داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

مامان ! آبجی ! منتظرم

خواهرم شیلا می خواست واسه تصفیه  حساب با دانشگاهش بره شیراز . قرار شد که من اونو ببرم . مامان شهره منم خواست که باهامون بیاد . . وای این که میومد دیگه یک ریز حرف می زد و دیگه نمی ذاشت به چیزای دیگه فکر کنیم . ولی مامان خیلی خوشگلی داشتم که با این که  حدود چهل و پنج سال سن داشت ولی هنوز خیلی از مردا با نگاههای خریدارانه شون اونو می خوردند .  مامان با این که خیلی به خودش می رسید و با فانتزی پوشیهاش و هیکل مانکنی خودش دل همه رو برده بود به کسی باج نمی داد . خلاصه بابای منم که یه باشگاه ورزشی رو اداره می کرد و مسئولش بود و داماد منم پیشش کار می کرد دیگه  نتونستند با هامون بیان مامان شهره  من خوشگل تر از خواهرم شیلا بود . صورتی گرد و سفید داشت و قدی بلند . حتی بینی خواهرم بهش نرفته بود . با این حال شیلا هم خیلی جذاب بود . دو تایی شون خیلی شیک پوش بودند و تازگیها مامان شهره  و شیلاکه ازم دو سال کوچیکتر بود و سال داشت  دو تایی خیلی با هم جیک شده بودند و یه سری حرکات عجیب و غریبی ازشون سر می زد که اگه آدم کج خیالی بودم فکر می کردم که حتما با هم همجنس بازی می کنند . مدام یکیشون با کف دست می زد به کون اون یکی . هر بار هم که شیلا میومد خونه مون با یه بهونه ای  می رفتند حموم .  خنده دار تر اینجا بود که بیشتر وقتا که شیلا میومد پیش ما  بابا و دامادم خونه نبودند کنار هم می خوابیدند . خلاصه بد به دلم راه نمی دادم تا این که  من که واسه چند روزی از اداره مرخصی گرفته بودم تصمیم گرفتم  با ماشین اونا رو برسونم و دو سه روزی رو هم اونجا بگردیم . هر چند که فامیل نداشتیم و مجبور بودیم بریم هتل .  از همون اول راه شگفتی پشت سر شگفتی . دو تایی شون گفتن که میریم پشت ماشین می شینیم . اگه خوابمون بگیره  اون جلو خوابیدن سخته .. دیگه کرمشونو فهمیده بودم . از توی آینه گاهی اونا رو زیر نظر داشتم ولی نه به اندازه ای که مشکوک بشن . دست و بازوشون در یه حالت در هم و بر هم و پیچیده ای قرار داشت . چشاشون خمار بود و بی حال باز و بسته می شد . ظاهرا در حال کس مالی هم بودند . داشتم فکر می کردم که چطور میشه یکی کس اون یکی رو بماله که خودشم در این شرایط در هم و مخفیانه مالیده شه و به هم چین نخورن . نزدیک بود با این افکارم منحرف بشم که به خیر گذ شت و خودمو از حاشیه جاده و انحراف دور نگه داشتم  . به شیراز هم که رسیدیم در یه هتل شیک یه سوئیت درست و حسابی گرفتیم . خوشبختانه اتاقای خوابش  در نداشت و می شد دزدکی دید زد . ولی می دونستم مامان و خواهرم زرنگ تر از این حرفا هستند . دو تایی شبیه معتاد هایی شده بودند که مواد به اونا دیر رسیده بود . وقتی که رسیدیم شیراز  و در هتل مستقر شدیم من یکی که داشتم از کم خوابی تلف می شدم ولی اون دو نفر هوس حموم کرده با هم رفتن دوش بگیرن . خیلی دلم می خواست  می رفتم پشت در و گوش وای می ایستادم ولی می دونستم بازم زرنگی کرده صداشون در نمیاد . خلاصه وقتی چشامو باز کردم دیدم اونا با لا سرم نشسته  منتظرن بیدار شم . سر حال شده بودند و از خماری خبری نبود . بعد از ظهری رو بعد از این که یه چیزی خوردیم گشتیم و شبم دوباره بر نامه حموم تکرار شد .. -شیلا من دارم میرم حموم .  اگه میشه بیا یه ماساژ درست حسابی بهم بده که بعد از ظهری خیلی پیاده روی کردم تنم درد می کنه . اینا دیگه چه گرگی بودند و اصلا سیر بشو نبودند . بازم خوب بود که جفتشون شوهر داشتند . …حموم سوئیت خیلی جا دار بود و پشت گوش وایسادن سخت بود .  ولی من پشت همون در اول گاهی صدای یه ناله هایی رو می شنیدم . وایساده بودم که  یه لحظه صدای نزدیک شدن پاهایی رو  شنیدم .. سربع رفتم رو تختم دراز کشیدم . شیلا یه حوله ای رو دوشش انداخته بود و اومده بود بیرون . انگاری دنبال چیزی می گشت . خیلی تحریک شده بودم . از روز گذشته که اونا رو در یه حالت حشری دیده بودم و حس کردم با هم لز دارن دوست داشتم برم وسطشون و با هاشون حال کنم ولی می دونستم که حساب این کار با اون کار جداست و اونا به شدت حالمو می گیرن اگه بخوام نظر بد راجع بهشون داشته باشم . ..-شهاب داداش بیداری ;/; -چی می خوای ;/; -امروز موز خریدیم من داخل یخچال نمی بینم . -گذاشتم گوشه اتاقم -مامان فشارش اومده پایین… یک کیلو موز رو با خودش برد . -شیلا همه رو فرو نکنی سنگین میشه .. -داداش نفهمیدم منظورت چیه .. -یعنی موز سنگینه آدم رودل می کنه تازه فکر کنم مامان اون داخل خفه شده فشارش رفته بالا ….مثل این که از بس با هم ور رفته بودند هوس کیر کرده بودند . هرچی هم می خواستم این افکار پریشانوکه بیفتم روشون از خودم دور کنم نمی شد که نمیشد . بهتره  به بهونه نگرانی  و احوالپرسی از مادر لز  بین خودم وارد حموم شم . این اگه فشارش بالا پایین می رفت مگه مرض داشت هنوز اون داخل بمونه ;/; داشت واسه ما فیلم میومد .خودمو رسوندم پشت حموم .. جووووووون در قفل نبود . یه تکونی به در دادم تا بتونم یه نگاهی به داخل بندازم .. وااااااایییییی چه صحنه هایی .. مادر و خواهرم دو تایی شون قمبل کرده و در یه حالت سگی نشسته بودند . یه موز به کس و یکی هم به کونشون فرو کرده بودند . و چه صحنه جالبی شده بود . نفری یه موز هم دستشون گرفته بودند و به دهن اون یکی فرو می کردند و طرف هم چه با لذت به موز زبون می زد انگاری که داره کیر می لیسه . . دیگه معطلی جایز نبود . جلوی ضرر رو از هر جا که می گرفتی استفاده بود . چه ایرادی داشت که مامان و خواهرم سکسشونو با من به اشتراک بذارن . فرض کنند این هم یک مدل لزه . حالا به جای کس , کیر در خد متشونه . این حرکات مادر و خواهرم منو پررو کرده بود . اونا شوهر داشتند ولی من زن نداشتم . همون دم در هر چی تنم بود همه رو ریختم پایین درو آروم باز کردم و وارد شدم و درو بستم و همونجا وایسادم . آبجی شیلا و مامان شهره میخکوب شده بودند . -شهاب گمشو بیرون زشته این حرکات چیه .. داداش پررو . مامان از خجالت سرخ شده بود . کیر من از تمامی اون تا موز دراز تر و کلفت تر نشون می داد . -اومدم احوالپرسی دیدم فشار هر دو نفرتون بالا پایین نره اومدم تنظیم . . کیرمو از ته بیضه گرفتم توی دستم و  گفتم این تنظیم می کنه . کاری نداره طرف  چه مدلی باشه . نر مال می کنه .. -داداش جلو نیا وگرنه دیگه خواهری نداری -فعلا با تو کاری ندارم مامان از خجالت رو زمین دمرافتاده بود جالب اینجا بود که دو تا موز هم مثل دو تا دیرکی که به زمین کاشته باشند همچنان توی کس و کونش فرو رفته بود . دستشو گذاشته بود جلو صورتش . مادرم با این که خیلی اجتماعی بود ولی به موقعش خیلی خجالتی می شد . شیلا موز ها رو از سوراخاش کشید بیرون . من رفتم بالا سر مامان . راستش انتظار داشتم چند تا فحش بخورم . شاید اونم انتظار نداشت که منم این جور عکس العمل نشون بدم چون دستمو رسوندم به اون موزی که فرو رفته بود توی کس شهره  جونم  و پنجه هامو دورش حلقه کرده و با حرکات رو به عقب و جلوی موز در کس مامان بهش حال می دادم . شهره جون از هوس به خودش می پیچید .  -مامان می دونم خیلی هوس داری . مصنوعی رو درش میارم و طبیعی و داغ و گوشتی رو فرو می کنم جاش . حالا ببین چه فرقی با هم دارند . اصل و نفسشون یکیه ولی تو باید به دنبال چیزی باشی که سر حالت کنه . موز رو کشیدم بیرون کیرمو فرو کردم توی کسش . خودشو  روی کفه حموم جلو تر می کشوند . می خواست رها شه ولی کیرمو توی کس جا دار شهره جونم تا ته فرو کرده بودم . سرش به دیواره حموم رسیده بود دیگه جلو تر نمی تونست بره . منم طوری اونو می کردم و کیرمو به طرف عقب و جلو حرکت می دادم که شهره جون از هوس دستشو داشت جلوی دهنش تا جیغ نکشه و خودشو پیش من و شیلا رسوا نکنه . خواهرم فقط مات و مبهوت به این صحنه نگاه می کرد . شونه های مادرو داشته و کیرمو به سرعت می کشیدم بیرون و می کردمش توی کس . مامان خیلی داغ شده بود . کس خیس و روغنی که روی کیرم نشسته بود نشون می داد مامان همچنان داره هوس خالی می کنه -مامان سینه هات چسبیده به زمین از فرم خارج میشه ها . . از پهلو ها دستامو  به سینه هاش رسونده و دیگه ناله های شهره جون شروع شده بود ولی حرفی نمی زد . لز حسابی اونو رو فرم آورده بود . حس کردم که داخل کس مامان آبکی تر شده اون خودشو رو زمین فشار می گیره .. با چند تا ضربه دیگه چشاش بسته شد .. منم نتونستم جلو آبمو بگیرم . تازه یادم اومد که یه موزی هم توی کون مامان جون فرو رفته . اونوهم کشیدمش بیرون . چشاشو بست و به خوابی عمیق رفت . مامانو دمرو گاییده و ارگاسمش کرده بودم . به وقت گاییدن مامان اصلا سرمو بر نگردونده بودم تا  شیلا رو ببینم ولی با چه وضعی رو زمین طاقباز کرده بود . پاهاشو به دو طرف کشیده و باز کرده بود .  کف دستشو گذاشته بود روی کسش . رفتم طرفش .. اونم  انگاری کیر منو در حال کردن مامان دیده بود و حشری شده بود .. با چشاش طوری بهم نگاه می کرد که نشون دهنده التماس وخجالتش بود . -داداش به کسی چیزی نگو .. -شیلا  کس خل شدی ها . مگه من دیوونه ام بیام و بگم و خوار مادر خودمو به گاییدن بدم . هر چند حالا خودش داره به گاییدن میره البته توسط خودم . گاییدن شیلا از این نظر که با هام همراهی می کرد بیشتر حال می داد . نگاهشو عاشقونه به نگاه من دو خته بود . یواش یواش لبامونو به هم نزدیک کردیم . کیر منم تازه توی کس مامان خیس کرده بود واسه مانور دادن توی کس آبجی شیلا وقت زیاد داشت . چه حالی داد  بوسیدن خواهر تر و تازه ام . برای کون اون و مامان هم بر نامه ها داشتم . کس شیلا خیلی تنگ تر از کس مامان بود . حس کردم خیلی زود منو داغم کرده . . بوسه داغ از لبای شیلا منو به اوج رسونده بود -داداش داداش تا ارضام نکردی آبتو نریز .. اونو غرق بوسه اش کرده بودم . . از همون اول جیغ زدنو شروع کرده بود . -کس تو هم که مث کس مامان خیس اندر خیسه .. چه سینه هایی داشت خواهرم . سر فرصت هم به مامان و هم به این خواهرم باید برسم که دیگه این قدر لز بین نباشن . پاهای شیلا رو انداختم رو شونه هام و اونم که به دیوار چسبیده بود و منم با سرعت می کردمش . سرمو بهش نزدیک کردم تا هوس زیادشو با کشیدن موهای سرم مهار کنه . حس کردم  ترشحات و خیسی کسش رقیق تر شده . ظاهرا اونم به لحظات فینال رسیده بود -داداش بریز آب می خوام .. نترس  این ماه هم دارم قرص می خورم داداش .. . -اوووووففففف کمرمو دوباره سنگینش کردی شیلا -من که خیلی سبک شدم .. . خواهرمو با تمام وجودم بغلش زده و بدون حرکت کیر با احساس و تمرکر و عشقی قوی هوسمو توی کس تنها خواهرم خالی کردم . این دیگه رسیدن به اوج آرامش بود .. یه آبی به تنم زدم و می خواستم برم بیرون و اونا رو به حال خودشون بذارم . -مامان ! آبجی غسل  یادتون نره ..مامان که تازه خواب از سرش پریده بود و مزه کیر من هنوز زیر کسش مونده بود گفت عزیزم الان که اومدیم بیرون دوباره یه بر نامه سه نفری داریم غسلو میذاریم برای دم صبح . بهتره کار اضافی انجام ندیم . فدای تو مامان . الان میرم رو تختتون منتظر شما دو تا نفر میشم . دیر نکنیدا !… پایان  … نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها