داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

مفعول بودن یعنی چی؟

سلام به همه
من مفعولم به شخصه، و با اینکه میدونم که توی قسمت داستان های انجمن کیر تو کس دروغ و دروغگو زیاد هست که فانتزی هارو در قالب داستان بیان میکنن ولی من این رو بگم که اسم من واقعا نیما هست و داستان ها مو به مو حقیقی هستن و اسم اونایی هم که آووردم به خاطر این هست که دم دست بودن و رضایتشون رو گرفتم و از این تصمیم من مبنی بر نوشتن داستان هم خبر دار هستن.
طی صحبت هام با اونا و تجربیات خودم این متن رو براتون آماده کردم.
این متن حاوی تجربیات و داستان های سکس خودمه که نکاتی رو نیاز هست که بعد داستان براتون بگم.
.
داستان از اونجا شروع شد که من 15 سالم بود ( نه نمیخام بگم توی اون سن سکس داشتم )، و خیلی چیزا داشت برام روشن میشد و من بیشتر داشتم راجع به سکس میفهمیدم، همزمان توی اینستاگرام و فضای مجازی حمایت از گی ها و کلا خانواده ال جی بی تی زیاد شده بود و من میدیدم و همزمان توی فیلمای هالیوودی هم که خودتون میدونین، من چند بار توی سایت های پورن هم عبارات مزتبط با گی رو سرچ کرده بودم. یه دوسالی گذشت و من هم هنوز ویرجین بودم و همونطور که توی مدرسه و جامعه تحمیل میشد همه باید علاقشون به دختر میبود و شرم “کونی” بودن میتونست پایه های غرور یه پسر رو به طور کلی برای همیشه نابود کنه پس توی این دو سال سعی میکردم گی رو به عنوان یه گزینه در نظر نگیرم که بعد از یه مدت یکی از رفیقام اومد و بهم یه کانالی رو توی تلگرام نشون داد که اسمش “گی لینک” بود که البته هنوزم کار میکنه. مسخرش کرد و گفت توی گروهایی که لینکشون رو میذاره ملت دارن قرار سکس گی میذارن و گفت برای سکس چت چند باری شارژ ایرانسل ازشون گرفته. منم رفتم و تفننی توی این گروها چرخیدم یه مدتی ولی همه اون ذهنیتای قبل و اینکه توی این گروها همیشه موقعیت سکس وجود داشت با کسایی که نمیشناسیشون و قرار نیست که یه روز ببیننت و آبروتو ببرن باعث شد بخام امتحانش کنم.
بعد از یک ماه بالاخره با یه نفر اوکی شدم توی این گروها. من بچه کرجم و اون هم بچه کرج بود ولی مکان نداشت، گفت بیا مغازه، خلاصه با یه حجم استرس زیاد و ترس رفتم مغازش ( خیلیم حشری بودم)، اون مغازش مهرشهر بودم منم نمیشناختم اون محله رو، رفتیم پشت مغازه، بهم گفت لخت شو و منم همینکارو کردم ( همینکار برام خیلی سخت و استرس زا بود – طوری که میخاستم از اونجا برم و همه چیو کنسل کنم – حجم خجالتم خیلی زیاد بود چون هم چاق بودم، هم سینه داشتم که توی دست میرفتن و اینکه سایز کوچیک هستم من، همه باعث میشد شرم کنم که بخام بدنمو جلوی مخصوصا یه پسر لخت کنم چون حس میکردم ممکنه مسخره و تحقیر بشم ). با استرس لخت شدم و شروع کرد نگاه کردن به بدنم و رسد کردن کونم و سینه هام که یهو سمتم حجوم آورد و با یه حالتی که انگار اونی که میخاست رو تور کرده قشنگ سر حوصله بدنمو مالید و چک میزد توی صورتم، بهم میگفت جنده من کیه؟ یا دوست داری با کیرم چیکار کنی؟ کم کم صحبت هاش بوی تحقیر گرفت که من ازین موضوع خیلی خوشحال نبودم، آخر دستشو گذاشت رو سرم و فشار داد پایین تا زانو بزنم، میدونستم باید چیکار کنم پس شروع کردم به خودن که میگفت بهتر، بهتر، و در آخر بلندم کرد و هولم داد سمت مبل و داگی فشار داد تو. درد داشت دیگه نخاستم که کاری بکنم و گفتم لذتی توش نبود، فقط حس بد و ترس و استرس و تحقیر و درد و سواستفاده.
میدونستم که قرار نیست با یه همچین خاطره بدی بگذرونم، پس سه بار دیگه این کار رو انجام دادم با افراد مختلف. خلاصه بخام بگم اولی چهل و خورده ای سالش بود و توی ماشین جنده میخاست و گولم زد، گفت برات میخورم ولی توی جاده آتیشگاه پشت ماشینش دخول کرد و گفت عجله دارم. دومی هم همسن من بود و گفت بیا با رفیقم بهت حسابی حال بهت میدیم، رفیقمم مثل تو باته. ولی اونجا که رفتم دوتاشون تاپ بودن و گفتن اون رفیقم نتونست بیاد بخاطر همین چون تریسام دوس داشتی همسایمونو آووردم که یکی از بی لذت ترین سکس های زندگیم رو تجربه کردم که یکیشون اصرار به این داشت که آبش رو بخورم که من ازین کار خیلی بدم میاد. و آخری که از همه قبلیا بد تر بود، علنا بهم تجا*وز کرد. گفت میریم باغ و تا صبح عشق و حال و مشروب و سکس. منم از خدا خواسته، با سانتافه ورم داشت و بردم سمت سهیلیه، دم یه باغ ایستاد و شروع کرد توی ماشینش رو گشت و گفت کلید رو نیاوورده (حالا ما علنا وسط بیابون – ینی اگه صدمه ای به من میزد هیچکسی نمیفهمید) گفت پیاده شو ببینم سرایدار هست یا نه که طبیعتا سرایداری وجود نداشت. صندوقو زد، یه پتوی کلفت لوله شده بود که دراوورد و گفت مثکه مجبوریم همینجا کارمونو بکنیم. من ناراحت بودم و بهش میگفتم که نمیخام سکس کنم اینجا و میخام برگردم. اول عادی میگفت -آخه هنوز که حال نکردیم_ ولی هرچی من جدی تر مخالفت میکردم لحنش تند تر میشد و آخر بهم گفت – نگاه کن تو که نمیتونی برگردی خودت، منم تا نکنمت ولکن نیستم- من شوکه شده بودم. دوباره مخالفت کردم و ایندفعه عصبی شد و هولم داد و گفت – یا همینجا خم میشی میکنم تو کونت یا همینجا ولت میکنم گرگ بخورتت – (طبیعتا اونجا آدم پیدا نمیشد). من دیگه حرف نزدم ولی تکون نخوردم تا به زور خمم کرد روی کف صندوق عقب و منم از اونجایی که میدونستم کاری از دستم بر نمیاد دیگه مقاومتی نکردم، و قبل اینکه دخول کنه گفت -یادته بهت گفتم دیرارضام؟- که اون شب رو از اونی هم که بود تاریک تر کرد برام. بیست دقیقه درد کشیدم و آخر یه گوشه تو کرج پیادم کرد و رفت ( نمیدونستم به جرم تجاور میتونم ازش شکایت کنم – فکر میکردم اگر یک درصد تشخیص بدن لواط بوده جفتمون رو مجازات کنن – و کلا نمیخاستم حرفی ازش جایی بپیچه پس سکوت کردم )
بعد از این تجربیات تا نزدیک یک سال و نیم فقط سکس چت میکردم تا یه روز به یه نفر از اونایی که باهاشون سکس تل کرده بودم گفتم که اینطوریه و بهم گفت که اون آدمش نبوده بیا با خودم اوکی میکنم. دوباره ترس و استرس از دفعه قبل هم بیشتر برگشت، ولی به هرحال شیو کردم و رفتم. این دفعه توی خونه بود و خونه بدی هم نبود، اول یه گپی زد و یه آبمیوه ریخت و آوورد و گفت نگران نباش من بلدم، با پسرای شبیه تو بودم و کاری میکنم استرس هات بره و از این جور حرفا. خلاصه بعد یه ربع صحبت که راحت شدیم با هم گفت اگه اوکی ای بیا تو اتاق من اونجا منتظرم. منم کمی کلنجار رفتم ولی رفتم تو. تا رفتم تو یه لبخندی زد و چسبودم به دیوار، حسابی لب گرفتیم و بعد گردنمو خورد، دونه دونه لباسامو دراوورد و سینه هامو مثل یه زن مکید و کونمو لیس زد. گذاشتم رو تخت و قبل دخول حسابی بهم حال داد طوری که صدام بالارفته بود، هیچی نگفت شروع کرد کونمو تفی کرد و کیرش رو دراوورد گفت حسابی تفیش کن، منم حسابی کره مالی کردم کیرشو و خودم رفتم رو کیرش طوری هر چند ثانیه یبار تف میزد انگار به تنها چیزی که فکر میکرد این بود که روون باشه و من دردم نگیره و خیلی هم تا ته فرو نمیکرد. خیلی بهم لذت داد. و این رو بهش گفتم. حتی چند روز بعدش هم من ازش درخواست کردم که دوباره میام خونت و ایندفعه شب میمونم و حتی مشروب هم میارم. که قبول کرد و رفتم و اون شب یکی از سکس های خیلی لذت بخشم رو داشتم که دو راند با فاصله دو ساعت انجام دادیم و جفتش لذت داد بهم. که بعد از یه مدت گفتم من یه سری فتیش دارم. راجع بهشون صحبت کردیم. خیلی تایمش خالی نبود و دو دفعه دیگه بیشتر سکس نداشتیم و این بزرگمرد به لیختن اشتاین محاجرت کرد و الان آلمانه. ولی اون دو دفعه رو درخواست کردم که تریسام میخام که مخالفت میکرد چون میگفت اعتمادی نیست و منم کسی رو ندارم که جلوش آبرومو ببرم و ازینجور حرفا که بعد دو سه هفته یکی پیدا شد که جفتمون حال کردیم باهاش که دو طرفه بود (هم بات و هم تاپ) و بلد بود چه کنه.
بعد از محاجرت اون بنده خدا من هیچکس رو نداشتم تا یکسال و نیم پیش که مریم رو پیدا کردم که اولین دختری بود که باهاش تونستم انقد راحت باشم که همه چیزارو باهاش درمیون بذارم. اون خیلی کول برخورد کرد که گی هستم و حتی حمایتمم میکرد و میگفت بیا بریم دانشگاه ما، با هم پسر دید بزنیم. که این رو به شوخی گفت ولی واقعا رفتیم و با رفیقاش منم رفیق شدم. دانشگاهش دانشگاه هنر تهران بود و همه میدونیم چقدر اتفاقای عجیب توی اون دانشگاه میوفته. من به واسطه مریم با دوستش آشنا شدم که الان با هم توی رابطه ایم. ولی قسمت عجیبش اینه که کسی که باهم اوکی شدیم هم باز دختره، اسمش نگاره و ترنس هم نیست، شاید بگین چیشد یهو؟ الان میگم:
اول که دیدمش خیلی ظاهر سالم و فیس کیوتش نظرم رو جلب کرد و به نظرم رسید که دختر خجالتی و ویرجینی باشه که بچه خرخونه کلاسه و فقط یه عینک کم داره. خیلی قضاوت بی جایی نکرده بودم ولی خب بعد از این که باهاش اوکی شدم اون روی با مزه و شیطونش رو نشونم داد که دلمو برد. یکم طول کشید اما من بالاخره به اونم گفتم چون اکیپ سه نفره مون زیادی داشت به هم نزدیک میشد. بعد از شنیدنشون شوک شده بود و بعد از اون با اینکه فکر میکردم رابطه مون دور بشه نزدیک تر هم شد. کم کم به هم نزدیک شدیم و اون هم کمی از فتیش هاش رو به من گفت ( مثلا استراپون گذاشتن و کار های عجیب غریب دیگه) بعد از مدتی و اتفاقاتی ما با هم سکس کردیم و من متوجه شدم که گرایش من نسبت به بات بودن خیلی هم مطابق با اون چیزی که در اصل ممکن بود بخام نبوده. ( کاری به رابطم با نگار ندارم – رابطمون خوبه – سکسمون رو داریم – فانتزیامونو داریم – عشقمون رو داریم و از همه مهمتر سلامت مون رو هم داریم)
ولی بحثی که میخاستم راجع بهش صحبت کنم این اصلا نبود که من از اولش هم نباید گی میشدم. نه من هنوز اون تمایلاتم رو دارم تا حدی ولی این رو فهمیدم که از اول داشتم برای سرکوب احساساتم به همجنسگرایی رو میاووردم. این الان یعنی چی : من سایزم پایین بود – چاق بودم و اعتماد به نفس پایینی از بچگی داشتم و فکر میکردم دخترا به من نگاه نخواهند کرد. و این رو هم به عنوان یه گزینه قبول کردم و با تمام ترس هاش به جون خریدم. ولی باز در آخر هم فهمیدم چطور باید مفعول بود و سالم موند. صد البته اینکه با یک شریک جنسی باشین و عوضش نکنین ( کسی که به هم حس خوب بدین – کسی که نیاز های اونیکیو بدونه و بهش بده – کسی که ببخشه توی سکس – کسی که از لذت خودش بگذره که تو حال کنی – کسی که سالم باشه – خود خواه نباشه – کسی که بهش اعتماد داشته باشی – کسی که پیشش احساس امنیت کنی ). من تمام این ها رو با نگار تیک میزنم و از زندگیم راضیم. اشتباهاتی توی گذشته داشتم. من پسر 19 ساله ای بودم که بهش تجاوز شد و لب از لب باز نکرد ازش سو استفاده جنسی شد و نه اونم یکبار. این شخصیت یه پسر رو خوررررد میکنه و غرورش رو تیکه تیکه میکنه و افسردگیرو مثل یک سرم شب تا صب توی خونش وارد میکنه. من تا سه شب بعد از اون تجاوز درست خوابم نمیبرد. داشتم فوبیا برمیداشتم. داشتم به جای اینکه اونو مقصر بدونم خودم رو سرزنش میکردم که چرا بیشتر نه نگفتم. داشتم مقصر تمام اون سو استفاده ها رو خودم میدونستم (که البته بی تقصیر هم نبودم) ولی بچه بودم. الان میفهمم و از خودم و اونا میگذرم. خلاصه اینکه حال خودتونو خراب نکنین، چه گی چه استریت میتونین رابطه سالمتونو داشته باشین.
به امید ایرانی که گی ها توش آزاد باشن
موفق باشین

نوشته: نیما

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها