داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

مامان آمپولی من 4


یه خورده خودمو کنار کشیدم و دوسه دقیقه بعد دید زدنو شروع کردم . مامان خیس عرق شده بود . عزیز جون هم دست کمی از اون نداشت -مامان عزیز کمه یه موز کممه یکی دیگه . دستاتم بفرست تو کوسم . من امشب نمیدونم چمه . عزیز زود باش من دیگه مردم . طاقت ندارم . افتادم عزیز . مامانو رو تخت خوابوند . موزو دوباره پاک کرد و فرو کرد تو کوس مامان -دختر امشب چته . این که از بیشتر کیرا کلفت تره -مامان مامان جونم یه جوری بزن بیشتر به جاهای حساس کوسسسسسم بخوره . اگه میزون نشم یهو میزنه به سرم … میفتم بیابون خیابون اون وقت هر کیری دوست داره بیاد منو بکنه -رزا جون صحبت کیر رو نکن که این کیر های خائن هر روز دنبال یه کوسن -عزیز چی میگی مگه کوسای ما هر روز دنبال یه کوس نیستن ;/;-حالا واسه من کبری صغری نباف -چیه مامان کم آوردی ;/;-رزا جون ما داخل خودمونیم . همین ده پونزده نفر خودمون حالا گاهی وقتا یه مهمون افتخاری هم میاریم میخواهیم ثابت کنیم که نیاز به مرد نداریم . وابسته اونا نیستیم . بذار هر غلطی دوست دارن بکنن . حالا دیگه هر دوتا جیغ می کشیدن -رزا زودباش زود باش من هوسم دوباره بر گشت . اون وقت تو باید منو بکنی . عزیز موزو همین طور میذاشت تو کوس مامان و درش می آورد و سرشم گذاشته بود رو کوس و از بغل با زبونش اونو لیس می زد … نه این کارا نباید ربطی به آمپول داشته باشه . یعنی اونا دارن ورزش می کنن ;/;گاهی بابا بزرگه به من می گفت که برم با دستای کوچولوم اونو ماساژبدم . باپاهام برم رو کمرش و کمرشو لگد کنم ولی این کار اونا هیچ شباهتی به کار من نداشت . یک دفعه دیدم مامان یه جیغی کشید که ساختمون به لرزه افتاد . من فرار کردم . دیگه نمی دونم متوجه من شدن یا نه خدا می دونه . فقط صداش تا اتاق من میومد که می گفت عزیز دستت درد نکنه ارضام کردی راحت شدم آروم گرفتم -خوشحالم دخترم . من تو رختخواب خوابم نمی گرفت . یه حال عجیبی داشتم . دوست داشتم که مامان بیاد به کونم دست بکشه و با سوراخش بازی کنه . از این که چیزی رو تو تنم فرو کنه خوشم نمیومد . می دونستم دردم می گیره ولی دوست داشتم یه دستی بیاد روکونم بالای پام ور بره هنوز کوسم اون لرزشا و هیجاناتی رو که دو سه سال بعدش اسیرش شدم حس نمی کرد و اثری ازش نداشت . فقط خیلی دوست داشتم کون بازی کنم . روتخت خودم لخت شدم و سرمو بر گردوندم و یه نگاهی به کون سفید و تپل و بچه گونه ام انداختم . چی میشد الان مامان میومد و یه آمپول بهم می زد . اون وقت منم می گفتم می ترسم و اونم با کونم ور می رفت . ماساژش می داد . شایدم بعضی وقتا می بوسیدش و می گفت دختر گلم نترس من بمیرم الان اینجا میخواد سوزن فرو بره . کونمو می بوسید و می گفت این جا رو که اون دفعه آمپول زدم اون وقت یه طرف دیگه اشو بوس می داد و می گفت امروز نوبت این وره . من قلقلکم میومد و خوشمم میومد و می خندیدم . گاهی وقتا بهش می گفتم مامان بازم ببوس … گاهی هم جوجوهای کوچولومو می بوسید و منو که می برد به حموم لخت لخت تو حموم بغلم می کرد و به خودش می چسبوند و کلی با جوجوهام که اندازه یه نخود بودن و یه خورده تازه دورش می رفت یه ورم کوچولو بکنه رو میذاشت تو دهنش . خلاصه اون شب من همش تو فکر بدنای به هم چسبیده لخت مامان و مامان بزرگ بودم . نتونستم بخوابم . دوست داشتم یکی از کونم استفاده کنه . باهاش ور بره حالا که بهش فکر می کنم اسمشو نمیشد گذاشت هوس شاید یه نیاز بچگی بود یه احساس واسه ارزشمند شدن و به درد چیزی خوردن . در هر حال هر چی فکر می کنم که چرا اون روز از این که کون کوچولوم مورد استفاده قرار بگیره خوشم میومد توجیه منطقی خاصی براش پیدا نمی کنم . دوباره رفتم تماشا . دیدم مامان و مامان بزرگ سخت به هم چسبیده ان و همدیگه رو ماچ می کنن . مامان رزا دستشو گذاشته رو کون عزیز و عزیز جون هم دستشو کرده لای کون مامان رزا -رزا جان یه فکری واسه این رویا کردی ;/;داره بزرگ میشه ها . از همین حالا باید بدنشو آماده کنی عادتش بدی . تو به سن اون بودی خیلی جلو زده بودی .. غصه ام شده بود . معلوم نبود چه خوابی برام دیدن و منو میخوان کجا بفرستن . اصلا از کلاس بازی و این جور چیزا خوشم نمیومد . من مدرسه خودمو به زور می رفتم -مادر درسته که یه زمانی شاگرد بودم و همیشه شاگرد تو می مونم ولی واسه دختر خودم که می تونم استا باشم -درسته ولی بجنب یه خورده شلی . بیشتر باهاش ور برو . بیشتر کون و کپلشو انگولک کن . این قدر منتظر بهونه ای نباش که بچه مریض شه بخوای اونو آمپول بزنی و به جوری باهاش ور بری . وقت و بیوقت بهش حال بده کونشو دست می زنی بزن غریزه بچه هاست خوششون میاد ولی کوسشم باید بمالی . درسته همین حالا ورم نمی کنه و تحریک نمیشه ولی تا دوسه سال دیگه که عادت ماهانه اش شروع شده و شهوتی بشه اون وقت آروم آروم می تونیم بیاریمش تو گروه خونوادگی خودمون . چند تا غریبه معتمد هم اگه دوست داشته باشی واسه تنوع می تونی بیاری به شرطی که متعهد و متخصص هم باشن . ما نیاز به نیروی جوان و تازه نفس داریم . قربون نوه خودم برم رویا خوشگله ام استعدادش به من رفته . اصلا اگه دوست داشته باشی من خودم تعلیمش میدم .-مامان چی میگی مگه من خودم چلاقم . درستش می کنم . حالا هر وقت روبراه تر شد یه شب جمعه ای هم می فرستم بیاد پیش تو تو رختخوابت بخوابه . فقط باباش جریانو نفهمه که خیلی بد میشه . اونا نمی تونن درک کنن .-دخترم صحبت رویا و یه نیروی جدید شد دوباره آمپر هوس من رفت بالا -مامان تو دیگه کی هستی تمام کیر های دنیا واست کمن -دیوونه بازم صحبت کیررو کردی ;/;ما زنا خودمون به داد هم می رسیم . نیازی به مرد و منت کشی اونا نداریم که بخوان تحقیرمون کنن و هر روز برن با یکی باشن . راحت حرص هم نمی خوریم . مامان و عزیز جون دوباره لباشونو گذاشتن رو هم و به هم چسبیدن . دستاشون هم رو سینه ها و کمر همدیگه کار می کرد . رفته بودم توی فکر . یعنی اونا میخوان همین چیزا رو به من یاد بدن . اگه این طور باشه که خیلی عالیه . این کارا نباید خیلی سخت باشه ولی من بچه ام زور زیاد ندارم . دستمو گذاشتم رو کوسم . با اون چیزی که عزیز جون داشت و خیلی گنده بود زمین تا آسمون فرق می کرد . عزیز می تونست یه موز دیگه رو هم کنار موز اولی بفرسته تو کوسش ولی تو کوس من چی می خواستن فرو کنن . یکی یکی میوه ها رو تو مغز کوچولوی خودم می گردوندم . هیجان زده شده بودم از این که مامان و عزیز رو من حساب می کردن . احساس بزرگی می کردم . اوخ جون می تونستن فلفل سبزو فرو کنن تو کوسم . ولی من کون بازی رو بیشتر دوست داشتم . چند دقیقه دیگه مامان و عزیزو تماشا کردم مامان رفته بود رو لبه تخت و عزیز هم اومده بود بیرون و با دستش رو کوس مامانی رو می مالید -اویییییی عزیز عزیز دوباره دارم می لرزم . بسه بسه اگه یه خورده سنگین تر شم ولت نمی کنم . یه حالت دیگه اشون این بود که مامان دو تا دستاشو گذاشته بود رو سینه های عزیز و عزیز هم همین کارو با مامان انجام داده بود . یه جورایی منو یاد بازی نون بیار کباب ببر مینداخت . خیلی دوست داشتم ببینم آخر کارشون چی میشه ولی خسته شده بودم و رفتم اتاقم تا بخوابم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها