بخوره جلوی سلطانی روم نمیشد وای سینه هاش💦 وای عطرش💦 وای چشم بستنش موقع لب دادن 💦واقعا یه جنده تموم عیار بود دیگه رفته بودم توی ذهنم اون شب تموم شد باورم نمیشد انقدر دختر لوند و سکسی که جلوی همکارش (خانم سلطانی ) به راحتی جلوی من لب و لوچه را بگیره!!! انقدر صحنه رو خوب اومده بود که منم آبم اومد هیچی، سلطانی هم خیس کرده بود ! گذشت گذشت تا روز اصلی رسید اسفند ماه بود کیرم داشت از حشر کس هلیا میترکید . وای یاد اون چت های تلگرامیش که پر از آه اوه سکسی بود میفتادم، باورم نمیشد این دختر بیست ودوساله انقدر سکسیه ! بعد خودش میگفت برای بار یازدهم که دارم سکس میکنم ولی اندازه یه زن چهل ساله بلد بود خلاصه روز اصلی رسید توی ماه اسفند ما تازه خونمون جابجا کرده بودیم و یه سه طبقه قدیمی بود رفتم دنبال هلیا توی زیباشهر از زیباشهر تا قزوین فقط دستم روی رون پاش بود🫠، بخاری هم روشن، دیگه هات هات … 😬شده مثل سنگک که تازه از تنور بیرون اومده وقتی به لپ هاش دست میزدی چشماش میبست💦💦💦 دیگه من دستمو گذاشتم روی کصش دیدم بله خانم آب و پس داده 💦💦اول کار دیگه بعد از ده دقیقه رسیدم خونه نرسیده گفتم سریع برو طبقه اول که خالیه چسبوندمش به دیوار پاهام به پاهاش چسبوندم به طوری که کیر شق شدم روی رونش بود لب رو لباش تا تونستم خوردم اونم آه های ریز میکشید سریع خوابوندمش زمین شرت و شلوارش باهم کشیدم پایین کص مرطوبش جلوم بود وای چه بویی میداد بدون مقدمه کیرمو گذاشتم روش اینقدر خیس بود مثل نبات رفت ته فنجون دو سه بار آهسته تلمبه میزدم که یهو با صدای بلند داد زد مهدیییییییی💤💦 جرم بده دیگه اونجا بود که انگار کمر من شده بود شاه فنر فقط میکوبیدم ! و اونم بلند بلند آه می کشید (شانس اوردیم کسی نبود ) به خودم اومدم دیدم صورتم از عرق خیس خیسه دیگه من خوابیدم هلیا اومد نشست روی کیرم هی بالا و پایین میرفت بالغ بر ده دقیقه خودش از کیرم بالا پایین میرفت خسته نمیشد آب من اومد ولی به کمک ویاگرا باز روپا بود با خندم می گفت این کیر و میخوام با خودم ببرم گفتم جنده بیا پایین میگفت تا سه بار ارضا نشم ولکن نیستم آخرش خوابوندمش با سرش هی به چوچولش مالیدم تا برای سومین بار ارضا شد . این بود سکس با دختر جوان حشری که جنده نابی بود هنوزم دلش میخواد بمن بده ولی من دیگه ازدواج کردم . عذر میخوام بابت غلط املایی یا ادبی

نوشته: مهدی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها