داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عشق وثروت وقلب 9

سریع رفتم سر وقت کودک .. مادرش جیغ می کشید . پدرش  هم بالا سرش بود . از بستگان داماد بودند . گوشمو گذاشتم رو سینه دختره . اسمش بود الهه . خیلی ناز بود ولی اون لحظه به شدت کبود شده بود . نفسش در نمیومد .-نترسین چیزی نیست . الان بر می گرده به حالت عادی -ببینم از این موارد قبلا هم پیش اومده ;/; -فراوون . -پدر خیلی سهل انگاری هستی . تا حالا هیشکی بهت نگفته دخترت مشکل قلبی داره ;/; اگه حالا جراحی نشه ممکنه عواقب بدی داشته باشه و هزینه های سنگین تر به جای خود ضربه های جسمی سنگین و جبران ناپذیری بر این دختر وارد بیاد و حتی ممکنه منجر به مرگ شه .. مگه شما دخترتونو دوست ندارین ;/; نیازی نبود تا اونو در مطب ببینم . مشکل مادر زادی در قسمت بطن ها داشت که باید جراحی می شد .  به شرایط حادی رسیده بود . همین حالاشم خیلی سهل انگاری کرده بود . یکی دو سالی رو از نیلوفر کوچیک تر نشون می داد . ابراهیم پدر الهه تا آخر مجلس به هر بهانه ای می خواست کنارم باشه تا مطمئنش کنم که اگه  دخترش جراحی نشه مشکلی پیش نمیاد –پدر عزیز شما چه اصراری دارین که این کار صورت نگیره . خود منم تا اونجایی که بتونم سعی می کنم عمل قلب باز رو انجام ندم ولی گاهی وقتا شرایط طوریه که نمیشه . نمیشه .. دو سه تا زن  که دور و بر ما بودند و گوششونو واسه شنیدن حرفای ما تیز کرده بودند شروع کردن به غیبت کردن -ببین دکترا واسه پول گرفتن خودشون چقدر زبون بازی می کنن ;/; این حرفش داغونم کرده بود . شایدم تا حدودی  حق داشت . ولی من اون لحظه فقط به سلامت الهه فکر می کردم . الهه اومد و رو زانوهای باباش نشست . نیلوفرم کنار من بود . دو تایی با هم بازی می کردند . -آقای دکتر هزینه اش خیلی سنگینه .. . از اون در مورد بیمه پرسیدم . مغازه دار بود و تازه لباس فروشی اونم اجاره ای بود . یه آپارتمان کوچولوی پنجاه متری در یه گوشه دور افتاده داشتند که اگه می خواست بفروشه می تونست هز ینه عمل بچه شو بده .. شایدم یه هفت هشت تایی براش می موند . ولی بعدش هرچی در می آورد باید اجاره خونه و مغازه می داد . تازه بعداز جراحی  این دختر نیاز به تقویت شدید غذایی ومراقبتهای ویژه داشت تا بتونه اون استحکام و ایمنی لازمو پیدا کنه .. نادر به تو چه مربوطه . اگه پزشکان بخوان برن تو ی زندگی خصوصی مردم که باید در مطبشونو ببندن . بالاخره یه بنده خدایی هست که کمکش کنه . یه چیزی حدود پونزده شایدم بیست میلیون سهم من میشه . بسته به سنگینی عمل داره .. من باید جواب نگارو هم بدم .. -ببینید ابراهیم خان  نوبت دادن من هر ماه در میونه . تازه می خوام کمتر مریض ببینم . اینجا  هم تصادفی متوجه جریان شدم . فکراتو بکن . اگه خواستی عملش کنی من این کارو در اولین نوبت انجام میدم . سهل انگاری نکن . یعنی اون برات سی چهل میلیون نمی ارزه ;/; بیمه درمانی درست حسابی هم نداشت . -ببینم اون هر چند وقت درمیون دچار این حالتها میشه ;/; -هفته ای دوبار .. -خیلی خطرناکه . ممکنه  فاصله بین حالتها کمتر شه . به سه بار در هفته برسه . راحت تر بگم هیچ بعید نیست یکی از این حالتها اونو به کما ببره فشار بیشتری رو قلبش بیاره . تو که نمی خوای دخترتو از دست بدی .. خدایا من شده بودم روانشناس . شده بودم پدر روحانی . خیلی اصرار می کردم . شاید حق با نگار بود . اصلا گاهی بهم نمیومد که یک پزشک باشم . منم یه دختر داشتم که دیوونه اش بودم . اگه اون نبود  انگیزه   خاصی واسه زندگی نداشتم . فکر نمی کردم نگار به این زودی منو وارد بحران کنه . نیلوفر با لباس بسیار زیبا و نفیسش رو زانوهام نشسته بود و صورتمو با دستای کوچیکش نوازش می کرد و منو می بوسید . -بابا جونم اگه می خوای بری خونه منو با خودت ببر . نگار رفته بود به جمع زنا . الهه مثل نیلوفر لباس گرونقیمتی به تن نداشت ولی برای پدرش به همون قیمتی بود که نیلوفر برای من بود . نمی دونستم دیگه چی بهش بگم و اونو چه جوری راضیش کنم .. دیگه بی خیال شده بودم . وقتی که به خونه بر گشتیم نگار بازم باهام بحث کرد . -نادر تو به جای این که با آدمای متشخص بر بخوری و از مسائل مهم تری حرف بزنی خودتو علاف یه آدمی کردی که واسه جون بچه اش ارزشی قائل نیست . -همه رو مث خودت نبین . .فکر نکن چون خودت آدم بی عار و بی خیالی هستی بقیه هم مث خودتن . تو فقط به این فکری که پیش همه پز بدی . خودتو میون هم ردیفات یک سر و گردن بالاتر ببینی -نادر من چیز زیادی نمی خوام . -چرا نمی ذاری زندگیمو بکنم . چرا منو به حال خودم نمی ذاری . -تو ازدواج کردی . تعهد دادی . باید به خواسته هام اهمیت بدی . -کدوم خواسته ;/; اون نگار من کجاست .. اون نگار من خواسته اش این بود که تا آخر عمر کنار هم خوشبخت باشیم ولی حالا واسه خودش دنیای دیگه ای داره -نادر این تویی که خودتو از دنیای من جدا کردی …. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها