داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

مهین جونم

سلام من اسمم سپهر قد181 وزن 71 عاشق والیبال
میخوام داستان رابطم بادخترهمسایمون مهین روبنویسم…

توهمسایگی مایه دختری بودبه اسم مهین که اندامش همیشه توچشم بود آخه وقتی ازکوچه ردمیشدهمه باچشم همراهیش میکردن
زدبه سرمن که باهاش دوست بشم
تاشبی که خونوادهامون رفتن شب نشینیومن خونه بودموآمارگرفتم دیدم اونم نرفت ازداداشم پرسیدم!
بهش اس دادم پرسیدشما
منم معرفی کردم گفت کارتون گفتم ی حرفی پشت سرتون شنیدم خواستم بپرسم بینم راسته
بماندحرفه چی بود
گفت نه
بعدخدافظی کردم آخه نیت فقط این بود که تلموداشته باشه
که اس دادمیشه هرکی هرچی گفت بهم بگی درعوض منم ازدخترابرات آمارمیارم
مام قبول کردیمودوستی شروع شد
بعدچندوقت دوستی یه شب بهش اس سکسی یه جک دادم که اونم نامردی نکردجواب داد
کم کم رفتم توفازسکس دیدم بله مهین خانومم پایست
بهش گفتم میای خونه تابهم فیزیک یادبدی آخه درسش خوبه گفت اگه ببینن چی گفتم حواسم هست
قابل توجه دوستانی ک قراره نظربدن و دنبال سوتی میگردن بابامامان من کارمندن صبح هشت میرن تا ساعت سه
خلاصه اومد باهام فیزیک کارکرد موقع رفتن گفتم خدافظی نمیکنی گفت منظورکه انگشتموگذاشتم رولبم فهمیدولی باخجالت بوسیدورفت
تایروز که اس دادگفت بابام میخوادبره خونه عمه مامانم میره کلاس قالیبافی میای خونمون
منم باپرروی گفتم بشرطی که اون بلوزسفیده که دیروزروطنابتون بودبپوشی
باکلی اسرارقبول کرد
شب قبلش رفتم حموموخودموصفادادم پشماروزدمو یه کیرتوپ واسه فرداش ساختم
راستی ازکیرم نگفتم
کیرم شانزده سانته و قطرش اگه انگشت اشاره ات روبچسبونی ب شصتت و یه دایره درست کنی میفهمی چقدره
صبح ساعت هشت بودکه گفت بیا
ی آمارگرفتم دیدم کسی نیست رفتم تو
بایه مانتومشکی جلوم نشسته بود
یکم حرف زدیم گفتم نمیخوای لباس سفیدت رو روی تنتم ببینم
باخجالت مانتورودرآورد وای وای چی دیدم ی دره عمیق بین دوتاتپه لباسش بازبود
اومدجلولباسوببینم داشتم میمردم بس که این مهین باحال بود
بهش گفتم بیابشین روپاهام اومدنشست یکم حرف زدیم گفتم عزیزم دوست دارم
اونم گفت منم دوست دارم
لبامون رو گذاشته بودیم رو لب همدیگه که دستموگذاشتم روسینش
خداییش سینه به اون بزرگی توعمرتون ندیدین سایز95
بادوتادستام نمیتونستم یکیشوبگیرم
گفتم بخواب خوابیدو من لباساشو درآورم
سوتینش مشکی بودسایناخانم
اونم درآوردمو شروع کردم به خوردن
وای که چه حالی میداد فکرشوبکن دوتاهندونه بزرگ که تودهنت جانشه بایه نوک قهوه ای که باهرنگاهم کیرموبیشترتحریک میکرد
بلندشدم گفتم لباسامودرمیاری مهین جونم پاشدلباسامودرآورد بجزشورتم که نذاشتم دربیاره آخه من که کس هلوشوندیده بودم
رفتم سراغ شلوارش گفت نه شلوارم نه برات ساک میزنم آبت بیاد با پایین تنم کارنداشته باش مام فردین بازیمون گل کردگفتیم باشه
نشست روزانومنم شرتوزدم کناروکیرمودرآوردم دادم دست خانم یکم بادست مالیدبعدکردتودهنش ولی نه همشوبخاطرهمین حال نمیدادیکم ساک زددیدم آره داره آبم میادبادستام سرشوگرفتموکیرموتاته میکردم توحلقش قشنگ وقتی سرکیرم میخوردبه گلوش میفهمیدم تااینکه آبم اومدوهمشو خالی کردم دهنش
ولی این تازه اول راه بودچون هدف من فقط کونش بود که تو محل که هیچ توشهرمون تکه و توکفشن
بایکم منت کشی راضی شدشلوارشودربیاره
درآوردکم مونده بودمن بیهوش بشم رونای سفید با ی شرت مشکی
خوابوندمش راضی شدکه منم ارضاش کنم شرتشوکه درآوردم ی کس دیدم مثل هلوی قاچ خورده تمیزوپف کرده چه چوچولی داشت صورتی روشن
شروع کردم به خوردنش که تازه داشت سکس بهم فازمیدادآخه صدای مهین جونم تازه دراومده بود
بااون اه اوفاش داشتم میمردم
اه ه ه ه ه
اووووووووف
سپهربسته داری میکشیم
اینقدرلیس زدموانگولکش کردم که آبش شروع کرد به سرریزشدن
دیگه بایدنقشموعملی میکردم بلندش کردم چهاردستوپاخوابوندمش کیرموخیس کردم لبه کونشوبازکردموکیرموگذاشتم دم سوراخ کونش
چه کونی داشت مثل یه طاقچه بودوقتی ایستاده بود
الانم که بازش کرده بودم مثله دوتا بادکنکی که وسطش ی سوراخ نخودی قهوه ای داشت
ازکردن کونش بگم اولش هرکاری میکردم نمیرفت تواینقدرکه تنگ بوددیدم نه ایطورنمیشه گفتم مهین جون میخوابم بیابشین روکیرم که بره تواون سوراخ نازت
خوابیدم اومدروم کیرموگرفت دستش باسوراخش میزون کردنشست روش تاسرش رفت تو گفت واییی دردداره
هرجوری بودنشست کیرم تاته توکونش بودگفتم بلندشوبشین دیگه میگفت نه نمیتونم دارم میترکم
یکم که گذشت شروع کردبه بالا پایین کردن ولی خیلی آروم بودمنم اصلأ بااین مدل حال نمیکردم
همینجوری که کیرم توکونش بودبغلش کردمو بلندشدم اونوخوابوندم حالا پاهاش روشونم بودسینه هاش تودستامو کیرم تواون کون نرمش
دیگه اخ و اوخ مهین جونم به گریه تبدیل شده بود فقط میگفت سپهرتوروخداتموم کن دلم داره ضعف میره
منم اینقدرسرعتموبردم بالاکه دیگه حتی نمیتونستم سینه هاشونگه دارم که بالا پایین میشد
گفتم من اومدموآبموبافشارتاآخرین قطرشوباتلمبه زدنم توکون مهینم خالی کردم
پاشدم لباساموپوشیدمو یه لب گرفتم ازش اومدم خونه
ممنون ک نظر میدین

نوشته: سپهر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها