داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

عمه مهین

سلام من اسمم حسینه این داستان واسه زمانیه که ۱۹ سالم بود
من یه عمه دارم اسمش مهینه اون موقع ۵۲ سالش بود هیکلش پر پوست سبزه سینه های درشت شاید سایز ۹۰ با رون و کون تپل قد حدودا ۱۶۵ و عینکی
عمم معلم بود و سالهای اخر خدمتش ما یه شهر شمالی زندگی میکردیم اونا تهران بودن من از وقتی فهمیده بودم سکس چیه تو کف عمم بودم بارها به عشقش جق زده بودم تو رویاهام کرده بودمش
گذشت و وقت دانشگاه شد من تهران زده بودم و غیر انتفاعی از قضا اونجا قبول شدم قرار شد برم یه مدت خونه عمه تا واسم خونه بگیرن
عمم یه دختر داشت که اونم ازدواج کرده بود روزای اول همش میرفت مدرسه تا یه چند روز تعطیلات شد شوهرشم مغازه داشت و منو اون تنها بودیم…
دقت کرده بودم موقه های تنهایی ازاد تر میگشت باهام بیشتر شوخی میکرد
یه روز ناهار خورده بودیم و روی مبل نشسته بودیم گفت اخه تو کی بزرگ شدی وقت دانشگاه رفتنت شد گفتم عمره میگذره دیگه اومد پیشم نشست روی دسته مبل یه نفره نصف کونشم قشنگ روی کیرم بود تعجب میکردم اخه اینجوری ندیده بودمش
خم شد بوسم کنه اون سینه های گندش میخاست از تو سوتین مشکیش بزنه بیرون یه لباس یه سره بلند گل گلی هم پوشیده بود داشتم راست میکردم میترسیدم تابلو شم اون عین خیالش نبود چن تایی بوسم کرد منم خودمو زده بودم به بیخیالی کیرم راست راست شده بود قشنگ میتونست با رونش حسش کنه شایدم میفهمید و چیزی نمیگفت…
گفت یادمه بچه بودی میبردمت حموم دوساعت بازی میکردی گفتم اره یادمه یادش بخیر
گفتی ای شیطون بلا شدیا گفتم نه بابا یاد بچگی رو گفتم بخیر
گفت راستی گفتم حموم یادم افتاد من میخاستم برم حموم تو چیزی نمیخای گفتم نه مرسی گفت پس یه چرتی بزن
رفت حمومو همش سینه هاش تو مخم بود به ربعی گذشت و دیدم صدام میکنه حسین جان بیداری گفتم اره عمه گفت یه دیقه میای رفتم پشت در گفتم جان گفت لباس زیر یادم رفته میتونی برام بیاری حول شدم گفتم جان گفت شورت و سوتین یادم رفته برو تو اتاق خواب از داخل کمد بیار گفتم چه شکلی باشه گفت هر طور دوس داشتی
داشتم کسخل میشدم گفتم این چرا اینطوری میکنه اخه رفتم سر کمدش چقدر لباس زیر داشت یه ست بنفش مشکی ورداشتم خیلی باحال بود اینقدر بزرگ ندیده بودم…
در زدم گفتم عمه بگیر درو باز کرد چه صحنه ای دیدم لخت لخت بود دستشو گرفته بود جلوی کسش ولی سینه هاش لخت بود سینه های بزرگ و اویزون رنگ سبزه دستش جلوی کسش بودولی پشمای دورش یه کم معلوم بود نمیدونم بخاطر ذهنیتم بود یا چی به خودم دیدم کیرم راست راسته جوری که رو به جلو بود اومدم درستش کنم خندید گفت اوه چیکار کردم باهات گفتم اینا رو چیکار کنم حمومشون کوچیک بود اومد از دستم بگیره نمیدونم از عمد بود یا چی یه کم آبپاشید رو لباسم بیشتر تی شرتم و یه مقدارم شلوارکم خیس شد
گفت اوه اوه ببخشید لباستو در بیار سرما میخوری گفتمنه عمه راحتم خوبه گفت میگم در بیار مریض میشی جواب پدر مادرتو چی بدم
تی شرتمو در اوردم گفتم برم عوضش کنم گفت نه شلوارکتم در بیار گفتم اخه گفت عیب نداره من دیدم دیگه راست شده مهم نیست ما که غریبه نیستیم
پشمام ریخته بود کیرمو که دید گفت اوه اوه اینو ببین واجب شد بیای به یاد قدیم یه دوشی بگیریم گفتم اخه گفت اخه نداره بیا تو دستمو گرفت کشید تو
هلم داد زیر دوش خیس شدم کیرم عین سنگ شده بود گفت تو کسیو نداری خودتو خالی کنی مگه گفتم نه بابا گفت عیب نداره تو دانشگاه پیدا میکنی خندیدم گفتم بیخیال بابا
گفت منم مثل تو ام خیلی وقته کاری نکردم
گفتم پس شوهر عمه چی گفت اونوول کن بابا تعطیل شده چند ساله
اخه چند سالی ازش بزرگتر بود
همچنان دستش جلوی کسش بود نگام افتاد بهش گفت چیه دوس دارییش گفتم چیو دستشو کشید گفت اینو یه کس و
پر مو سبزه با اینکه کس ندیده بودم ولی چون تو کفش بودم برام جالب بود
گفت انگیره ندارم وگرنه اینقدر کثیف نیستما
گفتم من که انگیزه دارم عین تو ام جفتمون خندیدیم
گفت بشور خودتو بریم من خیلی وقته اینجام خسته شدم ضد حال خوردم
گفتم باشه شروع کردم به شامپو زدن خجالت میکشیدم نگاش نمیکردم دستمو کفی کردم کردم تو شورتم گفت اونجوری نمیشه درش بیار خودتو تمیز کن من که زنم لخت شدم خجالت میکشیدم کاری نمیکردم خودش اومد شورتمو کشید پایین پامو یکی یکی داد بالا از پام در اوردش
گفت اوه اینو ببین بنده خدا
تو از منم پر مو تری که گفتم اره دیگه گفتم بهت که
خندید گفت طیه حالی بهش بده بخوابه گفتم چجوری گفت منو نگاه کن با خودت ور برو گفتم اخه نمیشه گفت چرا خجالت میکشی
گفت کجامو دوس داری کجام واست جذاب تره
گفتم نمیدونم گفت بگو خجالت نکش
گفتم سینه هات خیلی خوبه با کونت رونتم عالیه
گفت پس وایسا زانو زد جلوم سینه هاشو حلقه کرد دور کیرم از خجالت چشامو بستم گفت عقب جلو کن داشتم دیوونه میشدم
نمیتونستم
دید کاری نمیکنم سر کیرمو کرد تو دهنش به دفعه کلشو تو دهنش جا داد اون موقع یه ۱۶ سانتی میشد
یه کم عقب جلو کرد با دهنش گفت خبری نیست گفتم نه
گفت چیکار کنیم گفتم نمیدونم گفت تو چی دوس داری
گفتم میشه برگردی سمت دیوار برگشت کیرمو از پشت گذاشتم لای پاش روناشو به هم چسبوند باورم نمیشد به آرزوم رسیده بودم کونشو با دستام گرفته بودم لای پاش عقب جلو میکردم وقتی تا ته میبرم به روی کسش برخورد میکرد به پشماش
سینه هاشو گرفته بود فشار میداد سینه هاشم گرفتم با دو دستم اینقدر سنگین بود نمیتونستم سربالا نگهشون دارم
صدای آه کشیدنای ارومش به گوشم میخورد یه دفعه گفت اینجوری نمیشه چرا فقط تو لذت ببری دستشو اورد پشت کیرمو گرفت گذاشت دم کسش یه فشار داد تا نصفه رفت قشنگ خودمو چسبوندم بهش تا رفت یه آه تقریبا بلندی کشید دوباره سینه هاشو گرفتم و شروع کرردم تلمبه زدن
عقب جلو میکردم صدای شلپ شلپ برخورد به کون گندش عجیب میومد تو حموم یه جورایی انگار فهمید دارم ارضا میشم یه کم رفت جلو کیرمو چسبوندم به لپای کونش آبم اومد یه کم ریخت روی کونش بقیشم از کیرم چکه کرد ریخت زمین
پشتش به من بود دیدم یه صداهایی میاد دستشو کرده بود تو کسش داشت خود ارضایی میکرد تا که ارگاسم شد
روز عجیبی بود هنوزم بعضی وقتا فکر میکنم خواب دیدم
روم نمیشد نگاش کنم خودمونو شستیم و من زودتر رفتم تو اتاق لباسمو عوض کردم
حس عجیبی داشتم هم خوشحال بودم هم یه حس عذاب وجدان اومده بود سراغم
تا غروب نیومدم از اتاق بیرون غروبش اومد پیشم گفت هر دوتامون حوسی شدیم اشتباه کردیم بار اول و آخر بود دیگه اینکارو نمیکنیم
و الا که حدود ۲۶ سالمه و همون یه بار این اتفاق افتاد
ولی فکر میکنم میبینم خیلی تو اون سن احتیاج داشت

نوشته: حسین

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها